جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نظر و مدد

 

در جلسه سوم اجتماع علما و شیوخ تصوف، با خواندن فاتحه قرآن آغاز می‌ شود تا نشان دهندهٔ شروع جلسه باشد. هرگاه یکی از شیوخ فاتحه را تمام کند، صورت خود را با دستان خود پاک می‌ کند و می‌ گوید “نظرة ومدد” به معنی ” نظَر و مددی رسان”. اما هیچکس نمی‌ تواند بفهمد چه بعد از آن می‌ گوید. بعضی از آن‌ها می‌ گویند “نظرة ومدد يا أبى” و بعضی دیگر می‌ گویند “يا جدي” و بعضی می‌ گویند “يا سيدى” و بعضی می‌ گویند “يا رسول الله” و بعضی آن را بین خود و خدا پنهان می‌ کنند.

 

شیخ شبراوی می‌ گوید: “ای بزرگواران، پیروان طریقت، از مشایخ خود تقلید می‌کنند و از آنان درباره گفته‌هایشان سؤال نمی‌کنند. این به دلیل اعتماد مرید به اینکه شیخش سند شرعی آنچه را می‌گوید می‌داند، است. اما آن‌ ها مورد سؤالات و مزاحمت‌ ها قرار می‌ گیرند، زیرا آن‌ها سند را نمی‌ دانند. همه ما این موضوع را می دانیم و در جلسه اول ابهامات مربوط به دعا و در جلسه دوم مبحث ولادت را روشن کردیم و طبیعی و منطقی بود که این جلسه در مورد “نظرة و مدد” باشد زیرا این کلمه ای است که عاشقان غالباً به کار می برند منجر به تجاوز و تحقیر آنان و اهل الله صالحی می‌شود که نمی‌فهمند. در اینجا، یکی از مشایخ با عجله گفت: تو گفتی آنان نمی‌فهمند، یعنی جاهل هستند. از چه زمانی جهل حجت است؟ سپس، زعیم مشایخ وارد شد و گفت: ما را جهل آنان اهمیتی ندارد. جهل برای محب حجت نیست. عبادت از روی علم، بهتر از عبادت از روی جهل است.” سپس رئیس مجلس می‌ گوید: بنظر می‌ رسد که این شیوخ با روحانیت روزه‌ داری بار شده‌ اند و امروز زیبا ترین سخنان را خواهند داشت. شیوخ در این مجلس به خوبی علم خود را در محضر مشترک به ارمغان می‌ آورند، از آن آیات و احادیثی که خداوند بر آن‌ ها نازل کرده است. زیباست که شیوخ بر ساده کردن مطالب خود برای شاگردان توافق کرده‌ اند، بدون اینکه آن‌ ها را در جزئیات و سلسه روایات، متون و نقل قول‌ ها به درگیری بکشانند. یکی از سخنرانان می‌ گوید: “ای شیوخ، فراموش نکنید که ساده سازی علوم از برترین و نیکو ترین علوم است و ما در حوزهٔ بحث با فرزندانمان نیستیم. ما پیامبر خدا را شناخته‌ ایم که می‌ فرماید: ‘”ما به عنوان پیامبران دستور داده شده‌ ایم که با مردم به اندازهٔ عقلشان صحبت کنیم، نه به اندازهٔ آنچه در اختیار ماست.”‘ سپس مجلس به لحظات سکوتی رسید که دلیل آن را نمی‌ دانیم و مدت سکوت و آرامش طولانی شد، تا اینکه یکی از شیوخ فرمودند: این نشانه‌ ای است از وقوع نگاه، شیرینی در قلب، آرامش در روح، آرامش در اعضا و لذت از رضایت و سکوت برای دریافت حکمت. “هنگامی که مردی را ساکت می‌ بینید، به او حکمت آموزش داده می‌ شود.” سپس آیت‌ الله الشناوی می‌ گوید: “اگر همهٔ آنچه گفته می‌ شود را منتشر کنیم، ممکن است تکرار شود زیرا حقایق ثابت هستند و به همین دلیل ما گفتار، تصدیق و سکوت را سخن می‌ دانیم.” یکی از شیوخ می‌ گوید: “نظر شما دربارهٔ آیهٔ شریفه {وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ} “و همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را می‌خوانند و رضای او را می‌ طلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینت های دنیا مایل باشی” چیست؟” دیگری گفت و همچنین آیه: {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ} “ای اهل ایمان (هنگام تکلم با رسول) به کلمه راعنا (ما را رعایت کن) تعبیر مکنید، بلکه بگویید: انظرنا (ناظر احوال ما باش”

سپس یکی از شیوخ می‌ گوید: “خداوند می‌ فرماید: {وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّه} “و اگر هر درخت روی زمین (در کف نویسندگان عالم) قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد باز نگارش کلمات خدا (که موجودات بی‌نهایت کتاب آفرینش است) ناتمام بماند”  دیگری گفت خداوند مي فرمايد: ﴿قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا﴾  “بگو که اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگار من مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم به آخر رسد دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر باز ضمیمه آن کنیم (یعنی عوالم وجود که کلمات تکوینی الهی است بی‌ حد و نامتناهی است).” سپس یکی از شیوخ دخالت كرد و گفت: “تمام این آیات دربارهٔ نظره و مدد شناخته شده اند، اما در تفسیر آن‌ ها اختلاف وجود دارد.” یکی از آنان گفت: تا آنجا که در تفسیر آن تفاوت داریم، این نشان دهنده تعدد معانی و اطلاعات آن از علوم است. پس چه چیزی مانع آیات از رساندن مقصود ما می شود؟ دیگری گفت: هدف ما مناظره کردن نیست، بلکه مذاکره است. و از بحثی که در این جلسه برگزار شد، می توان فهمید که مسائلی که به آنها توجه نمی کنیم و آنها را به عنوان بیهودگی یا ناتوانی در بیان می دانیم، در واقع ریشه و اصل دارند و به آنها شواهد و دلایل و اقوالی صحیح استناد شده است، حتی اگر با عقلانیت در تناقض باشند. ممکن است عجیب به نظر برسد که روحانیت قدرت و جذابیتی بیشتر از عقل دارد. و نویسنده مجبور است این را بگوید. یک نکته جالب این بود که یکی از شیوخ استراحت کوتاهی را درخواست کرد و سپس داستانی عجیب را شروع کرد. گفت: اگر یکی از شماها درخواست سفر به کشوری که قبلاً ندیده است را بکند، چه کار می کند؟

 

گفتند: از کسی که آن را دیده است بپرسد تا از او بداند که چه چیزهایی برای او لازم است و چه چیزهایی کم دارد و آیا ممکن است خریداری کند یا غیرممکن است؟ و آیا ممکن است قرض بگیرد یا غیرممکن است؟ اگر بداند که چیزهای بسیار ضروری، در آن سرزمین فروخته نمی‌شوند، بنابراین، آنها خریداری نمی‌شوند و قرض داده نمی‌شوند و نمی‌توان از نزدیکترین خویشاوندان آنها به دست آورد، بدون شک او باید آنها را آماده کند یا سفر را رد کند. و اگر رد کردن سفر غیرممکن باشد، در آن صورت، آماده کردن ضروریات ضروری می‌شود. سپس، شیخ ادامه داد و گفت: همه آنچه در آخرت به ما لازم است، در آخرت فروخته نمی‌شود، قرض داده نمی‌شود و کسی از آن صرف نظر نمی‌کند. سفر به آخرت حتمی است و عذر و بهانه‌ای در آن وجود ندارد، بنابراین، انسان باید آنچه را در آخرت به او لازم است، از دنیا بگیرد. و سهم خود را از دنیا فراموش نکن. و به اندازه اعتماد تو به راستی مبلغ، آمادگی خواهد بود. چه برسد اگر مبلغ، خدا باشد؟

همه گفتند: سبحانه و تعالی. سید گفت: خداوند به ما خبر داده است از آنچه در روز قیامت بین منافقان و منافقات از کسانی که ایمان آورده‌اند، در جریان است که از آنها می‌خواهند که به آنها نگاه کنند و به آنها می‌گویند: اگر به ما نگاه کنید، یعنی به ما نگاهی بدهید، ما از نور شما بهره خواهیم برد. سپس، گفتگوی عجیبی اتفاق می‌افتد. خداوند می‌ فرماید: يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ ﴿۱۳﴾يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ ﴿۱۴﴾ “آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‏ اند مى‏ گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم گفته مى ‏شود باز پس برگرديد و نورى درخواست كنيد آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى ‏شود كه آن را دروازه‏ اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد”۱۳” “[دو رويان] آنان را ندا در مى‏ دهند آيا ما با شما نبوديم مى‏ گويند چرا ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان] مغرور كننده شما را در باره خدا بفريفت” “۱۴”

 

پس بیایید ببینیم چگونه منافقان به کسانی که ایمان آورده‌اند در روز قیامت می‌ گویند: “به ما نگاه کنید تا از نور شما بهره مند شویم” به این معنی که نوری که با شماست و به شما تعلق دارد، همانند آنچه به یکی از ما دست یا چشم یا اموالت و غیره می‌ گویند. زیرا برای مؤمنان نوری وجود دارد که با ایمان و تلاششان در دستانشان است. سپس به آنها گفته می‌شود و در آیه مشخص نیست که از کجا به آنها می‌ آید. “قیل ارجعوا ورائکم” “به پشت خود برگردید” به این معنی که در گذشته خود جستجو کنید و آن دنیا است. “فالتمسوا نوراً” “نوری را جستجو کنید” به این معنی که مدرکی بیاورید که حق شما را در دریافت نور با نگاه کردن مشخص کند.

سپس یک اتفاق عجیب بین منافقان و افرادی که ایمان آورده‌اند رخ می دهد، با یک سور (دیوار) وجود دارد. عجیب است که این سور یک در دارد، اما این در تنها با نور ایمان صحیح قابل رویت است، زیرا ظاهر آن در حقیقت عذاب است. وقتی بین آنها و آنچه می‌خواهند قرار می‌ گیرد، منافقان دیگر نمی‌ توانند افرادی که ایمان آورده‌ اند را ببینند و وضعیت تغییر می‌ کند. وقتی ندا صادر می‌ شود، منافقان با بلند ترین صداها خوانده می‌ شوند، به امید اینکه به آنچه در اختیار افرادی که ایمان آورده‌ اند است، نگاه کنند و از زیر بار نفاق که به سمت آتش جهنم می‌ برد، به سوی سایه‌ی درون سور که در آن در است، بیرون بیایند. و به ندای آنها باز می‌ گردیم، منافقان به افرادی که ایمان آورده‌ اند می‌ گویند: “آیا ما با شما نبودیم؟” یعنی در دنیا همسایه‌ها و همکاران و رفقا و همراهان شما بودیم و ما ثروتمند بودیم و شما فقیر بودید و ما سالم بودیم و شما بیمار. سپس افرادی که ایمان آورده‌ اند از درون سور می‌ گویند: “بله”، یعنی ما می‌ دانیم که شما با ما بودید و امروز هم ما در حالی که می‌بینید هستیم و  شما هم در حالی که می‌بینیم هستید. آن ها سپس‌ دلایل آن را می‌ آورند:

 

اولین دلیل: «خودتان را فریب دادید.» هیچ‌کس شما را فریب نداد، بلکه خودتان با بزرگ‌نمایی خوبی‌هایتان و کوچک‌شمردن بدی‌هایتان، و با دیدن خودتان برتر از دیگران در هر آنچه می‌دانید، خودتان را فریب دادید.»

 

دومین دلیل: «بدخواهی کردید.» شما بدخواهی می‌کردید و گمان می‌کردید که حتماً به ما بدی می‌رسد و منتظرش بودید، انگار که قرار است اتفاق بیفتد.»

 

سومین دلیل: «شک و تردید داشتید.» هرگاه ما به شما دربارهٔ این روز و آنچه در آن اتفاق می‌افتد، به‌ویژه این موقعیتی که در آن هستید، می‌گفتیم، شما با شک و تردید و عدم اطمینان، و حتی با تمسخر و تحقیر، سخن ما را پاسخ می‌دادید.»

 

چهارمین دلیل: «آرزوهایتان شما را فریب داد.» آرزوهای شما بیش از توان اعمال شما بود. یعنی بیش از آنچه شایسته بود، آرزو می‌کردید و می‌گفتید که ما به خدا گمان نیک داریم، در حالی که دروغ می‌گفتید. اگر به خدا گمان نیک داشتید، عملتان را نیز نیکو می‌کردید و در این حال باقی می‌ماندید تا فرمان خدا که بی‌شک می‌رسد، فرا برسد.»

 

پنجمین دلیل: «خودبینی شما را فریب داد.» یعنی شیطان شما را فریب داد، پس از آنکه خودتان را برای او آماده کردید و او شما را لقمه‌ای آسان یافت. آیا می‌توان گفت که هر کسی که به اهل بیت و اولیاء اهانت می‌کند، شیطان در آنچه انجام می‌دهد نقشی ندارد؟ و آیا می‌توان گفت که نفس انسان صاحب خود را فریب می‌دهد، اما منافق خود را فریب می‌دهد؟ شاید، و خدا می‌داند.»

 

 

حال بازگشت به آیات: {بعد ذلك يقول الذين آمنوا للمنافقين بعد أن أسمعوهم حيثيات الحكم إسمعوا إلى الحكمفاليوم لا يؤخذ منكم فديه ولا الذين كفروا مأواكم النار هى مثواكم وبئس المصي} “بعد از آن افرادی که ایمان آورده‌ اند به منافقان می‌گویند، پس از شنیدن موضوع حکم، به حکم گوش کنید. “امروز هیچ فدیه‌ای از شما قبول نمی‌ شود و نیز مکان پناه شما آتش است و بدترین پایانی است.”

 

 

از اینجا می‌ توان متوجه شد که:

هر کسی که نفس خود را فتنه کند، او منافق است و در روز قیامت از دیدار خدا محروم خواهد شد.

هر کسی که برای مؤمنان شری را ترتیب دهد، او منافق است و در روز قیامت از دیدار خدا محروم خواهد شد.

هر کسی که در هر خبری که قرآن درباره روز قیامت بیان می‌کند شک و تردید داشته باشد، او منافق است و در روز قیامت از دیدار خدا محروم خواهد شد.

هر کسی که به آرزوهای خود فریب بخورد و فقط به مال و منافع خود فکر کند، او منافق است و در روز قیامت از دیدار خدا محروم خواهد شد.

هر کسی که درب را باز کند و خود را برای شیطان آماده کند، او منافق است و در روز قیامت از دیدار خدا محروم خواهد شد.

توجه می‌ کنیم که گفتگوی آیات به طور کلی بین منافقان و منافقات از یک سو و بین مؤمنان از سوی دیگر است، یک طرف صحبت می‌ کند و طرف دیگر به او پاسخ می‌ دهد و حکم بر منافقان توسط مؤمنان شنیده می‌ شود!

 

 

سپس رئیس مجلس به شیخ المشایخ گفت: چند ملاحظه وجود دارد.

فرمودند: چه مواردی هستند؟

رئیس مجلس گفت: اولاً شما گفتید که آیاتی که باقی مانده را بررسی خواهیم کرد.

فرمود: در متن آمده است: {فاليوم  لا  يؤخذ منكم  فديه  ولا  من  الذين  كفروا} “پس امروز هیچ کسی از شما فدیه‌ای نمی گیرد و نه از کسانی که کفر کرده‌ اند.”

رئیس مجلس گفت: رابطه منافقان با کافران چیست؟

شیخ گفت: هنگامی که خدا به رسول دستور داد که بر هیچ منافقی نماز جنازه نخواند و بر قبر او نایستد، فرمودند: (ولا تصل على أحد منهم مات أبداً ولا تقم على قبره إنهم كفروا بالله ورسوله وماتوا وهم فاسقون) “بر هیچ کسی از آنها که فوت کرده‌ اند، هرگز نماز جنازه نخوان و بر قبرش نایست، زیرا آنها به خدا و رسول او کفر کرده‌ اند و در حالی که فاسق بوده‌ اند فوت کرده‌ اند.”

 

و در آیه دیگری تشریح شده است که منافقان و کافران جنایتکار در یک عمل مشترک هستند و آن عمل تمسخر و توهین به اولیاء است. خداوند متعال می‌ فرماید: {إن الذين أجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون وإذا مروا بهم يتغامزون , وإذا أنقلبوا إلى أهلهم إنقلبوا فاكهين , وإذا رأوهم قالوا : إن هولاء لضالون . فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون على الآرائك ينظرون هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون} “به راستی کسانی که گناهکار بودند، از کسانی که ایمان آورده بودند می‌ خندند و هنگامی که از آنها رد می‌ شوند، به يكدیگر چشمک می زنند و هنگامی که به خانواده خود برگشته‌ اند، با خوشحالی  و خنده بر لب بر می‌ گردند و وقتی آنها را می‌ بینند، می‌ گویند: “به راستی اینها گمراه شده‌ اند.” پس امروز کافران از آرا و عقاید شما می‌ خندند و می‌ بینند که رفتار کافران چه بوده است.

این شباهت بین منافقان و کافران در رابطه آنها با اولیاء است.

رئیس مجلس گفت: اجازه بدهید یک سؤال بپرسم که در آن حدی نرود، زیرا قرآن درباره کسانی که ایمان آورده‌ اند صحبت می‌ کند و شما درباره اولیاء صحبت می‌ کنید.

شیخ گفت: همه اولیا نیستند، زیرا دو دسته اولیا الرحمن و اولیا الشیطان وجود دارند.

رئیس مجلس گفت: منظورم اولیاء الله است.

شیخ گفت: {ألا إن أولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون الذين آمنوا وكانوا يتقون لهم البشرى فى الحياة الدنيا وفى الآخره لا تبديل لكلمات الله} “بی‌ گمان اولیاء الله نه هیچ ترسی بر آنهاست و نه غمی به آنها می‌ رسد، کسانی که ایمان آورده‌ اند و پرهیزگاری کرده‌ اند، بشارتی در دنیا و آخرت برای آنهاست و کلمات خدا تغییر نمی‌ کند.”

اگر آیات قبلی را با این آیه دنبال کنید، خواهید فهمید که اولیاء الله کسانی هستند که به اصالت ایمان آورده‌ اند و دیگران به آنها اضافه می‌ شوند.

سپس جلسه به صورت خود جوش ادامه یافت و آنها به شیخ و محاوره او توجه کردند.

سپس رئیس مجلس گفت: امیدوارم که سؤالات من  حاضرین را ناراحت نکند. اما من از قلب بزرگ شما مطمئن هستم.

شیخ گفت: ادامه بدهید، زیرا خاتمه‌ ای خوب مدنظر است.

رئیس مجلس گفت: اجازه بدهید، شنیده‌ ام و می‌ دانیم که این همه ماجرا بین منافقان و زنان منافق رخ می‌ دهد، اما ما چه ربطی به آن داریم؟

شیخ خندید و گفت: جایی برای بحث نیست. بسیاری گفته‌اند که این امر مربوط به منافقان است، اما من می‌گویم که این امر، یعنی کسی که در آخرین روز قیامت درخواست نگاه کردن به مؤمنان را می‌کند، منافق است. خداوند این عبرت را به ما می‌گوید نه به عنوان یک داستان بی‌هدف، بلکه می‌گوید که برخی این امر را سبک گرفتند و خداوند آنها را در روز قیامت به آن مجبور کرد. این امر اگر در دنیا ترک شود، به هیچ وجه در روز قیامت به دست نمی‌آید. کسی که در دنیا آن را طلب کند، مؤمن است و کسی که آن را به روز قیامت موکول کند تا در آن زمان و در حالی که مضطر است، آن را طلب کند، منافق است.

سپس یکی از شیوخ گفت: این چیزی است که درباره نظَر می‌دانستیم، اما درباره مدد چه می‌ گویید؟

شیخ گفت: برادر عزیز، نظر یک نور است که خداوند در قلب هر کسی که می‌ خواهد پرتاب می‌ کند. بنابراین اگر کسی نظر را بگیرد و در قلبش آرامش و در روحش آرامش و در اعضای بدنش آرامش پیدا کند، او به دنبال نظر های دیگر خواهد بود و اشباع نمی‌ شود. این است که مدد به معنای تکرار همان بخشش یا افزایش آن یا اضافه کردن به آن است.

یکی از حاضران گفت: چرا نگوییم ” نظری ای خداوند” و “مددی ای خداوند”؟

صاحب سماحت گفت: چه کسی مانعت کرده؟ آنچه را گفتیم، به معنای درخواست نظره و مدد از خدا نیست، اما این مانع نمی‌ شود که از اهل خدا درخواست کنیم . آیا ندانستی که خداوند می‌ فرماید: {قل کل من عند الله} “بگو همه آنان که نزد خدا هستند” و مدد هم از سوی خداوند است و به صالحان محدود نمی‌ شود، بلکه مدد الهی برای صالحان و غیر صالحان است. خداوند می‌ فرماید: {مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا} “هر كس خواهان [دنياى] زودگذر است به زودى هر كه را خواهيم [نصيبى] از آن مى‏ دهيم آنگاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد براى او مقرر مى داريم” این دو نوع است: کسی که دنبال دنیاست و کسی که دنبال آخرت است. به نتیجه نگاه کن: {کلاً نمد هؤلاء و هولاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظوراً} “هر دو اینان را از بخشش پروردگارتان می‌ رسانیم و بخشش پروردگارتان محدود نیست”.

 

وقتی آب را مستقیماً از نیل بنوشید، آن از سوی خداست، و وقتی آب را از یخچال بنوشید، همچنین از نیل است و از سوی خداست. پس خداوند در روز قیامت، اهل بهشت را با آنچه که لذت می‌ برند، برایشان فراهم می‌ کند. و اهل دوزخ را با آنچه که در آن عذاب می‌ كشند، فراهم می‌ کند. اگر آنها درخواست كمك کنند، با آبی که مانند موم است، کمکشان می‌ کنند و چه بد است آن آب و چه بد است آن مکان.

آنچه در اختیار خداست، برای تأمین نیاز های ابلیس مناسب است و از ابلیس، یاران خود را می‌ تواند بدست آورد. و آنچه در اختیار اهل خداست، برای تأمین نیاز های انبیا و اولیا مناسب است و از آن دوستان خود را می‌ تواند بدست آورد.

بدیهی است که مدد و نظر از سوی خداست. اما عجبا که منافقان به درخواست آن از اولیا اهمیتی نمی‌ دهند. خداوند آنها را به سمت آن هدایت نمی‌ کند، زیرا دنیا عمل و حساب است و آخرت حساب و بی‌ عمل است. در نهایت، اگر خداوند آن را برای شما آسان کند، آن را آسان می‌ یابید و اگر برای شما سخت شود، احساس می‌ کنید که این مفهوم با عقیده تداخل دارد و از فاسد شدن آن می‌ ترسید. حق دارید بگویید، غیر شما هم حق دارد بگوید و حق دارید هم نگویید و هیچ تعهدی ندارید و همچنین ما نمی‌ توانیم تعهدی بدهیم. در نهایت، این کلمه است که صالحان ارزش آن را می‌ دانند و منافقان فقط آنچه را که تمسخر کنند می‌ بینند و خداوند به پیامبر مهربان خود می‌ فرماید: {إنا كفيناك المستهزئين} “ما تو را از تمسخر کنندگان کفایت می‌ کنیم”.

ملاقات می‌ توانست بیشتر از آن زمان ادامه یابد، اما صاحب سماحت دستور داد جلسه را پایان دهند و برای ختم مجدد فاتحه را بخوانند تا حاضران بتوانند به نماز مغرب و افطار در مهمانی شیخ الشبراوی بروند. زیرا ملاقات بعد از نماز عصر برگزار شده بود و این امری بود که خداوند به مشایخ طرق و همچنین صائمان اجازه داده بود.

 

منبع: سایت النور

 

 

 

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً