از زمانی که متفکران و فلاسفه به اهمیت شناخت نفس پی بردند، روح را از نفس متمایز می ساختند و برای هر کدام حد و مرزی گذاشتند و اعمالی را به نفس یا روح نسبت می دادند و بر اساس اختلاف بین این دو برای هر کدام تعاریفی بیان کردند. از آنجا که قرآن جدا کننده حقیقی است به آنچه در این مجال فرموده است گوش می سپاریم. خداوند می فرماید: (يا ايتها النفس المطمئنة ارجعي الى ربك راضية مرضية)(1) (ای نفس ارام، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد )(فجر 28و27) بازگشت خطاب به نفس است و امر از جانب خدای سبحان است، این امر بیان می کند که با مرگ، نفس از بدن جدا می شود. و نیز خدای تعالی می فرماید: (واذا النفوس زوجت)(2) (و آنگاه که نفس ها جفت گردند) (تکویر7) و این آیه گواه بر این است که نفس در روز رستاخیز به بدن باز می گردد از اینجا ثابت می شود که نفس دارای حرکاتی کاملا مشابه حرکاتی است که علما برای روح قائلند. از رسول الله (ص) نقل شده است که ایشان هنگامی که قسم می خورد می فرمود: (قسم به خدایی که نفس محمد در دست اوست) یعنی قسم به مالک و غالب روح قسم به کسی که بر خارج کردن آن هر زمان که خواست تواناست که این نیز صفت دیگر از صفات روح می باشد که در حدیث آمده و از آن به نفس تعبیر شده است. نزد گذشتگان و پیروانشان نفس موجب حرکت در جسم نبوده بلکه روح را موجب حرکت می دانستند، و وقتی که می گفتند فلانی مرد یعنی روح از جسدش خارج شد. از آنجا که آیات قرآن و حدیث پیغمبر آشکار نموده اند که نفس از جسم جدا شده و سپس به آن باز می گردد و صفات روح با صفات نفس در قرآن و حدیث یکسان است. پس نفس همان روح است و در نزد ما بین این دو فرقی نیست. هر دو جوهر واحدی هستند که چون رو به سوی عالم علوی کند قابلیت روشنایی و پر شدن می یابد و آنگاه که به عالم پایین نظر کند عامل حرکت اعضا و حواس و شهوات می شود.
حاشیه ها:
(1) الفجر : 27- 28 .
(2) التكوير : 7 .
منبع: سيد شيخ محمد الكسنزان الحسيني – كتاب الطريقة العلية القادرية الكسنزانية – ص106-107 .