جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عالمان میراث دار پیامبرانند اما نه آن دسته از عالمانی که میشناسیم

 

ملک و املاک ویران می شوند ، ثروت و اندوخته مالی از دست می رود ، ارتباطات اجتماعی ازهم گسسته می شوند… نعمت سلامتی آسیب پذیر می شود … بهره ی عقل و هوش آدمی نیز ناتوان و ضعیف می گردد ولی آنچه باقی می ماند بهره و توان روحی بشر است ، آن است که احساس را با چاشنی ایمان می پروراند و آنگاه آن را تبدیل به رحمت ، حکمت و پندی نیکو می گرداند. شاعری متعلق به زمان قدیم می گفت : به این کاروانسرای ویران شده بیندیش که چه روز ها و شب هایی را و چه بسیار بزرگان و پادشاهانی را با تمام جلال و جبروت خود پشت سر گذاشت آنان که در ساعتی مقرر در اینجا اوقات گذراندند و سپس به دنبال مقصود خود ره گرفتند . ما از همان جا که آمدیم بدان جا نیز باز می گردیم حال اگر آمدنمان به روانی آب بود قطعا بازگشتمان همچون باد سریع و سبک خواهد بود که انسان میان این آمدن و بازگشتن تنها در یک کلمه مثل خوش طینت ،شرور ،لجباز،گناهکار،بزرگوار، باشرافت ،متجاوز، با ایمان یا بی دین خلاصه می شود و اینک خودت می بایست خصلتی را برای خویش برگزینی ، از هم اکنون برای خود انتخاب کن تا توانایی آن را داشته باشی ، و حال اینکه حلال و حرام مشخص است. گربه ای که تکه گوشتی را از تو می رباید بر کار خطای خویش واقف است به همین سبب از جلوی چشمت فرار می کند ، در مقابل اگر به او با اراده خود تکه گوشت را بدهی او نیز فرمانبردار تو خواهد بود و با  احساس نیازمندی و درماندگی   در خانه ات می آساید. گربه حلال و حرام را تشخیص می دهد پس چه رسد به انسان که جایگاه ویژه خود را دارد، پس در قلب خود جست و جو کن ،زیرا آنچه بدنبالش هستی خواهی یافت به شرطی که پاکی و زلالی قلبت را با پرتو ایمان ضمانت کنی . رسول خدا (ص) اینگونه مساله را روشن ساخت : “امر حلال و حرام هر دو آشکار و نمایانند بطوریکه میانشان کارهایی هست که به این دو شبیه است و اموری که بی اعتبار و جعلی از آنان اند پس هر آن کس که در این سردر گمی و شبه ها در افتد همانا که در امور حرام قدم نهاده همچون چوپانی که پیرامون چراگاه خود برای محافظت به این طرف و آن طرف می رود و هر لحظه امکان دارد دچار خطا شود و آگاه باش که هر ملک و بنایی مراقبانی دارد و زینهار که توجه و محافظت خدا در گرو دانستن امور حرام است و بدان که در جسم آدمی عضوی ست که اگر سلامت و نیکو گردد در پی آن تمام بدن سالم می گردد و اگر به فساد و تباهی کشیده شد موجب خرابی و زوال کل جسم آدمی می شود و این عضو همان قلب انسان است “. برای اینکه این حدیث گرانقدر را شرح دهیم تا بدان سبب معنایش را به عقل نزدیک کرده تا در نهایت در خانه ی دل خوش بنشیند پس تابلوئی ساده را تجسم کرده و راه دراز و ممتدی را در آن تصور کرده که میان تعداد زیادی ، مزارع سرسبز است و در این مسیر گوسفندانی در حرکتند که طبیعتا دوست دارند که از این سبزی ها و علفزارها بچشند و مزه اش را امتحان کنند اما چوپان هوشیار این اجازه را نمی دهد که به مزارع مردم وارد شوند زیرا که اگر اذن بدهد دچار مشکلاتی با صاحبان مزارع می شود ، و از طرفی این آگاهی چوپان خود برای حفظ و مراقبت گوسفندان و دام خویش است زیراکه ممکن است به این مزارع آفت کش هایی سمی و مضر پاشیده باشند که موجب نابودی دام ها می شود . اگر تصور کنیم که چوپان خوابش ببرد و غرق خواب خود شود طبعا گوسفندان از مسیر خود منحرف شده و در مزارع پراکنده خواهند شد و سبزه زارها را خواهند چرید و نابود خواهند کرد و خود نیز دچارهلاکت خواهند شد . از سویی دیگر اگر گمان کنیم گروهی از بین مردم آنجا ،که تبحر و مهارتی در زمینه روش ارتباط با  گوسفندان ندارند و متوجه حضور آنها در مزارع شوند و سعی در برگرداندن آنها کنند ، گمان می کنی چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ قطعا عدم مهارت آنان در این زمینه مایه خستگی خودشان و گوسفندان می شود ،در نتیجه نه توانسته اند که دام را از نابودی نجات دهند و نه مزارع را . از بُعدی دیگر تصور می کنیم مرد خردمندی از همان حوالی به سوی جمعیت نزدیک می شود و از آنان می پرسد که چه می کنید ؟ ..پاسخ میدهند: گوسفندان را به مسیرشان بازمی گردانیم…رو به آنها میگوید که این شیوه ی مناسبی نیست  ، سپس به سوی چوپان رفته و او را از خواب ، بیدار میکند تا اینکه چوپان هوشیار گشته و گوسفندان خود را ندا میدهد و آنها همگی با ندای صاحب خود بی هیچ مشکلی به مسیر خود بازمیگردند .

خداوند باری تعالی می فرماید : “« و یضرب الله الأمثال للناس و الله بکل شيء علیم » خداوند برای مردم مثل ها می زند [تا حقایق را بفهمند] و خدا به همه چیز داناست ” . منظور از این مثال چیست؟  این سبزه زار هایی که در دو طرف مسیر( که سمی و مضر ) بودند و گوسفندان به خوردن آنها متمایل گشتند ، همان امور حرام اند و خود گوسفندان به مثابه اعضای بدن آدمی مثل دست ، چشم ، زبان و دیگر اعضا که چوپان به عنوان قلب انسان است که بر اعضای بدن احاطه دارد و آنها را از هبوط در معاصی و گناهان هرچند که پر زرق و برق باشند باز میدارد زیرا هر آنچه می درخشد نمیتواند طلا باشد و یا هر آنچه خورده می شود صرفا قابل هضم نیست . و اما آن دسته از مردمی که بی هیچ تبحر و مهارتی سعی در برگرداندن گوسفندان داشتند همان اندرزگویان و علمای دینی هستند که قصد دارند از طریق دادن پند و نصیحت بیمار را شفا و بهبود بخشند ، حال این گفتار بدین معنا نیست که آنها انسانهای مفیدی نیستند بلکه فائده آنان همچون درمان پیشگیرانه است ، یعنی هشدار به بیماری قبل از دچار شدن به آن و سود آوری آنان در بازداشتن و نهی کردن بسنده می شوند نه در تغییر دادن زیرا که برای تحول و تغییر متخصصان دیگری هستند ، بزرگان و عالمانی که خداوند به آنها کرامتی را عنایت کرده تا بدان دل ها را جلا بخشند و آگاه سازند . آن مردی که چوپان را بیدار کرد یکی از این دسته عالمان است که خداوند باری تعالی درباره آنان گفته: ” «انما یخشی الله من عباده العلماء » و از میان اصناف بندگان تنها مردمان عالم و دانا مطیع و خدا ترسند. ” اینان میراث دار پیامبرانند و می دانند چگونه با دلها ارتباط برقرار کنند و آنگاه همین بیدار دلی باعث می شود به مردم خویش و گوسفندان  خود که همان اعضای بدن آدمی ست  ندا سر دهد و هوشیارشان کنند و اینک فرمانبردار پروردگار خویش شده و به دور از شهوات و امور حرام و ناپسند در مسیر او قرار می گیرند . کارکرد عالمان همچون باطری است که سرشار از علم و معرفتند ولیکن باطری هایی وجود دارد که برای بکارگیری قابل استفاده هستند که به آنها باطری های خشک گفته می شود که از خصوصیت های این نوع باطری ها آن است که شارژ محدودی دارند  دسته ای دیگر از باطری ها ، آنهایی که به دینام که خود مولد برق است متصل اند و هر گاه شارژشان نزدیک به اتمام بود توسط همان دینام  پر می شود که این شارژ کردن از طرف دینام همان کمک و امداد الهی است که به این دسته عالمان عرضه می شود . خداوند عز و جل می فرماید : ” «و اتقوا الله و یعلمکم الله» و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور می کند ” . و اما کدام دسته از عالمان وارثان انبیاء هستند . پیامبر اکرم (ص) : ” العلماء ورثة الانبیاء: عالمان میراث داران پیامبرانند ” آیا هر کس کتاب بخواند عالم و اندیشمند است ؟ آیا هر کس مدرک تحصیلی کسب کند جزء میراث داران پیامبران به شمار می رود ؟ پیامبران دانش و خرد خود را از طریق مطالعه دریافت نکردند بلکه برخی از آنان درس نخوانده و امُّی نیز بودند ، حال سوال دیگر این است که کجا توانسته اند دانش فرا گیرند ؟ …و به چه کتابها و تحقیقاتی آگاه بودند ؟  و آیا اساسا پیش از آنان علم و دانش و اندیشمندانی بود که از آنان علوم را فراگیرند؟.. قطعا پیامبران دانش و خرد خود را از پروردگار فرا گرفتند و این دسته از عالمان که علم خویش را به کمک خداوند و مدد او فرا میگیرند همان میراث داران انبیاء هستند .

میراث پیامبران توسط آن شیوه و طریقتی که عالمان علم و خرد خویش را آموختند شناخته می شود و نه از طریق دریافت معلوماتی از کلاس درس یا تحقیقی علمی یا آموزش در مکتبی دینی بلکه از طرف پاداشی که خداوند به آنان ارزانی کرده علوم را فراگرفتند. خداوند عز و جل می فرماید: “«ثم أورثنا الکتاب الذین إصطفینا من عبادنا» آن گاه (پس از آن پیامبران سلف) ما آن خاندان را که از بندگان خود برگزیدیم (یعنی رسول خاتم و آلش صلیّ الله علیه و آله را) وارث علم قرآن گرداندیم .” از آیه شریفه قرآن کریم دریافت می شود که وارثان انبیاء ، اندیشمندان هستند ولی آنطور که در ذهن ما درک می شود عالمان وارثان پیامبران نمی باشند زیرا که دانش یا از مکانی دریافت می شود یا اینکه توسط کمک و یاری خداوند کسب می شود که پیامبران و وارثان آنها دانش و خرد خویش را به مدد و مساعدت پروردگار باری تعالی فراگرفتند . خداوند می فرماید:”«عبدا من عبادنا آتیناه رحمة من عندنا و علّمناه من لدنا علماً» بنده ای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی ) آموختیم ”

این بندگان همان گروهی هستند که دانش را نه از طریق اکتساب بلکه توسط پاداشی از جانب خداوند به دست آوردند و این پاداش دلیل و سببی نمی خواهد این دریافتی است که نیازی به دلیل و سبب ندارد و خداوند آن را به هر کس بخواهد عطا می کند . و از طرفی پیامبران به اذن خدا مقید به دستورات خداوند هستند و پیروان خدا  نیز با اجازه و اذن او دارای قدرت اند و اینها همگی به شرط واگذاری اراده است ( خداوند هر آنچه از اراده خود بخواهد به اراده هر کدام از بندگان خویش عنایت می کند و هر چه بخواهد انجام می دهد )  بابراین هر کس دانست و توانست او اختیار دار است و هر آن کس که علم و قدرتی نداشت فاقد اراده و اختیار است . انسان مختار و صاحب اراده و اصطلاحا مخیّر بازخواست می شود زیرا که هم می داند و علم دارد و همچنین توانمندی نیز دارد و اما انسانی که اراده ای از خود ندارد و اختیار دار نیست که اصطلاحا به آن مسیّر گفته می شود مورد بازخواست قرار نمی گیرد زیرا که یا علمی نداشته یا توانمند نبوده . انسان مسیّر را بنده اراده نام نهاده اند و انسان مخیّر را بنده دستور. اگر یکی از دو جنبه ی  داشتن علم یا توانمندی دچار مشکل شود مثلا اگر بدانم که عمل حج فریضه و واجب است اما توان ادای آن را نداشته باشم در این جا عدم توانمندی ، این حکم را از من ساقط می گرداند و برای مثال اگر شخصی علم نداشته باشد که نماز امری واجب و فریضه است در این جا نیز عدم داشتن علم بر این مساله ، این تکلیف را ساقط می کند و شخص نسبت به آن باز خواست نمی شود . مسئولیت تغییر و تحول در کار حرام و ناپسند نیز تابع همین قاعده و قانون است بطوریکه خداوند و پیامبر گرامی ایشان هیچ کس را بخاطر تکلیفی که در آن کوتاهی رخ دهد و همان کوتاهی  منجر به مؤاخذه شخص شود مکلف نمی سازد و به سختی نمی اندازد مگر کسی که دو جنبه علم و توانمندی برایش مهیا گردد  و لازم به ذکر است که علم به خودی خود کافی نیست و به تنهایی ابزار لازم برای تغییر را فراهم نمی آورد بنابراین قدرت باید در کنار علم و دانش تامین شود و مددی نداریم جز آنکه هر لحظه این ذکر را بر زبان جاری سازیم : “ لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظیم “.

 

منبع : سایت النور .

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً