جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در شواهد تبرک به آثار رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و دلایل آن

 

می‌ گویيم: عشق به حضرت رسول اعظم ﷺ، که معیار ایمان واقعی است، تنها به زبان آوردن نام او نیست، بلکه نوری است که در قلب جای می ‌گیرد و آن را پر می ‌کند. هنگامی که این نور در قلب قرار گیرد، آثار آن را در مؤمن می ‌بینی که او به ذکر، تعظیم، تقدیر و ستایش از پیامبر به شکلی که با مقام مطهر او سازگار است، مشغول می ‌شود. عاشق پیامبر را می ‌بینی که شیفته‌ی فرستادن درود بر او است و به شدت به پیروی از او و زنده نگه داشتن سنت ‌هایش حرص می ‌ورزد.
اصحاب پیامبر به میزان زیادی از این محبت برخوردار بودند، به طوری که او را بر هر آنچه که دوست داشتند مقدم می ‌داشتند و در هنگام هم‌ نشینی با او، نهایت ادب را رعایت می‌ کردند، گویی پرنده‌ ای بر سرهایشان نشسته بود. آنها از آثار او تبرک می ‌جستند و برای به دست آوردن آب دهان، عرق، باقی ‌مانده‌ی نوشیدنی و وضوی او، ازدحام می‌ کردند. آنها محل ‌های اقامت، نشستن و نماز خواندن او را جست ‌وجو می‌ کردند و به دنبال جای دست او بر غذا بودند و از آثار او نگهداری می‌ کردند که برای آنها گران ‌بهاتر و با ارزش ‌تر از هر چیز دیگری بود.

دشمنانشان پس از بازگشت از مذاکره‌ی صلح حدیبیه، آنان را چنین توصیف کردند: «به خدا سوگند، من به دربار کسری، قیصر و نجاشی رفته ‌ام، اما هیچ پادشاهی ندیدم که اصحابش او را همانند یاران محمد به محمد تعظیم کنند. هرگاه به آنها فرمانی می ‌دهد، با سرعت آن را انجام می ‌دهند، و زمانی که وضو می ‌گیرد، نزدیک است بر سر آب وضوی او به جان هم بیفتند. هرگاه سخن می ‌گویند، صدایشان را نزد او پایین می ‌آورند و از روی تعظیم به او، به او خیره نمی‌ شوند. هیچ آب دهانی از او نمی ‌افتاد جز اینکه در دست مردی قرار می ‌گرفت که با آن خود را می ‌مالید.» (١)

و پیامبر ﷺ این رفتار را می ‌دید و آن را انکار نمی ‌کرد، چگونه ممکن است چیزی را انکار کند که باعث تقویت نور ایمان در قلب ‌های اصحابش می‌ شود؟

از جمله شواهدی که از حضرت رسول ﷺ بر جا مانده و نورانیت او را در اشیاء نشان می ‌دهد، تبرکی است که صحابه و تابعین و کسانی که بعد از آنها آمدند، از آن داشته ‌اند.
تأثیر موی پیامبر و تبرک به آن
انس نقل کرده است: دیدم که رسول خدا ﷺ را که سلمانی در حال تراشیدن موی او بود و یارانش اطراف او جمع شده بودند و نمی ‌خواستند مویی از او بر زمین بیفتد مگر اینکه در دست مردی قرار می ‌گرفت. (٢)
خالد بن ولید در یکی از نبردها کلاه‌ خودش را گم کرد و آن قدر شدید جنگید تا آن را دوباره به دست آورد. از او پرسیدند که چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد: در کلاه‌ خودم دو تار مو از موی رسول خدا ﷺ بود که با آن‌ ها تبرک می‌ جستم و پیروز می‌ شدم.
ام سلمه، همسر پیامبر ﷺ، تعدادی از موی پیامبر را در ظرفی شبیه قوری نگهداری می ‌کرد. هرگاه یکی از صحابه دچار چشم ‌درد یا آزار می‌ شد، ظرفی از آب به نزد او می ‌فرستادند و او موها را در آب می‌ گذاشت و سپس آن آب را برای شفا و تبرک می ‌نوشیدند. (٣)
انس بن مالک نقل کرده است که پیامبر ﷺ به جمره رفت و آن را پرتاب کرد، سپس به خانه ‌اش در منی بازگشت و قربانی کرد و به سلمانی گفت: “بگیر”، و به سمت راستش اشاره کرد و سپس به سمت چپ، و بعد از آن موها را به مردم داد.(٤)
عبدالله، از پدرش احمد بن حنبل روایت می ‌کند که: دیدم پدرم مویی از موی پیامبر ﷺ را می ‌گیرد و بر لبانش می ‌گذارد و آن را می ‌بوسد. گمان می ‌کنم که او را دیدم که آن را بر چشمانش می ‌گذارد و در آب فرو می ‌برد و می ‌نوشد تا با آن شفا یابد. هنگامی که در دوران سختی ‌اش بود، سه تار موی پیامبر ﷺ همراه او بود که این موها برای او عزت و تسلی بودند. او فکر کرد که در آن زمان به دیدار خداوند خواهد رفت، بنابراین می ‌خواست این اثر مبارک نزد خداوند گواهی بر محبت او به رسول خدا ﷺ باشد. پس از اینکه خداوند او را از سختی ‌اش نجات داد، او این موهای مبارک را حفظ کرد و وصیت کرد که پس از مرگش یک تار مو در چشم راستش، دیگری در چشم چپ و سومین در دهانش قرار دهند و سپس او را دفن کنند. (۵)

تأثیر لمس پیامبر
عون از پدرش، ابو جحیفه، در انتهای حدیثی طولانی نقل می ‌کند: مردم آمدند و دستان پیامبر ﷺ را می ‌گرفتند و به صورتشان می ‌مالیدند. من نیز دست او را گرفتم و به صورتم گذاشتم و دیدم که از یخ سردتر و از مشک خوشبوتر است. (۶)
صفیه بنت مجزاه نقل می ‌کند که ابو محذوره در جلوی سرش موی بلندی داشت که وقتی می ‌نشست به زمین می ‌رسید. به او گفتند: چرا آن را نمی ‌تراشی؟ او گفت: رسول خدا ﷺ با دست خود بر آن دست کشید و تا زمانی که زنده ‌ام آن را نمی ‌تراشم. (۷)
ثابت از انس پرسید: آیا دست پیامبر را لمس کرده ‌ای؟ انس پاسخ داد: بله، و ثابت آن را بوسید. (۸)
عبدالرحمن بن رزین نقل می ‌کند: از ربذه عبور کردیم و به ما گفته شد: اینجا سلمه بن اکوع است (که صحابی بزرگی بود و با رسول خدا ﷺ زندگی کرده بود). پس نزد او رفتیم و به او سلام کردیم. او دستش را بیرون آورد و گفت: با این دو دست با پیامبر خدا ﷺ بیعت کردم. او دستی نشان داد که مانند کف شتر بود، پس به سوی آن رفتیم و آن را بوسیدیم.(۹)
تأثیر لمس پیامبر بر اشیاء
ترمذی با سند خود از کبشه روایت کرده است: پیامبر ﷺ نزد من آمد و از قمقمه ‌ای که آویزان بود، ایستاده آب نوشید. من به سمت دهانه‌ی قمقمه رفتم و آن را بریدم. (۱۰)
ابو ایوب انصاری از روزهایی که پیامبر ﷺ در خانه ‌اش اقامت داشت نقل می ‌کند: «ما برای او شام می ‌گذاشتیم و سپس برایش می ‌فرستادیم. وقتی باقیمانده‌ی غذا را به ما بازمی ‌گرداند، من و همسرم ام ایوب به جایی که دست او قرار گرفته بود تبرک جسته و از آن می‌ خوردیم.» (۱۱)
ابو برده می‌ گوید: وارد مدینه شدم و عبدالله بن سلام مرا ملاقات کرد و گفت: به خانه برویم تا از ظرفی که پیامبر ﷺ از آن نوشیده است، تو را آب بدهم. پس با او رفتم و او به من آب و خرما داد و در مسجدش نماز خواندم. (۱۲)
عبدالله بن عمر از منبر پیامبر ﷺ تبرک می ‌جست و آن را لمس می ‌کرد.

تأثیر عبای پیامبر و تبرک به آن
در صحیح از اسماء بنت ابی ‌بکر روایت شده است که عبایی بیرون آورد و گفت: این عبای پیامبر ﷺ است که او می‌ پوشید. ما آن را برای بیماران می‌ شوییم تا با آن شفا یابند، و آنها این کار را می ‌کردند و شفا می ‌یافتند.(۱۳)

تأثیر وضوی پیامبر و لمس آب و تبرک به آن
در صحیح مسلم و شمائل ترمذی آمده است که: وقتی پیامبر ﷺ نماز صبح را می‌ خواند، خادمان مدینه با ظرف‌ های آبشان نزد او می‌ آمدند و او دست شریفش را در آن فرو می ‌برد، حتی اگر آن روز صبح سرد بود، و آنها را ناامید نمی‌ کرد.
بخاری از ابو جحیفه نقل می ‌کند که پیامبر ﷺ در گرمای ظهر نزد ما آمد، وضویی برایش آورده شد و او وضو گرفت، سپس مردم از باقی‌ مانده‌ی آب وضوی او گرفته و بر خود مالیدند.
سائب بن یزید می‌ گوید: خاله‌ ام مرا نزد پیامبر ﷺ برد و گفت: ای رسول خدا، پسر خواهرم بیمار است. او سرم را لمس کرد و برایم دعا کرد، سپس وضو گرفت و من از آب وضوی او نوشیدم.

تأثیر خون پیامبر و تبرک به آن
قاضی عیاض نقل کرده است که مالک بن سنان در روز احد خون پیامبر را مکید و پیامبر ﷺ فرمود: آتش به او نمی ‌رسد.

تأثیر عرق پیامبر و تبرک به آن
امام احمد در مسند خود از انس رضی الله عنه نقل کرده است که: پیامبر ﷺ به خانه‌ی ام سلیم می‌ رفت و بر تخت او می‌ خوابید، در حالی که او حضور نداشت. یک روز وارد خانه ‌اش شد و بر تختش خوابید. به او خبر دادند که پیامبر ﷺ بر تخت تو خوابیده است. او آمد و دید که پیامبر عرق کرده است و عرقش روی یک تکه پوست بر تخت جمع شده است. او جعبه ‌اش را باز کرد و شروع به جمع کردن عرق در قواریر (شیشه ‌ها) کرد. پیامبر ﷺ با ترس بیدار شد و گفت: «ام سلیم، چه می‌ کنی؟» او پاسخ داد: «ای رسول خدا، امیدواریم که این عرق برای فرزندانمان برکت داشته باشد.» پیامبر ﷺ فرمود: «درست گفتی.»

تأثیر خاک مقام پیامبر و تبرک به آن
روایت شده است که حضرت فاطمه، دختر پیامبر ﷺ، خاک مقام پیامبر را هنگام زیارتش بوسید.
داوود بن ابی صالح می ‌گوید: «مروان آمد و مردی را دید که صورتش را روی قبر پیامبر گذاشته است. گردنش را گرفت و گفت: آیا می‌ دانی چه می‌ کنی؟ او پاسخ داد: بله، سپس مروان به او نگاه کرد و دید که ابو ایوب انصاری است. او گفت: بله، من نزد رسول خدا آمده ‌ام، نه نزد سنگ ‌ها.» (۱۴)
سمهودی در کتاب وفاء الوفاء نقل می‌ کند: «وقتی بلال برای زیارت پیامبر ﷺ آمد، نزد قبر رفت و در حالی که گریه می‌ کرد، صورتش را بر آن مالید.»(۱۵)

تأثیر نعل پیامبر و تبرک به آن
ابن مسعود از خوشبوترین مردم بود، به دلیل تعظیم به نعل پیامبر ﷺ وقتی که آن را حمل می‌ کرد. او کسی بود که نعلین پیامبر ﷺ را می ‌پوشید و جلوی او با عصا راه می‌ رفت تا وارد حجره شود. وقتی پیامبر ﷺ به مجلسش می ‌رسید، نعلینش را از پا درآورده و در دستانش می ‌گذاشت و عصا را به او می ‌داد. (۱۶)

از تمام آنچه گفته شد، روشن می ‌شود که صحابه و تابعین همواره به آثار پیامبر ﷺ و وسایل او تبرک می ‌جستند و پیامبر این کار را نهی نمی‌ کرد، بلکه برعکس، او را می ‌یابیم که به آن تشویق می ‌کرد و آن را برکت می ‌داد تا دل ‌های عاشقانش با آن روشن شود و تقوای بیشتری پیدا کنند. تبرک به آثار او یکی از شعائر الهی است که بزرگداشت آن از نشانه‌ های تقوای دل‌ هاست.

پاورقی ها:
[1] صحيح البخاري ج: 2 ص: 976.
[2] صحيح مسلم ج: 4 ص: 1812 برقم 2325.
[3] الشيخ أبي الفرج بن الجوزي – المناقب .
[4] صحيح مسلم ج 2 ص 947 برقم 1305.
[5] محمد بن احمد الذهبي – سير اعلام النبلاء – ج11 ص 212 .
[6] البخاري روایت کرد – ج2 ص165 .
[7] المستدرك على الصحيحين ج: 3 ص: 589 برقم 6181.
[8] الأدب المفرد ج: 1 ص: 338برقم 974.
[9] الأدب المفرد ج: 1 ص: 338برقم 973 .
[10] سنن الترمذي ج: 4 ص: 306 برقم 1892 .
[11] ابن هشام – السيرة النبوية ج: 3 ص: 28.
[12] صحيح البخاري – حديث رقم 7342 .
[13] صحيح مسلم / كتاب اللباس والزينة ( 3 / 145 ) .
[14] المستدرك على الصحيحين ج: 4 ص: 560 برقم 8571 .
[15] الشيخ يوسف خطار محمد – الموسوعة اليوسفية في بيان أدلة الصوفية – ص 156 .
[16] الشيخ عبد الوهاب الشعراني – الطبقات الكبرى – ج1 ص22 .

منبع :
السيد الشيخ محمد الكسنزان – موسوعة الكسنزان فيما اصطلح عليه اهل التصوف والعرفان ج3 مادة(ب ر ك).

 

آخرین مطالب

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً