روش و اصول پیامبر صلی الله علیه و سلم در ایجاد سلام و حمایت از آن
دکتر مبارک عبدالله حمدالنیل
مقدمه
سپاس خدایی را که می ستاییم و از او یاری می جوییم و طلب آمرزش و هدایت می کنیم و پناه می بریم به خداوند از بدیها نفسمان و بدیهای اعمالمان، هر که را که خدا هدایت کند گمراه نمی شود و هر که را گمراه کند هدایت نمی گردد، شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست یگانه است و شریکی ندارد و گواهی می دهم که محمد بنده و رسول خداست که رسالت را ابلاغ و امامت را ادا و امت را نصیحت کرد و جهاد خدا را آنطور که باید انجام داد و درود و سلام خدا بر او و اهل بیت و صحابه او باد! هر سخن و عمل و بیانی که از جانب رسول خدا صادر گشته داستانهای روایتی نیست که مردم آنها را بپسندند و از آنها به طرب آیند بلکه آنها، شریعت و آیینی هستند که هر زن و مرد مسلمان باید آن را ضروری و واجب بداند و مصرانه به آن عمل کند خداوند می فرماید:«إنْ هُوَ إلا وَحْیُ یُوحى» خداوند جهانیان به پیروی از این هدایت امر کرده و فرموده:« وَمَا آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانتهُوا وَاتقُوا الله إنَّ الله شَدیدُ الِعقابِ» رسول خدا نیز می فرماید: «دو چیز را در میان شما بر جای گذاشتم که اگر به آن تمسک جویید گمراه نخواهید شد: یکی کتاب خدا و دیگری سنت نبوی است» بنابراین رسول خداصلی الله رحمتی هدایت شده اند که خداوند دین را با ایشان اقامه کرده و با هدایت ایشان چشمهای نابینا و گوشهای ناشنوا و قلب های بسته را گشوده و بشریت را به وسیله ایشان به مستحکم ترین و روشن ترین راه و بهترین روش هدایت کرده است خداوند اطاعت و احترام و محبت و اقتدا به وی و پیروی از وی را بر همه بندگان واجب کرده و برای پیروان هدایت ایشان! عزت و استواری و نصرت ولایت و قدرت در زمین و برای مخالفانِ دستورات او عصیان گرانش ذلت و خواری و بدبختی و ضغف و زبونی را قرار داده است.
شناخت عبادت خدای متعال و عمل به دین او که آن را به نفع امور بندگان در دنیا و آخرت نازل کرد بستگی به شناخت هدایت رسول صلی الله علیه و سلم و شناخت روش عملی ایشان دارد که در آن روش از نخستین روز نزول وحی تا کامل کردن این دین به وسیله خدا، شریعت خدا را تبیین نمودند. موضوع سلام از موضاعاتی است که رسول خدا بدان توجه و اهتمام ورزیده و به آن اولویت و درجهبندی اختصاص داده است و اولویت ها و درجهبندی های آن را مشخص نموده و ایشان صلح و سلام انسان با خودش و با همسایه و جامعه خود و صلح وسلام جامعه مسلمانان با جوامع دیگر و آثار این صلح و اسلام را تبیین نموده اند هم چنین تشریح کرده اند: از آن هنگام که مسلمان به اسلام پایبند شود تا زمانی که از صراط بگذرد و در آن حال ملائکه و پیامبران به بگوید سلام و درود خدا بر تو باد و همچنان تا زمانی که وارد بهشت شود که دار السلام است و آنجا ملائکه از هر دری بر وی وارد شود و بگویند:« سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار» سلام همراه مسلمانان استمرار خواهد داشت و سرانجام سلام در این سخن خداوند است که چنین می فرماید:« سلام قوْلاً مِن رَّبٍ رَّحِیمٍ : و سلامى که سخن پروردگار مهربان است»
میخواستم با این بحث و بررسی اهتمام پیامبر را به مسئله سلام و صلح نشان دهم و بیان کنم که صلح و سلام چگونه میتواند در جامعه اسلامی تحقق یابد و تاثیر سلام بر زندگی و امت را نشان دهم و بیان کنم که سلام به معنای تسلیم نیست و همچنین تصاویری سماحت رسول خدا نشان دهم خواستم همه اینها را در پرتو کتاب و سنت نبوی و بیان کنم و این موضوع از موضوعات روز به حساب میآید روزگاری که دشمنان، اسلام را دین تروریست و خشونت و خونریزی می شمارند و علت آن از عدم شناخت ماهیت این دین نشأت میگیرد یا به خاطر تعصب گرایی و دشمنی است.
عبدالله بن عبدالرحمن بن صالح میگوید: دین اسلام بر پایه دعوت به حکمت و موعظهی حسنه است و ندای صلح و اسلام دارد و به آن فرا میخواند. و صلح سلام از اسلام مشتق شده است و هرکس متون قرآن کریم و سنت مطهری را که شامل وصایای پیامبر به فرماندهان و سپاهیانش و سیرت پیامبر در جنگهاست، بخواند خواهد فهمید که اسلام حکمت و رحمت و صلح و سلام و سازش را به ارمغان آورده و اصلاح را آورده است نه فساد را و این روزها صحبت درباره سلام بسیار شده است و در این مقاله، بررسی سلام در پنج مبحث انجام گرفته است:
۱- مبحث اول: مفهوم سلام؛ این مبحث حاوی دو مطلب است:مطلب اول: معنای سلام در لغت، مطلب دوم: مفاهیم سلام در قرآن کریم و سنت نبوی
۲- مبحث دوم: اسلام در جامعه اسلامی؛ که این مبحث، سه مطلب دارد مطلب اول: دستور به ترویج سلام، مطلب دوم: صلح و سلام چه موقع محقق می شود؟، مطلب سوم: تاثیر صلح و سلام بر زندگی امت
۳- مطلب سوم: حمایت پیامبر از صلح و سلام که این مبحث نیز شامل سه مطلب است مطلب اول: نهی از اموری که منجر به دشمنی و کینه ورزی میشود، مطلب دوم: امر به اموری که منجر به صلح و سلام می شود، مطلب سوم: اطاعت از حاکمان
۴- مبحث چهارم: صلح و سلام با غیر مسلمانان
۵- مبحث پنجم: سلام به معنای تسلیم شدن نیست
مبحث اول: معنای سلام در لغت: سلام در لغت به معنای صلح، سلامتی و فرمانبرداری است و سلام نامیست که از تسلیم گرفته شده و اسمی از اسماء خداوند متعال است. سلام به معنای خالی بودن از نقص و تسلیم به معنای رضایت دادن به حکم و هم به معنای سلام است و «سلم أمره الی الله» یعنی کار خود را به خدا سپرد( واگذار کرد) و اَسلَمَ به معنای تسلیم شدن است و اسلم از اسلام گرفته شده است اسلمه یعنی او را تنها گذاشت و تسالم و مسالمه به معنای صلح و سازش و آشتی کردن است و استسلم به معنای پیروی و اطاعت کردن است و از حدیث جریر بن عبدالله بجلی نقل شده است که رسول خدا فرمود:« اهل بهشت به نعمتهای آن سرگرم می شوند که ناگهان نوری بر آنان میتابد و اینان سر را بلند میکنند در این هنگام میبیند که پروردگارشان از بالای سر آنها بر آنان اشراف را پیدا کرده است و می گوید: سلام علیکم اهل بهشت» و این همان قولی است که در این آیه می فرماید :« سَلامُ قَوْلاً مِن رَّبٍ رَّحیمٍ » در معانی سلام از نظر لغت میتوان گفت سلام یعنی پاکی از نقص ها و عیب ها. ابن عربی میگوید: همه علما در معنی سلام برای خدا توافق دارند و در تقدیر، آن را چنین می گیرند: ذوالسلامه یعنی صاحب سلامتی، ولی در ترجمه آن در سه معنا با یکدیگر اختلاف دارند: معنای اول: یعنی خدا از هر عیب خالی و از هر نقصی مبرا است، معنای دوم: یعنی خدا بر بندگانش در بهشت سلام می دهد چنانچه در آیه سلام قولا فرموده است و معنای سوم: یعنی حفظ و محافظت از مخلوقات از ظلم و ستم بر آنان، و سلامت به معنای سلامتی و پیراستگی از آفات ظاهری و باطنی است و خداوند تعالی می فرماید:« إلاَّ مَنْ أتى الله بقَلْبٍ سَلیمٍ: مگر آن کس که با قلبى رسته از شرک به نزد خدا بیاید» و یعنی با قلبی پاک از غل و غش که این سلامت، باطنی است و در آیه دیگری خدا می فرماید: « مسلمه لاشیه فیها: [از هر عیب و نقصی] سالم است»،این سلامت ظاهری است به صورت سلم یسلم سلام سلامه می باشد و همچنین خداوند می فرماید:« ولکن الله سلم» « وقال ادخلوها بسلام آمنین »، « اهبط بسلام منا »، « یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام»، و جایز است که هر یک از این سلامها از سلامت گرفته شده باشد گفته شده توصیف جمله «السلام و مومن و مهیمن» نیز از این منظر که آفات و نقیضی که به مخلوقات می رسد به خداوند نمیرسد بیان شده است.
مطلب دوم: مفهوم سلام در قرآن کریم و سنت نبوی
سلام اسمی از اسامی خداوند متعال است خداوند می فرماید:« هو الله الذی لا إله إلا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون » علما می گویند معنی سلام در حقِ خداوند متعال از این نظر است که خداوند مومنان را از عقوبت خود حفظ میکند و همچنین گفته شده است سلام به معنای سلامتی و پیراستگی از هر نقص و مبرا بودن از هر آفت و عیبی است و نیز با استناد به سخن خدا «سلام قولا من رب رحیم» چنین گفته شده است: سلام یعنی خداوند بر بندگانش سلام می دهد و این همان صفت کلامی است و همچنین گفته شده به معنای حفظ مخلوقات از ظلمت می باشد، باز درباره معنای آن، گفته شده سلامت بندگان خداست که این صفت فعلی می باشد و خداوند بهشت را دارالسلام نامید زیرا سلامت واقعی فقط و فقط در بهشت است زیرا در بهشت بقای بی فنا و غنای بی فقر و عزت بی ذلت و عافیت بی درد وجود دارد خدا می فرماید:« لهم دار السلام عند ربهم» یعنی سلامت. و همچنین می فرماید:« والله یدعو إلى دار السلام» بغوی میگوید: بهشت به این علت دارالسلام نام گرفته که هر کس وارد آن شود از بلاها و درد و رنج در امان می شود و گفته شده دارالسلام نامیده میشود زیرا همه حالات و شرایط موجود در آنجا قرین سلام است و خدا در آیات زیر این چنین می فرماید:« أدخلوها بسلام آمنین »، « والملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم بما صبرتم فنعمى عقبى الدار »، « لا یسمعون فیها لغوا ولا تأثیما»، «إلا قیلا سلاما سلاما»، « تحیتهم یوم یلقونه سلام »، « سلام قولا من رب رحیم»، « وهو ولیهم بما کانوا یعملون»، حسین بن فضل نیز در چنین گوید: « یتولاهم فی الدنیا بالتوفیق وفی الآخره بالجزاء: خداوند در دنیا با توفیق و در آخرت با جزا از بندگانش سرپرستی می کند»
سلام به معنای نجات نیز وارد شده است در قول خداوند از این قرار است :« قلنا یانار کونی بردا وسلاما على إبراهیم» برخی از علما درباره این آیه می گویند: خداوند سرما را قرار داد تا حرارت و گرما را از بین ببرد و گرما را قرار داد که سرما را از بین ببرد پس ابراهیم سالم ماند و نجات یافت، ابوالعالیه میگویند: اگر خدا عبارت بردا وسلاما را به کار نمی برد سرد شدن آن بر ابراهیم از گرمای آن بیشتر میشد و اگر نمی گفت:علی ابراهیم، سرمای آتش تا ابد باقی میماند.
در سنت آمده که سلام اسمی از اسماء خداوند است و ابی هریره نقل میکند: که پیامبر فرمود: سلام اسمی از اسماء خدا است آن را میان خود نشر دهید. و همچنین در حدیث صحیح از عبدالله آمده است که نقد میکند ما پشت سر پیامبر نماز میخواندیم و ذکر سلام علی الله را میگفتیم پیامبر به ما فرمود بی شک خدا همان سلام است بلکه بگویید:« التحیات لله والصلوات والطیبات و….»
سلام به معنای سلامتی و حفظ ماندن از فتنه ها نیز آمده است و در حدیثی میبینیم پیامبر فرمود:« سه تن هستند که خداوند برای همه آنها ضمانت کرده که اگرزنده باشند روزی داده میشوند و اگر بمیرند وارد بهشت میشوند که یکی از آن سه نفر کسی است که با سلام وارد خانه اش می شود.» ابن اثیر می گوید: مراد از آن این است که، شخص به خاطر سلامتی و ایمن ماندن از فتنهها و میل به خلوت و عزلت در خانه خود بماند،
سلام به معنای صلح و امنیت نیز آمده است که در حدیثی میبینیم:« ستصالحکم الروم صلحا آمنا: در صلح و امنیت با رومیان مصالحه و آشتی خواهید کرد» و صلح و امنیت در این حدیث یعنی صاحب امنیت و ساختار آمنا، برای نسبت است و یا برای نسبت مجازی است. سلام به معنای صلح و آشتی و آرامش و ترک جنگ نیز آمده است چنانچه در حدیثی میبینیم: « ثمَّ هُدْنهَ تَکُونُ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ بنَی الأصْفَر فیَغْدَرُون: سپس صلح و آرامش میان شما و بنی اصفر برقرار میشود» در این حدیث هدنه همان صلح و ترک جنگ است پس از برانگیخته شدن آن..
مبحث دوم: سلام در جامعه اسلامی
مطلب اول: دستور به ترویج سلام: خدا میفرماید« فإذا دخلتم بیوتا فسلموا على أنفسکم تحیه من عند الله مبارکه طیبه » از ابو هریره نقل است که پیامبر فرمود: بهترین اسلام، اطعام طعام و سلام دادن بر آشنا و ناآشنا است» هنگامی که خدا آدم را خلق کرد قبل از فرستادنش به زمین به او سلام را آموخت این دلیلی بر بااهمیت بودن موضوع سلام است که با خلقت آدم آغاز گشته است در ارشاد الساری آمده است: این نکته، اولین مشروعیت سلام و ذکر بودن سلام را نشان می دهد زیرا سلام باب مودت و دوستی را برای قلب های برادران میگشاید و منجر به کمال و ایمان میشود از ابو هریره نقل است که پیامبر میفرماید: وقتی خدا آدم را در شکل و اندازه خود آدم خلق کرد گفت: برو و بر فرشتگان که نشستهاند سلام ده و سپس به سلام و تحیت آنان بر تو که آن تحیت و سلام بر تو و ذریه توست گوش فرا ده، آدم رفت و گفت: سلام علیکم و فرشتگان گفتند: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و فرشتگان علاوه بر سلام رحمت را نیز بر آن افزودند» و قصه این است که پیامبر صلی الله مردم را به ترویج سلام دستور می داد و به مردم خبر می داده است آن هنگام که سلام را میان خود ترویج دهند باعث میشود یکدیگر را دوست بدارند و خبر داده وارد بهشت نمی شوند مگر ایمان بیاورند و ایمان نمی آورند تا اینکه یکدیگر را دوست داشته باشند پس از ابوهریره نقل است که پیامبر چنین فرموده است:« وارد بهشت نمی شوید تا ایمان آورید و ایمان نمی آورید تا یکدیگر را دوست داشته باشید حال شما را به چیزی راهنمایی میکنم که چون انجامش دهید دیگر را دوست خواهید داشت و آن ترویج سلام میان خودتان است». بخاری در صحیح خو میگوید عمار چنین گفته است: سه چیز وجود دارد که هرکس هر یک از آنها را جمع کند ایمان خود را جمع کرده است عدل و انصاف درونی، سلام دادن به عالَم و انفاق کردن در نیازمندی ؛ سلام به عالم به معنای تواضع و عدم تکبر است زیرا سلام دادن به همه باعث می شود مردم او را دوست بدارند و تقدیر کنند و سپس از علم او بهره برده و او را به عنوان الگوی نیک برای خود قرار دهند.
سلام هنگام ورود و خروج برقوم:
از ابوهریره رضی الله عنه نقل است که پیامبر فرمود: «هر یک از شما هر گاه به مجلس برود باید سلام دهد و اگر مناسب باشد که بنشیند باید بنشیند و هنگامی که برخاست نیز باید سلام دهد و سلام اول شایستهتر از سلام دوم نیست» و خداوند میفرماید« تحیه الله للمؤمنین یوم یلقونه فی الآخره سلام تحیتهم یوم یلقونه سلام»، « وتحیه الملائکه لهم أیضا سلام, قال تعالى: والملائکه یدخلون علیهم من کل باب سلام علیکم »
آغاز کننده سلام با یهودیان و مسیحیان نباشید و نقل است که پیامبر درمورد اهل کتاب فرمود: «هرگاه یکی از آنان را در راهی دیدید او را به باریک ترین قسمت راه مجبور کنید [به خاطر احترام و اکرام به آنان از راه کنار نروید]» اما گفته شده این حدیث مربوط به ماجرای خاصی است؛ هنگامی که پیامبر و دوستانش به بنی قریظه رسیدند پیامبر فرمود: شروعکننده سلام به آنان نباشید. اما آیا این حکم کلی شامل اهل ذمه نیز می شود یا اینکه مخصوص کسانی ست که شرایطشان شبیه شرایط بنی قریظه بوده است؟ عالمی میگوید: شروع سلام به خاطر مصلحت ترجیحی یا ترس از آزار وی، یا خویشاوندی بین آنها یا به دلیلی که اقتضا می کند مجاز است. شبیه حجبی از عموی خود نقل می کند که پیامبر فرمود:« سه ویژگی نشان دهنده دوست داشتن شما نسبت به برادرتان است: سلام دادن به هنگام دیدارش جا دادن به او در مجلس و صدا زدن او با دوست داشتنی ترین اسامی،»
از جمله روایتهای طفیل بن أبی کعب این است که وی به نزد عبدالله بن عمر آمد تا با او به بازار برود تو طفیل میگوید ما به بازار رفته و عبدالله از کنار هر فروشنده و معامله گرا و مسکین و هر شخص که عبور می کرد حتماً به او سلام می داد و گفت روزی به نزد عبدالله بن عمر رفتم دوباره از من خواست به همراه او به بازار بروم به او گفتم در بازار می خواهی چه کنی در حالی که نه برای خرید و فروش میروی و نه برای پرس وجو درباره کالاها و نه برای باخبر شدن از قیمتها و نه در مجالس بازار می نشینی!؟ گفت: بنشین اینجا تا کمی صحبت کنیم سپس گفت: ای ابابطن، ( طفیل صاحب شکم بود) فقط به خاطر سلام می رویم تا هر کس مرا دید به او سلام دهیم.
مطلب دوم: سلام کی محقق میشود؟
سلام با پایبندی به عبادت خدای متعال محقق میگردد و منجر به آرامش و امنیت رزق آوری و لذت می شود و قریش تنها با خدمت به خانه خدا و حجاج در سایه صلح و اسلام قرار گرفت و از عزت ترین عرب ها شد، چنانچه خداوند میفرماید:« لإیلاف قریش . إیلافهم رحله الشتاء والصیف . فلیعبدوا رب هذا البیت . الذی أطعمهم من جوع وآمنهم من خوف »،« أولم یروا أنا جعلنا حرماً آمناً ویتخطف الناس من حولهم»
و گناه و نافرمانی منجر به انتقام خدا و از بین رفتن صلح و سلام و رزق می شود چنانچه خدا می فرماید :« وَضَربَ اللهُ مَثلاً قَرْیهً کانتْ آمنهً مُطمَئنَه یأْتیهَا رزقْهُا رَغَداً مّنِ کُلّ مَکاَنٍ فَکفَرَتْ بِأنُعمِ الله فَأذَاقهَا الله لِباسَ الجُوعِ وَالخوْفِ بمَا کَاُنواْ یصْنَعُونَ » و با ایمان است که میتوان از آلودگیهای شرک رهایی یافت و مسیر سلامت و امنیت و هدایت را دنبال کرد چنانکه خدا می فرماید:« الذین آمنوا ولم یلبسوا إیمانهم بظلم أولئک لهم الأمن وهم مهتدون »
مطلب سوم: تاثیر سلام در زندگی امت
سلام راه محبت میان مومنان و راه ورود به بهشت است و حدیث قبل به این مورد کاملاً اشاره میکند و ابو یوسف عبدالله بن سلام روایت است که میگوید شنیدم پیامبر می فرماید:« ای مردم صلح و سلام را ترویج دهید و اطعام طعام کنید و صله رحم به جا آورید و آن هنگام که مردم خوابند نماز بگزارید و با صلح و صلاح وارد بهشت شوید» سلام بر اهل خانه باعث سعادت و برکت میشود از انس روایت است که پیامبر فرمود: اگر بر اهل و خانواده خود وارد شدی سلام ده که سلام تو مایه برکت تو و اهل بیت تو می شود» ایمان و عمل صالح در راهِ امنیت و جانشینی و قدرت در زمین چنان که خدا می فرماید:« وعد الله الذین آمنوا وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضى لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا ومن کفر بعد ذلک فأولئک هم الفاسقون»ابن کثیر در راستای این آیه می گوید: پیامبر و یارانش حدود ۱۰ سال به طور پنهانی در مکه دعوت به خدای یکتا و دعوت به عبادت خدای بی شریک مشغول بودند برای آنان هنوز فرمان نظام و جنگ صادر نگشته بود تا اینکه فرمان هجرت به مدینه برایشان آمد و پس از آنان به مدینه رفتند و خداوند فرمان جنگ داد به همین دلیل می ترسیدند و شب را تا صبح را با سلاح پشت سر میگذاشتند و براین شرایط طبق اراده خدا صبر کردند، تااینکه مردی از اصحاب گفت: یا رسول الله تا ابد این حال ادامه خواهد داشت آیا زمانی فرا خواهد رسید که ما با خیال آسوده شب استراحت کنیم و اطمینان و آرامش برما حاکم گردد؟ رسول خدا فرمود: بر شما آسایشی خواهد رسید در حدی که مردی از شما در جمعیتی عظیم در حالی که دامن لباس روی پا انداخته می نشیند و هیچ ابزار آهنی در میان آنان وجود ندارد و در این هنگام خداوند این آیه را نازل کرد. سپس خدا پیامبر خود را در شبه جزیره عربستان آشکار کرد و امنیت یافتند و سلاح را کنار گذاشتند تا اینکه خدا و پیامبرش را قبض روح کرد و آنان همچنین در فرماندهی ابوبکر و عمر و عثمان در امنیت آرامش بودند تا اینکه در موقعیتی قرار گرفتند و خدا ترس را بر آن وارد کرد و آنها برای خود نگهبان و مأمورانی قرار دادند و تغییر پیدا کردند و خدا نیز حال آنان را تغییر داد.
مبحث سوم: حمایت رسول خدا از صلح و سلام
مطلب اول: نهی از اموری که منجر به دشمنی و کینه شود:
نهی خداوند و پیامبر از برخی از اموری که منجر به دشمنی و بغض و کینه می شود مانند بدگمانی، تجسس، غیبت چنانچه خدا در این آیه می فرماید :« یاأیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن إن بعض الظن إثم ولا تجسسوا ولا یغتب بعضکم بعضا أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتا فکرهتموه واتقوا الله إن الله تواب رحیم » خدا در این آیه دستور داده که از گمان دوری کنیم، منظور از ظن و گمان ما در این آیه، همان تهمت و محل تحذیر است و تجسس ممکن است پس از ظن به بار آید و قدم اول برای کشف زشتی ها و آگاهی یافتن از بدی ها باشد و خدا می فرماید شما را از ظن بر حذر می دارم زیرا ظن وگمان دروغ ترین سخن است و تجسس نکنید و گوش ندهید و به یکدیگر حسد نورزید و نسبت به هم خشم نگیرید و با هم اختلاف نظر نداشته باشید در حالی که باهم برادرهستید، بندگان خدا باشید
نهی از آزار رساندن به مسلمانان با زبان یا دست: از عبدالله ابن عمرو بن عاص نقل است که پیامبر فرمود:« مسلمان کسی است که با دست و زبانش به مسلمان سلام دهد و مهاجر کسی است که از آنچه خداوند کرده است هجرت کند و از ابوموسی اشعری نقل است که رسول خدا می فرماید: هرگاه یکی از شما در مجلس یا بازاری میرود و در دست تیر یا خدنگی دارد باید سر پیکان آن تیر بگیرد و ابوموسی میگوید ما تا زمان مرگ، آن را در صورت و مقابل یکدیگر نگرفتیم.
نهی از طعن و لعن و ناسزایی و دشنام و دیگر صفاتی که نه تنها به صفات مومنان شباهت ندارد بلکه از ویژگیهای منافقان است از ابن مسعود نقل است که رسول خدا فرمود: «مومن طعنه نمیزند و لعن و نفرین نمیکند و فحش و ناسزا و دشنام نمیدهد» و رسول خدا فرمود:« دشنام دادن به مسلمانان فسق و جنگیدن با او کفر است» و از انس نقل است که پیامبر فرمود:« بر یکدیگر خشمگین نشوید و حسادت نکنید و با هم اختلاف نداشته باشید و با یکدیگر قطع ارتباط نکنید و در حالی که باهم برادر هستید بندگان خدا باشید و مسلمان نباید بیش از سه روز با برادرش در قهر و هجران باشد»
نهی از گفتگوی محرمانه به ویژه اگر از روی گناه و دشمنی باشد چنانچه خدا میفرماید:« یأیها الذین آمنوا إذا تناجیتم فلا تتناجوا بالإثم والعدوان ومعصیه الرسول وتناجوا بالبر والتقوى واتقوا الله الذی إلیه تحشرون . إنما النجوى من الشیطان لیحزن الذین آمنوا ولیس بضارهم شیئا إلا بإذن الله وعلى الله فلیتوکل المؤمنون»و ابن عمر از پیامبر نقل می کند که پیامبر فرکود: اگر سه نفر بودید، دونفری نباید محرمانه صحبت کنید»
نهی از قهر و هجران و تقلب و برداشتن سلاح و در آوردن آن ضد مسلمانان: از ابو ایوب نقل است که پیامبر فرمود:« مسلمانان نباید بیش از سه روز با برادرش در قهر و هجران باشد یعنی همدیگر را ببینند ولی از هم روی برگرداند بهترین شخص از میان آن دو نفر که باهم قهرند کسی است که اول سلام دهد و آشتی کند» و ابوهریره از پیامبر نقل می کند که فرموده است: «هرکس سلاح علیه ما بردارد از ما نیست و هر کس ما را فریب دهد و تقلب کند از ما نیست.» و از ابوهریره همچنین نقل است که میگوید: کسی از شما با برادرش از طریق سلاح بدی نکند زیرا او نمی داند شاید شیطان دست او را بگیرد و او را در حفره ای از آتش افکند و پیامبر فرمود:« هر کس با یک سلاح آهنی به برادرش اشاره کند ملائکه او را لعن می کنند تا این که آن سلاح را بر کند حتی اگر برادر تنی ات باشد»،
نهی از آزار رساندن به همسایه: از صفات مضمونی که پیامبر از آن برحذر داشته آزار رساندن به همسایه است ابوهریره نقل میکند که رسول خدا فرمود:« ایمان ندارد، از او سوال شد چه کسی یا رسول خدا؟ و پیامبر فرمود: کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد» و همچنین فرمودند:« هر که به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد همسایه خود را آزار نمی دهد و هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد باید مهمانانش را اکرام کند و هر کس به خدا و روز واپسین ایمان داشته باشد باید کمتر سخن بگوید یا سکوت کند:»
نهی از دشمنی و خصومت: امور متعددی وجود دارد که باعث گسترش محبتو صلح و سلام میشود از جمله آنها، دادن پاسخ سلام است بر هر مسلمانی واجب است که سلام را با مهر و صمیمیت و بهتر از سلام پاسخ دهد چنانچه خدا می فرماید:« وإذا حییتم بتحیه فحیوا بأحسن منها أو ردوها إن الله کان على کل شئ حسیبا»
سلام دادن باید در شکل کامل آن باشد: در حدیثی از عمران بن حصین آمده که می گوید: مردی به خدمت پیامبر رسید و گفت: السلام علیکم و پیامبر پاسخ سلام او را داد و سپس نشست و فرمود: ده حسنه، سپس شخص دیگری آمد و گفت: السلام علیکم و رحمهالله. پس رسول خدا سلام او را نیز پاسخ داد و نشست و گفت: بیست حسنه. سپس شخص دیگری آمد و گفت: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و پیامبر پاسخ او را داد و نشست و گفت: سی حسنه،
مطلب دوم: دستور به همکاری میان مومنان خدمتی برای اساس سلام و آرامش است: خداوند می فرماید:« وتعاونوا على البر والتقوى ولا تعاونوا على الإثم والعدوان واتقوا الله إن الله شدید العقاب » و قرطبی در رابطه با این سخن خدا به نقل از اخفس میگوید: این بخش، از قسمت اول کلام جدا شده است و دستور همکاری در امور خیر و نیک و تقوا است یعنی باید یکدیگر یاری کنند یکدیگر را در دستور خدای متعال تشویق نموده و بدان عمل کنند و از آنچه نهی و منع خدا کرده نهی دهند و این آیه با این روایت مناسبت دارد: از پیامبر صلی الله روایت است که می فرماید:« رهنمون کردن به خیر مانند شخصی است که آن را انجام داده باشد و گفته شده است راهنمایی کردن به شر نیز مانند شخصی است که آن را انجام داده باشد»
– در سطح برادری اسلام صلح و آشتی را به عنوان خدمتی برای اسلام سفارش می کند چنانچه خدا فرمود:« إنما المؤمنون إخوه فأصلحوا بین أخویکم واتقوا الله لعلکم ترحمون » در آیه دیگری نیز خدا می فرماید:« فاتقوا الله واصلحوا ذات بینکم وأطیعوا الله ورسوله إن کنتم مؤمنین»
رسول خدا اهمیت صلح و آشتی میان مردم را توضیح داده و گفته اند کسی که در میان مردم صلح آشتی بدهد کذاب نیست؛ از ام کلثوم دختر عقبه بن معیط نقل است که میگوید شنیدم پیامبر میفرماید: کسی که برای ایجاد صلح و آشتی در میان مردم سخن مصلحت آمیز را به آنها می رساند یا سخن خوبی بر زبان می راند دروغگو شمرده نمی شود و روایت مسلم افزون بر این آمده است که ام کلثوم میگوید از رسول خدا صلی الله علیه شنیدم که در آنچه مردم می گویند ( در توریه کردن ) جز در سه مورد رخصت نداده شده است: در جنگ، در هنگام برقراری صلح و آشتی در میان مردم، در صحبت مرد با زنش یا صحبت کردن زن با شوهرش. و دروغ در برخی از موارد بهتر از راستگویی است پس با دروغ وصداقت می توان به هر نیت خیر رسید اما اصل این است که دروغ گفتن حرام است و اگر دستیابی به آن امر خیر از طریق دروغ بیشتر از صداقت امکان پذیر باشد پس دروغ در آن مباح است به عبارت دیگر در صورتی که قصد خیر باشد دروغ مباح و در صورتی که قصد خیر واجب باشد دروغ واجب است چنانچه بی گناهی خون مومن واجب است و همچنین پیامبر می فرمایند:« دروغ زیبا و نیکو نیست مگر در سه مورد: برقراری صلح و آشتی میان دو نفر که با هم اختلاف دارند. دروغ مرد به همسرش تا او را راضی نگه دارد و دروغ مرد در جنگ که نوعی فریب دشمن باشد»
– در سطح خانواده و خویشاوند: اسلام به شدت تشویق میکند که فضای رحمت و احساس و صلح و سلام در میان خانواده و خویشاوند حکمفرما باشد خداوند در قرآن می فرماید :« واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا وبالوالدین إحسانا وبذی القربى والیتامى والمساکین والجار ذی القربى والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبیل وما ملکت أیمانکم إن الله لایحب من کان مختالا فخورا» و نیکی به پدر و مادر برای پیامبر با اهمیت است و ایشان فرموده که نیکی به پدر و مادر از دوست داشتنی ترین اعمال برای خداوند سبحان و تعالی می باشد و از ابو عبدالرحمان عبدالله بن مسعود روایت است که میگوید از پیامبر سوال کردم که کدام اعمال در نزد خدا محبوبترین است؟ ایشان فرمود: نماز در وقت خود. گفتم سپس کدام عمل؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر و باز پرسیدم بعد از آن کدام عمل؟ فرمود: جهاد در راه خدا
مطلب سوم: اطاعت و فرمانبرداری از فرماندهان: پیامبرصلی الله اطاعت از فرماندهان را مادامی که امر به گناه نکنند در همه احوال سفارش کرده و فرمودند: در صورتی که به گناه و معصیت فرمان دهند در معصیت از خالق هیچ اطاعتی برای مخلوق نیست. نقل است که پیامبر فرمود:« شنیدن و اطاعت کردن درآنچه دوست دارند و دوست ندارند، بر مسلمانان واجب است به شرطی که به معصیت دستور داده نشود هنگامی که به معصیت دستور داده شود اطاعت و فرمانبرداری نکند»
رسول خدا از خارج شدن از دستور حاکمان مسلمان را برحذر میدارد و عاقبت آن را تشریح میکند امام احمد بسنده از ابن مسعود روایت میکند و میگوید شنیدم که رسول خدا می فرماید:« هر کس دست اطاعت در کند خدا را در روز قیامت می بیند در حالیکه حجتی ندارد و هرکس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد مانند جاهلیت مرده است.» از ابن عمر نقل است که پیامبر فرمود:« هرکس از امیرحجت چیزی را دید که بر او ناپسند آمد باید صبر کند زیرا هر کس به اندازه یک وجب از اطاعت حاکم فاصله بگیرد در جاهلیت مرده است» و پیامبر بهترین و بدترین والیان مسلمانان را برمی شمارد و گفته شده که پیامبر خروج بر حاکمان آن هنگام که نماز برپا می دارند را جایز نمیداند و مقصود از نماز در این سخن اقامه دین است و مجاز مرسل دارد یعنی نماز که جز است را بیان کرده ولی کل که اقامه دین است را اراده کرده است از عوف بن مالک نقل است که پیامبر فرمود بهترین حاکمان شما کسانی هستند که آنها را دوست دارید و آنها نیز شما را دوست دارند و در برای آنان دعا می کنید و آنان نیز برای شما دعا میکنند و بدترین والیان و حاکمان شما کسانی هستند که شما آنها را دوست ندارید و آنها نیز شما را دوست ندارند که شماها را لعن و نفرین می کنید و آن شما را در نفی میکند از پیامبر پرسیده شد یا رسولالله آیا با شمشیر به آنان ستیز کنیم؟ پیامبر فرمود: نه تا زمانی که در میان شما اقامه نماز می کنند و هر گاه از والیانتان چیزی دیدید که مورد پسند شما نبود از عمل او بیزاری می جوید ولی دست از اطاعت وی بر ندارید پس به امیر و فرمانده گوش فرا دهید هر چند که تازیانه بزند و مالیات بگیرد زیرا در خروج علیه او ضرر و زیان و تفرقه نهفته است که جز خدا کسی آن را نمیداند و در صحیح مسلم آمده است: به امیر گوش بده و اطاعتش را بر جا آور هرچند که به پشت تو بزند و مالت را بگیرد پس گوش کن و اطاعتش را به جای آور.
نهی پیامبر از تعصب گرایی و خارج شدن بر امت: مسلم همچنین از ابو هریره نقلمیکند که پیامبر فرمود:« هرکس از اطاعت خارج شود و از جماعت جدا گردد مانند مرگ جاهلیت بمیرد و هرکس کورکورانه به ستیز برخیزد و به خاطر تعصب گرا خشم بگیرد با یا به تعصب گرایی فرا بخواند و به جای یاری دین از روی تعصب به یاری گروه و جماعتی بپردازد و وی اگر کشته شود مانند جاهلان کشته شده است و هرکس از امت من خارج کرد و نیروکار و بد کار را بزند و نسبت به مومن بی توجه باشد به عهد خود وفا نکند از من نیست و من از او نیستم»
مبحث چهارم:صلح و سلام با غیر مسلمانان: انسان تمام مومنان را به صلح و همزیستی مسالمت آمیز و اهل کتاب را میخواند خداوند می فرماید :« یاآیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافه ولاتتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین» قرطبی و ابن عباس می گویند: این آیه در رابطه با اهل کتاب نازل شده است و معنی آن چنین است: ای کسانی که به موسی و عیسی ایمان آوردید همگی به همراه محمد وارد اسلام شوید و در صحیح مسلم از ابوهریره نقل است که پیامبر فرمود به جان کسی که جان محمد در دست اوست هر کس از این امت و از یهودیان و مسیحیان ندای مرا بشنود سپس بمیرد در حالی که به آن کسی که برای وی مبعوث شده ام ایمان نیاورد حتما اهل آتش خواهد بود. و خدا می فرماید:« قل یا أهل الکتاب تعالوا إلى کلمه سواء بیننا وبینکم ألا نعبد إلا الله ولا نشرک به شیئا ولا یتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون » و هم چنین می فرماید:« لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم وتقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین»،« جعل الله الدار الآخره لمن سالم الناس وعاش معهم بأمان: تلک الدار الآخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی الأرض ولافسادا والعاقبه للمتقین» اسلام خواهان پذیرش صلح و سلام اهل کتاب و دیگران است آن هنگام که به اسلام گرایش دارند، چنان که خدا می فرماید:« وإن جنحوا للسلم فاجنح لها وتوکل على الله إنه هو السمیع العلیم»
منع تجاوز از حد هنگام جنگ و بعد از جنگ چنانچه خدا می فرماید:« وقاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولاتعتدوا إن الله لایحب المعتدین»، « ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحیاه الدنیا فعند الله مغانم کثیر کذلک کنتم من قبل فمن الله علیکم فتبینوا » شان نزول این آیه چنین است که مردی از اهالی فدک به نام مرداس بن نهیک اسلام را پذیرفته بود در حالی که هیچ یک از افراد قومش جز او اسلام نیاورد گروهی از رسول خدا به آن حمله کردند و همگی گریختند جز مرداس، که وی به خاطر اعتمادش به اسلام باقی ماند و چون سپاه را دید گوسفندان خود را به کوهی برد و بالا رفت و سپاه پیامبر به او رسیدند و تکبیر میگفتند مرداس نیز تکبیر گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله و سلام بر شما، اما اسامه بن زید او را کشت و برای غنایمش را برد و این خبر به گوش پیامبر رسید و پیامبر بسیار ناراحت شد و فرمود: شما او را به خاطر آنچه که داشت کشتید اسامه گفت: او با زبانش اظهار اسلام کرد نه با قلبش و در روایت گفته شده اسامه گفت: به خاطر ترس از سلاح اظهار اسلام کرد و سپس پیامبر فرمود : آیا از قلب او خبر داشتی؟ و بعد از آن این آیه را قرائت نمود و اسامه گفت یا رسول خدا برای من طلب مغفرت کن و پیامبر فرمود: چگونه وقتی او را کشتی پس از اینکه لا اله الله گفت؟ و پیامبر پیوسته این را تکرار میکرد تا اینکه آرزو کردم که ای کاش قبل از آن روز مسلمان نبودم سپس پیامبر برای من طلب آموزش کرد و فرمود برده ای را آزاد کن.
اطاعت از حاکم هنگام خودخواهی عبدالله روایت میکند که پیامبر به ما فرمود:« بعد از من حکامی را خواهید دید که بیتالمال را میخورد و اموری را خواهد داد که آنها را نمی پسندید» گفتند: ای رسول خدا فرمود شما به ما در چنین وضعیتی چیست؟ پیامبر فرمود: حقی را که بر شماست ادا کنید و حق خود را از جانب خدا در خواست نمایید.» منظور از جمله بعد از من حاکمان می آیند این است که کسانی می آیند که در بیت المال تک خوری می کنند و آن را تقسیم نمیکنند و این که حق مردم را به انحصار خود در می آورند ابوعبیده میگوید منظور کسی است که خود را در بخشش بر شما ترجیح میدهد و منظور از اموری را خواهید دید امور مرتبط به دین است و منظور از اینکه حق تان را ادا کنید این است که حقی را که پرداخت آن واجب است چه حق خصوصی باشد یا حق عامه به حاکمان بپردازید و حقوق خود را از خدا درخواست نماید به این معناست که خدا حق شما را از آنان میگیرد یا چیزی بهتر جایگزین آن می کند و از ام سلمه روایت است که پیامبر خدا فرمود:« به زودی بر شما امیران حکمفرما خواهد شد که برخی آنها را به رسمیت می شناسند و برخی آن را انکار می کنند از هر یک از آنان را به رسمیت بشناسند از گناه مبرا می شود و هر کس این کار کند مشارکت در کار با آنها سالم می ماند و ما هر کس راضی باشد و از آن پیروی کند در گناه می ماند» گفتند آیا با آنان بجنگیم؟ پیامبر فرمود: نه تا زمانی که نماز بر میدارند» اما معنای اینکه هر کس آن را به رسمیت بشناسد مبرا می شود این است که هر کس آن را بشناسند و شبیه آنان نشود برای او راهی به سوی برائت از گناه و آتش باز می شود که بتواند آن را با دست یا زبانش تغییر دهد و اگر از طریق آنان ناتوان باشد در قلبش باید از آنها بیزاری جوید،اما هرکس از آن راضی باشد و پیروی کند به این معناست که گناه و عقوبت بر او وارد میشود و شواهدی وجود دارد که هر کس در از بین بردن منکری ناتوان باشد تنها به خاطر سکوت گناه نمیکند بلکه از اگر از آن من که راضی باشد یا با قلبش بیزاری نجوید و پیروی کند گناه کرده است در رابطه با این قسمت از سخن که پرسیده شده آیا با آنان به جنگی و پیامبر فرمودند: تا زمانی که نماز بخوانند میتوان قول خود پیامبر آورد که میفرماید: خروج علیه خلفای سالم و پاسخ مادامی که چیزی است و باید اسلام را تغییر ندهند جایز نیست.
پناه دادن به مشترک خدا می فرماید:« وإن احد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلام الله ثم أبلغه مأمنه » پیامبر در نامهای که به عمر حزام فرستادهی خویش به سوی بنی حارث فرستاد او را در تمام کارها به تقوا وصیت کرد و فرمود که خدا با کسانی است که تقوا پیشه میکنند و کار نیک انجام میدهند و طبق فرمان خدا او را به گرفتن حق امر کرد و از او خواست به مردم خبر دهد چه کسی همراه آنان را چه کسی بر ضد آنان است اینکه از او طلب کر که در حق مردم به نرمی رفتار کند ولی در ظلم و نهی بر آنان سخت بگیرد و فرمودند بدان لعنت خدا بر ستمگران است و هرکس از جمله یهودیان یا نصرانی واقعاً از درون خود اسلام بیاورند و در برابر دین اسلام سر فرود آورد بی شک از گروه مومنان است و هرچه مسلمانان دارند مشابه آن برای آنان است و هرچه علیه مسلمانان باشد بر ضد آنان نیز میباشد (یعنی در نفع و ضرر شریک کند) و هر کس در یهودیت و نصرانیت خود باقی بماند هرگز مجبور به ترک دین خود نمی شود امام احمد می گوید هشام بن عروه از فاطمه دختر منذر از اسما دختر ابوبکر نقل میکند: مادرم در حالی که در عهد قریش بود به نزد من آمد و در حالی که از اسلام رویگردان بود از پیامبرسوال کردم آیا با ارتباط برقرار کنم؟ پیامبر فرمود: بله با مادرت ارتباط برقرار کن. پیامبر می فرماید:« هرکس معاهدی (کسی که عهد و عقدی با مسلمانان یا تحت حمایت از سلطان یا در امان مسلمانی باشد) را بکشد بوی بهشت را استشمام نمی کند اگرچه بوی بهشت از مسیر چهل ساله به مشام برسد» و نیز پیامبر خدا می فرماید:« هرکس ذمی را آزار رساند من مخالف و معارضه او هستم و هر کس من معارض او باشم دشمنی و مخالفت با او تا روز قیامت است»
از سلیمه بن عامل نقل است معاویه می گوید میان من و او عهد و پیمانی برقرار بود و من به کشور آنان به راحتی رفت و آمد میکردم تا اینکه عهد و پیمان پایان یافت و به آنان حمله کردیم مردی سوار بر اسب آمد و در حالی که می گفت الله اکبر الله اکبر وفاداری نه به خیانت. پس به او نگاه کردند و دیدند که عمر بن عبشه است پس معاویه اورا دید و از کار او سوال کرد و وی گفت از رسول خدا شنیدم که می گوید هر کس با قومی عهد و پیمانی داشته باشد نباید آن را گره بزند یا باز کند (یعنی عهد و پیمان را تغییر دهد) تا اینکه زمان آن عهد پایان یابد یا به طور یکسان دوطرف آن را نقض کنند بنابراین معاویه به عهد خود بازگشت. در ظاهر معنا، کنایه از حفظ عهد و میثاق و عدم تعرض در آن است و منظور از به طور یکسان، این است که باید دو طرف در نقض عهد مساوی باشند و خیانتی در عهد به وجود نیاید طیبی میگوید به طور یکسان حال است و دیگری میگوید یعنی یک طرف قرارداد به طرف دیگر اطلاع دهد که میخواهد به آنان حمله کند و زمان صلح به پایان رسیده است و دو طرف در آگاهی از آن یکسان باشند در سال ۶۶ هجری پیامبر خواست تا عمره به جا آورد با گروهی از مهاجران و انصار خارج گشت و گروهی از عربهای بادیه نشین به آنان پیوستند و لباس احرام بر تن کردند تا مردم بدانند آنها طالب جنگ نیستند و فقط با هدف خانه خدا آمده اند اما قریشیان راه خانه خدا را مسدود کردند بنابراین مذاکراتی انجام شد که در نهایت به صلح انجامید و قریش شروط ناعادلانه ای را وضع کرد که با مخالف تعدادی از مسلمانان که در راسشان عمربن الخطاب بود مواجه شد اما پیامبر به خاطر پرهیز از جنگ و تمایل به صلح و آشتی، شروط را پذیرفت عهدنامه نوشتند که متن معاهده به شرح زیر است: این عهدنامه ای است که محمد بن عبدالله با سهیل بن عمرو بر آن صلح نموده است و آنان صلح کردند که قریش و مسلمانان در ۱۰ سال با یکدیگرند نجنگند به یکدیگر شبیخون نزنند و هرگاه فردی از مکه از میان قریش بگریزد و مسلمانان پناه آورد محمد باید او را به قریش بازگرداند ولی اگر یکی از مسلمانان به سوی قریش گریخت قریش موظف به بازگرداندن او نیست میان ما بدون هیچ سرقت و خیانتی دلهای پاکی قرار گرفته است و هر کس دوست دارد می تواند وارد عهد و پیمان با محمد شود و هر کس دوست دارد که وارد پیمان با قریش شود، می تواند.
از ابن عمر نقل است که زنی را در یکی از غزوه های پیامبر یافتم و از آن پس از پیامبر ما را از کشتن زنان و بچه ها نه کرد و از ابن عباس نقل است که میگوید: پیامبر هرگاه سپاهیانش را میفرستاد به آنان میفرمود: به اسم خدای متعال خارج گردید و در راه خدا با کافران خدا بجنگید و فریب و نیرنگ به کار نبرید کسی را ناقص العضو نکنید و فرزندان و اصحاب صومعه ها را نکشید»
پیامبر دحیه بن خلیفه را به همراه نامه ای به سوی هرقل روم فرستاد و در آن نامه را هرقل را به اسلام فرا خواند متن نامه از این قرار است: بسم الله الرحمن الرحیم این نامه ای است از جانب محمد بنده و رسول خدا به هرقل بزرگ روم درود بر پیروان هدایت اما بعد از ستایش خدا من تو را به آیین اسلام دعوت می کنم اسلام بیاور تا در امان باشی و بااینکار خداوند به تو دو پاداش میدهد، امل اگر از آیین اسلام روی گردانی گناه مردم دیگر نیز با تو است کتاب شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم و آن این است که غیر از خدا نپرستیم و کسی را شریک او قرار ندهیم و هیچ یک از ما دیگری را به خدایی نگیرد، هر گاه کسانی از این حق روی گردان شدند، بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم و پیرو آیین اسلام.
از ذی مخمر مردی از صحابه رسول خدا نقل است: از پیامبر شنیدم که می فرماید: به زودی با رومیان در صلح و آرامش، صلح خواهید کرد سپس علیه دشمن پشت سر خود می جنگید و پیروز می شوید و سالم مانده و غنیمت می گیرید سپس رومی ها، پیروز می شوند تا اینکه در چمنزاری مرتفع فرود میآیید و یکی از مسیحیان صلیبی بر میدارد و میگوید صلیب پیروز شد و بلافاصله مردی از مسلمانان خشمگین میشود و به سوی او بر می خیزد و سریع صلیب را میشکند و در این هنگام رومیان خشمگین شده و پیمان شان را می شکنند و خود را برای نبرد آماده میکنند.
سنوی در حاشیه ابن ماجه میگویند: منظور از دشمن در این حدیث، یا دشمن دیگری است که میان رومیان و مسلمانان مشترک است و سبب صلح و آشتی میان آنان می شود و یا هر یک از آنان به طور جداگانه با دشمن خود می جنگند
از یحیی ابن سعید روایت است که ابوبکر سپاهی را به شام فرستاد سپس با یزید بن ابوسفیان برای پیاده روی به راه افتاد و به او گفت تو را به ده چیز نصیحت می کنم: «هیچ زن و بچه و پیر و سالخورده ای را نکش، هیچ درخت میوه داری را قطع نکن هیچ آبادی را خراب نکن و هیچ گوسفند یا شتری را نکش مگر به او آب بدهی و هیچ نخلی را قطع مکن و نسوزان و بی آبی حاصلخیزی به بار نیاور.»
هنگامی که ابوعبیده ابن جراج فرمانده سپاه اسلام بیت المقدس را در شام محاصره کرد از اهالی آنحا خواستار صلح و دوستی شد و آنان شرط کردند که متولی عقد صلح باید عمر بن خطاب باشد پس ابوعبیده به سوی عمر نامه نوشت و عمر نیز به آنجا آمد و این امان نامه را داد که متن آن از این قرار است: بسم الله الرحمن الرحیم این امان نامه ای است که رئیس مسلمانان به مردم ایلیا داده است به جان و مال و کلیسا و صلیب و مریض و سالم و همه افراد آن امان می دهد و اجازه نمیدهد که کلیساهای آنان را اشغال کنند و آن را ویران سازند و چیزی از آنها کم کنند آنان در مسائل مذهبی آزادند هیچ ضرر و زیانی نمی رسانند و احدی از یهودیان در ایلیا ساکن نمی شود. و آنچه در این امان نامه بود تضمین آزادی عقیده و تثبیت مبانی اسلام بود.
مبحث پنجم:سلام به معنای تسلیم فرود آوردن نیست: اسلام برای هر کس که حافظه باشد صلح و دوستی است چنانچه خدا در این آیات می فرماید:« وأعدوا لهم ما استطعتم من قوه ومن رباط الخیل ترهبون به عدو الله وعدوکم وآخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم وما تنفقوا من شئ فی سبیل الله یوف إلیکم وانتم لاتظلمون »، « وإما تخافن من قوم خیانه فانبذ الیهم على سواء إن الله لایحب الخائنین»، « وأقتلوهم حیث ثقفتموهم وأخرجوهم من حیث أخرجوکم والفتنه أشد من القتل ولا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى یقاتلوکم فیه فإن قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین. فإن انتهوا فإن الله غفور رحیم.وقاتلوهم حتى لاتکون فتنه ویکون الدین لله فإن انتهوا فلا عدوان إلا على الظالمین.الشهر الحرام بالشهر الحرام والحرمات قصاص فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم واتقوا الله واعلموا أن الله مع المتقین»
پیامبر خدا در سال حدیبیه با قریشی ها با شروطی صلح کرد که ۱۰ سال با یکدیگر نجنگند و مردم در امان باشند، خزاعه وارد عهد با رسول خدا شد و بنوبکر نیز وارد عهد با قریش گشت اما بنو بکر به خزاعه حمله کرد و پیمان را نقض نموده و قریشیان خودشان با سلاح به من بنو بکر کمک به یاری رساندند و این امر باعث نقض صلح حدیبیه میان آنان و پیامبر شد و خزاعه با درخواست کمک به نزد پیامبر رسید و فرمود:« اگر به یاری بنی کعب یعنی خزاعه نپردازم، یاری نمی شوم.»
بنابراین پیامبر سپاه را به سوی مکه تجهیز کرد و به یاری خدا مکه را فتح نمود که در سال ۸ هجری این اتفاق افتاد به پیامبر خبر رسید که بنی مصطلق کسانی که در جنگ احد با فرماندهی حارث بن ضرار به یاری قریشی شتافتند درحال تجهیز خود برای جنگ با پیامبر هستند وچون این خبر را پیامبر شنید به سوی آنها خارج شد و در کنار آبی معروف به آب مریسیع با آنان روبهرو شد و رسول خدا به عمر بن خطاب دستور داد که به آنها چنین بگوید لا اله الله بگویید تا هم خودتان و هم اموال تان را حفظ کنید اما آنان ابا ورزیدند و جنگیدند و با کشته شدن یکی از بنی مصطلق خدا آنان را شکست داد و پیامبر فرمود:« مردان و زنان و اموال آنان را به غنیمت مسلمانان در آورید. قرطبی درباره آیه۱۳۰ می گوید: اگر مسلمانان دارای عزت و قدرت و استحکام نباشند صلحی نخواهد بود چنانچه شاعر می گویند تا زمانی که اسب ها را با نیزه ها نزنید و با شمشیر ها به جمجمه ها نزنید صلحی حاصل نخواهد شد. اگر مسلمانان از صلح مصلحتی داشته یا نفعی می برند یا با آن ضرری را دور می کنند از مشکلی ندارد در صورت نیاز به صلح شروع کننده صلح و آشتی باشند چنان که رسول خدا صلی الله علیه و سلم با اهل خیبر و شرکت هایی صلح و آشتی نمود کردند و صلحشان نقض شد پیامبر با ضمری، اُکیدر دومه و اهالی نجرام صلح نمود و با قریش نیز برای ده سال صلح و سازش کرد ولی آنان پیمانشان را شکستند و خلفا و صحابه در این راهی که ما به آن پرداختیم وارد شدند و هنوز هم در حال فعالیت هستندو در وجوهی که شرح دادیم همچنان درحال کار هستند قشیری میگوید: اگر مسلمانان نیرو و قدرت داشته باشند صلح و آشتی نباید به یک سال برسد و اگر نیرو وقدرت با کفار باشد صلح با آنها برای ده سال جایز است ولی افزایش آن جایز نیست چنانچه پیامبر هم با اهل مکه ده سال صلح و سازش کرد..
ابن منذر می گوید: علما درباره مدت صلح حدیبیه میان پیامبر و عکس اهل مکه اختلاف نظر دارند پایان در پایان بعد از سفر با پیامبر در موضوع صلح سلام به شرح زیر نتیجه گیری میکنیم:
۱- سنت پیامبر منبعی غنی از گنجها است و هر مسلمانی باید گنجینههای خود را استخراج کند
۲- اهل سنت از روز اول به مسئله صلح و سلام رسیدگی کرده و آن را در اولویت قرار دادند که باید مورد توجه قرار گیرد.
۳- سنت پیامبر به منافع مسلمانان و غیرمسلمانان توجه دارد و نسبت به همه وظایفی را به طوریکسان انجام می دهد.
۴- توجه به سنت و مراقبت از آن ضروری است به خصوص که منبع دوم شرع است.