به منظور اجابت از فرمان خداوند جل جلاله و برای فرمانبرداری از آنچه که آیات قرآن به آن فرا میخواند، میان افراد امت اسلامی وحدت برقرار شده است، چنانچه خداوند متعال میفرماید: { وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ }(۱): (وبرایشان گفتیم: به اقوام خود برسانند که) این ( پیغمبران بزرگی که بدانان اشاره شد ، همگی ) ملّت یگانه ای بوده (وآئین واحد و برنامه یکتائی دارند ) و من پروردگار همه شما هستم، پس تنها از من بهراسید ( چرا که ملّت واحد ، با برنامه واحد ، باید از خدای واحد بترسد و خویشتن را از عذاب وعقاب او به دور دارد ).
واین وحدت که به عنوان عادت و اخلاق در جامعه اسلامی محسوب میشود پایدار گردیده است، چنان که قرآن کریم دستور می دهد که این اخلاق وارتباط بین همه ای افراد امت اسلامی به عنوان احسان (نیکو کاری) باشد. واحسان ( نیکوکاری ) تنها بخشش نیست ویا فقط معامله نیکو نیست، بلکه هدف از احسان در این آیه شامل روابط ایده آلی است که لزوما بین افراد یک جامعه باید برقرار باشد، پس احسان به پدر ومادر فقط با احترام وتکریم آنها ومراقبت از مصلحت های شان تحقق پیدا میکند. خداوند جل جلاله می فرماید: {وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً }(۲): ( تنها ) خدا را عبادت کنید ( وبس وهیچ کس و ) هیچ چیزی را شریک او مکنید ونیکی کنید به پدر ومادر والله را بپرستید وچیزی را شریک او قرار ندهید وبه پدر ومادر نیکی کنید.
واگر در این زمینه آیات قرآن کریم را جستجو کنیم، درمی یابیم که برای همسایه حقوقی قائل شده است تا جایی که او را به درجه ای قرار داده است که گویا یکی از اعضای خانواده باشد. یکی از مهم ترین مواردی که قرآن کریم در همبستگی اجتماعی به آن اشاره کرده و مقدم بر آن بوده است، دعوت های اصلاحی برای جامعه از گذشته تا حال می باشد. وهیچ آیه دعوتی به او نمی رسد که همانا او خود توصیه کننده به حق و صبر و مرحمت است. خداوند متعال می فرماید: { ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ } (۳) : گذشته از اینها، او باید از زمره کسانی باشد که ایمان میآورند وهمدیگر را به صبر وشکیبائی توصیه میکنند، و به ترحّم ومهربانی سفارش مینمایند.
وخداوند جل جلاله فرموده است: { وَالْعَصْرِ . إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ . إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ . } (۴) : سوگند به زمان ( که سرمایه زندگی انسان، وفرصت تلاش او برای نیل به سعادت دو جهان است ) انسانها همه زیانمندند ، مگر کسانی که ایمانآوردند، وکارهای شایسته وبایسته می کنند، وهمدیگر را به تمسّک به حق ( در عقیده وقول وعمل ) سفارش می کنند ، ویکدیگر را به شکیبایی ( در تحمّل سختیها ودشواریها ودردها و رنجهایی ) توصیه می نمایند ( که موجب رضای خدا میگردد ) .
وتوصیه به حق بلند از والاترین شکل های همبستگی اجتماعی است، زیرا مسلمانان یکدیگر را بر ضرورت پایبندی به آنچه که آیات قرآن کریم به آن سفارش می کند توصیه می نمایند، پس برای مسلمان هیچگونه هراسی از فراموشی وانحراف وجود ندارد. به سبب توصیه به یکدیگر همبستگی اجتماعی تقویت می شود پس همه ی افراد جامعه در اجرای همبستگی سهیم می باشند. شریعت اسلامی به منظور صله رحم، کفالت، عنایت، ونگهداری همه جانبه برای یتیمان، مساکین ونیازمندان روش های گوناگون مقرر نموده است ، خداوند متعال می فرماید: { فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ } (۵) : حال که چنین است، یتیم را زبون مدار ( واموال ودارائی ایشان را با قهر وزور مگیر وتصرّف مکن ).
و همچنان الله تعالی فرموده است: { قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَیْرٍ فَلِلْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ } (۶) : بگو ( ای پیامبر ! ) : آنچه از ( مال و دارائی پاکیزه و ) پسندیده صدقه و انفاق می کنند از آن پدر ومادر وخویشاوندان ویتیمان وبیچارگان و واماندگان در راه ( بریده از مال ودارایی خویش ) است .
خانواده اولین سنگ بنای تشکیل جامعه است، از اینجا است که می بینیم قرآن کریم توجه خود را به این بخش حیاتی جامعه معطوف کرده است و زندگی خانواده را پایه به پایه تنظیم می نماید. اولین نظم که برای خانواده مقرر نموده این است که فرد را مکلف به همزیستی در یک خانواده که محبت، احترام وهمکاری بر آن حاکم باشد نموده است، پدران ومادران را موظف نموده است که از فرزندان شان مراقبت کنند، همانطور که این کودکان را موظف کرده است تا به والدین احترام بگذارند، از آنها اطاعت کنند واز آنها مراقبت نمایند. خداوند متعال فرمود: { إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً } (٧) : هرگاه یکی از آن دو ( پدر ومادر ) و یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری برسند، ( کمترین اهانتی برایشان مکن وحتی سبکترین تعبیر نامؤدّبانه همچون ) اُف به آنان مگو ! ( و بر سر ایشان فریاد مزن ) و آنان را از پیش خود مران وبا سخنان محترمانه با آن دو سخن بگو .
از آنجا که زن در تشکیل خانواده نقش اساسی دارد، قرآن کریم از دوران کودکی زن توجه خود را به آن معطوف داشته وحق حیات را برای او قائل شده و از تحریم زنده به گور کردن دختران آغاز نموده است. خداوند متعال فرموده است : { وَإِذَا الْمَوْؤُودَهُ سُئِلَتْ . بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ } (٨) : (وهنگامی که از دختر زندهبگور شده پرسیده می شود . به سبب چه جرمی کشته شده است ؟) پس بزرگترین جنایتی را که در حق زنان انجام شده بود از بین برد، سپس زنان را به پاکدامنی امر نموده و آبروی او را از تهمت وقذف حفظ کرد. خداوند متعال می فرماید: { إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ } (٩): (کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر ( از هرگونه آلودگی و ) ایماندار را به زنا متّهم می سازند ، در دنیا وآخرت از رحمت خدا دور وبرای شان عذاب بزرگی است ( اگر توبه نکنند )). و الله تعالی فرموده است : { وَلَا تُکْرِهُوا فَتَیَاتِکُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً } (١٠) : وکنیزان خود را ( با جلوگیری از ازدواج ایشان ) وادار به زنا نکنید، اگر آنان خواستند ( با ازدواج با مردان دلخواه خود، شخصیّت مستقلّی بهم رسانند وهمچون آزادگان تشکیل خانواده دهند و ) عفیف وپاکدامن باشند.
سپس قرآن کریم ازدواج را برای زن قلعه نگهدارنده از هر لغزشی قرار داد و به او در مورد ازدواج حق رأی واختیار داد، خداوند متعال فرمود: {إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ}(١١): هرگاه که مهریّه آنان را بپردازید و قصد ازدواج داشته باشید ومنظورتان زناکاری نباشد .
آیات قرآن در ادامه نقش مادر را تجلیل می کند، خداوند متعال می فرماید:{ وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً } (١٢) : ما به انسان دستور دادیم که به پدر ومادر خود نیکی کند، چرا که مادرش او را با رنج ومشقّت حمل می کند، وبا رنج ومشقّت وضع می کند.
قرآن کریم همواره مرحله به مرحله پیگیر امور زن بوده تا او را از نشان دادن زینتش به جز شوهرش باز داشت و برای حرمتش حجابی برای او مقرر کرد؛ و حکم صادر نمود تا کسی در اوقات مخصوص بر او بدون اجازه وارد نشود، خداوند متعال می فرماید: { یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاهِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلَاهِ الْعِشَاء } (۱٣): ای کسانی که ایمان آورده اید ! باید بردگان شما وهمچنین کودکانتان که به حدّ بلوغ نرسیده اند ( ولی مسائل جنسی وعورت وغیر آن را تمییز وتشخیص می دهند، به هنگام ورود به اطاقهای خواب مردان وهمسران ) در سه وقت اجازه بگیرند: پیش از نمـاز صبـح، ودر نیمــروز هنـگامی که لباسهـای ( معمـولی ) خـود را در می آورید، وبعـد از نماز عشاء.
مهریه آن گونه که برخی از مخالفان اسلام معتقدند قیمتی برای زن نیست، تا که مانند کالایی قرار بگیرد که به قیمت خریده شود، بلکه در واقع نکته ای است که حیثیت زن را حفظ می کند ونشان دهنده نیاز مرد به آن است و زن در نزد غیر مسلمانان مقداری پول به شوهرش می دهد واین یک نوع هدیه ای است که زن برای ازدواج پرداخت میکند، انگار که شوهر خود را می خرد. کدام این دو روش حرمت گذاشتن به جایگاه زن است؟ در حالی زن، زندگی مشترک با مرد را آغاز می نماید که هر دو در آن حقوق مساوی داشته باشند. آنچه که مرد به همسرش مهریه می دهد، در واقع از طرف مرد اعلام بر این است که مرد به همسرش نیازمند است واین جایگاه زن است که اسلام برایش قائل شده است، زیرا حیثیت وغرور او را حفظ می کند، به ویژه در ظریف ترین وخطرناک ترین چیز که زن در زندگی خود با آن مواجه می شود که همان ازدواج است. وهنگامی که قرآن طلاق وتعدد زوجات را مجاز دانسته، آن گونه که برخی مخالفان اسلام می گویند، هدف تعدد زوجات جلب رضایت مرد به قیمت زن نبود، بلکه هدف از آن حفظ جامعه اسلامی با عضویت مرد وزن بوده است. بنابراین او مشکل ازدواج را طوری حل نموده است که حرمت همسران را حفظ کند ومسیر زندگی را برای آنها تسهیل کند چه با هم و چه هر کدام زندگی زناشویی جدیدی را آغاز کنند که شاید جبران آنچه باشد که از دست داده اند.
بنابراین طلاق به دلیل نفرت نیست و به زن هیچ ربطی نداشته است؛ همانطور که خداوند متعال میفرماید: { وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئاً وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً } (۱۴): وبا زنان خود به طور شایسته ( در گفتار ودر کردار ) معاشرت کنید، واگر هم از آنان ( به جهاتی ) کراهت داشتید ( شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید ) زیرا که چه بسا از چیزی بد تان بیاید وخداوند در آن خیر وخوبی فراوانی قرار بدهد.
تا جاییکه زن از شوهرش اطاعت نکند یا بی راه شود ویا سرکشی نماید پس دین اسلام راه حل آن را بدون طلاق پیش بینی کرده است، خداوند متعال میفرماید: { وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیّاً کَبِیراً } (١۵): وزنانی را که از سرکشی وسرپیچی ایشان بیم دارید، پند واندرزشان دهید و ( اگر مؤثّر واقع نشد ) از همبستری با آنان خودداری کنید وبستر خویش را جدا سازید ( و با ایشان سخن نگوئید. واگر باز هم مؤثّر واقع نشد وراهی جز شدّت عمل نبود ) آنان را ( تنبیه کنید وکتک مناسبی ) بزنید. پس اگر از شما اطاعت کردند ( ترتیب تنبیه سه گانه را مراعات دارید واز اخفّ به اشدّ نروید وجز این ) راهی برای ( تنبیه ) ایشان نجوئید ( ونپوئید وبدانید که ) بیگمان خداوند بلند مرتبه وبزرگ است.
واگر در اثر اختلاف شدید بین زن وشوهر، زندگی زناشویی به مشکل مواجه شد، به گونه ای که از هم جدا شوند هر کدام مشکل جداگانه داشته باشند که به سبب آن زندگی مشترک بین شان مشکل گردد و یا مشکل مشترک در بینشان موجود باشد، مانند اینکه یکی از آنها نازا ودیگری توانایی حمل را داشته باشد یا یکی شان به بیماری مبتلا باشد که او را از انجام امور زوجیت باز دارد ودیگری سالم باشد، قرآن کریم خواستار این است که گروهی از خانواده شوهر وگروهی از خانواده زن با هم ملاقات کنند ومشکل را بررسی نمایند، تا شاید به اصلاح مشکل بین آن دو موفق شوند. خداوند متعال می فرماید: { وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَکَماً مِّنْ أَهْلِهِ وَحَکَماً مِّنْ أَهْلِهَا إِن یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً } (١۶): واگر ( میان زن وشوهر اختلافی افتاد و ) ترسیدید ( که این کار باعث ) جدایی میان آنان می شود، داوری از خانواده شوهر، وداوری از خانواده همسر ( انتخاب کنید وبرای رفع رجوع اختلاف ) بفرستید. اگر این دو داور جویای اصلاح باشند، خداوند آن دو را (کمک نموده ودر یکی از دو کار: سازش نیک وخدا پسندانه، یا جدایی زیبا ومعقولانه) موفّق میگرداند بیگمان خداوند مطّلع ( بر ظاهر وباطن مردمان و ) آگاه ( از نیّات همگان ) است .
واگر اصلاح بین زوجین ممکن نبود وبه دلایل شدیدتر از اینها طلاق ضروری پنداشته شود، پس قرآن کریم به منظور دوام زوجیت ونکاح تا آخرین حد ممکن، طلاق را سه مرتبه قرار داده است که در دو مرتبه اول رجوع آن جایز است. چنانکه الله تعالی فرمود: { الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ } (١٧): طلاق دو بار است ( آن طلاقی که حق مراجعت در آن محفوظ است. بعد از دو مرتبه طلاق، یکی از دو کار را باید کرد: ) نگاهداری ( زن ) به گونه ای شایسته ( وعادلانه ) یا رها کردن ( او ) با نیکی ( وبایستگی وبه دور از ظلم وجور . بعد از طلاق سوم، حق مراجعت سلب می شود مگر بعد از ازدواج راستین با شوهر دیگری و وقوع طلاق میان او و شوهر اخیر ).
وعده طلاق را برای زنان غیر حامله سه ماه ودر صورت باردار بودن تا زمان زایمان تمام مدت حاملگی را قرار داد، ودلیل آن این است تا در این مدت برای شوهر وقت بگذارد که بر زنش رجوع کند. بنابراین اسلام اسبابی را فراهم میکند تا طلاق را مشکل تر نماید، و زمان مشورت در آن طولانی است.
در مورد تعدد زوجات، اگر اسلام آن را اجازه داده است به این قول خداوند متعال: { وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ } (١٨): واگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگری کنید ( ودچار گناه بزرگ شوید، از این هم بترسید که نتوانید میان زنان متعدّد خود دادگری نمایید واز این بابت هم دچار گناه بزرگ شوید . ولی وقتی که به خود اطمینان داشتید که می توانید میان زنان دادگری کنید وشرائط وظروف خاصّ تعدّد ازواج مهیّا بود ) با زنان دیگری که برای شما حلالند ودوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. برای آن هم محدودیت هایی را قرار داده است که تعدد زوجات را ناممکن می گرداند، چنانکه این آیه می فرماید: { فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً }: اگر هم می ترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید.
پس آیا ممکن است انسان عدالت واقعی را بین زوجات خود بر قرار نماید؟ مخصوصاً که آیه در اینجا عام است و جهت عدالت را مشخص نکرده است، پس آیه عدم احراز عدالت بین همسران را بیان می کند، الله تعالی می فرماید: { وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُواْ کُلَّ الْمَیْلِ } (١٩): شما نمیتوانید ( از نظر محبّت قلبی ) میان زنان دادگری ( کامل ) برقرار کنید، هر چند هم ( در این راه به خود زحمت دهید و ) همه کوشش وتوان خود را به کار برید . ولی ( از زنی که تمایل چندانی با او ندارید ) به طور کلّی دوری نکنید.
قرآن کریم دریای بی کرانی است مملو از اسرار الهی ومعانی عمیق معنوی وعلوم دقیق، که دانستن حقیقت رازهای قرآن برای هیچ کسی ممکن نیست مگر کسانی می توانند درک کنند که خداوند متعال برای آنها طور خصوصی علم لدنی نصیب کرده باشد .
بسیاری از غیرمسلمانان که چشم تیزبین وعقل سلیم داشتند به عظمت قرآن پی بردند ودر این باره چنین گفتند:
– رینوت میگوید: باید بپذیریم که علوم طبیعی، نجوم، فلسفه وریاضیات که اروپا را در قرن دهم زنده کرد، برگرفته شده از قرآن است.
– دیوید یود میگوید: قرآن یک قانون اساسی اجتماعی، مدنی، تجاری، نظامی و قضایی است وبالاتر از آن یک قانون بزرگ آسمانی است.
– سنابیس میگوید: قرآن قانون کلی است که باطل از جلو و پشت سر آن نمی آید، زیرا با هر زمان سازگاری دارد، پس اگر مسلمانان واقعا به آن چنگ بزنند وطبق تعلیمات واحکام آن عمل نمایند یقینا رهبری ملت ها را به دست می گیرند چنانچه که قبلاً ( رهبری دنیا را ) به دست داشتند.
– مراشی میگوید: هرکس در آیات قرآن تدبر کند در می یابد که اساس اسلام توحید است ودو قطب آن برادری و بهبود تدریجی امور جهان از طریق علم است واینها دلایل واقعی ظهور اسلام است.
– سر ویلیام مویر میگوید: قرآن مملو از دلایلی بر کائنات محسوس و دلایل معقول بر وجود الله تعالی است، واینکه او پادشاه بی نهایت پاک است و او پاداش کار هر شخص را طبق عملش به او می دهد. اگر نیکی باشد به نیکی واگر بدی باشد به بدی خواهد داد. و پیروی از فضایل و دوری از زشتی ها بر جهانیان واجب است وچیزی که بر هر انسان مکلف واجب است این است که خدا را عبادت کند که مایه سعادت اوست.
– دکتر گرنیر میگوید: من تمام آیات قرآنی که مربوط به علوم طبیعی، بهداشتی و پزشکی است را جستجو کردم که از کودکی مطالعه می نمودم، وآنها را به خوبی درک کردم وآنها را به طور کامل مطابق دانش مدرنمان یافتم، بنابراین مسلمان شدم زیرا که مطمئن شدم که محمد هزار سال پیش با حقیقت آشکار آمد بدون اینکه معلم انسانی داشته باشد.
– برنارد شاو میگوید: امپراتوری بریتانیا باید پیش از پایان این قرن، نظام های اسلامی را بپذیرد، در صورتی که محمد در این عصر مبعوث میگردید و برایش سلطه ای بر این دنیای جدید میبود یقینا بر حل همه ای مشکلات دنیا کامیاب بود و دنیا را به خوشبختی وسلامتی رهبری میکرد.
– دکتر گاستون کاستا میگوید: در هر جای قرآن آیاتی را خواهید یافت که به نیکی ترغیب می کند. همان گونه که اسلام رحمت الله تعالی را واضحا بیان کرده است، محبت هایی را که ثمره رحمت انسان است ستوده است و نسبت به یتیمان، حمایت از مستمندان، شیرخواران و محرومان عنایت بسیار نموده است. برادری و محبت را دو رکن جامعه اسلامی قرار داده است این یک پیشرفت بزرگ برای زندگی من است.
– لادی ایولین کوبرلد می گوید: واقعیت این است که زیبایی قرآن وسبک نفیس آن چیزی است که جهان نمی تواند آن را توصیف یا تعریف کند، زیرا این ندای الهی است که به شکل آیات از دل صاحب شریعت بیرون می آید یعنی محمد. به طوری که در همه جای دنیا تکرار می شود ودر هر کشوری که خورشید بر آن می تابد خوانده می شود.
– ون کز خاورشناس می گوید: هرچه بیشتر قرآن بخوانیم بیشتر مجذوب ومتحیر می شویم وبه آن احترام می گذاریم وتجلیل می کنیم ، زیرا که اهداف واغراضش بلند است . قرآن مرتبه ای بزرگ از ایمان وصداقت را دربر دارد و قوانین این کتاب بر همه بشریت در یک روز تطبیق میشود زیرا در آن قدرت عجیبی وجود دارد .
– الکس لوازون میگوید: محمد برای دنیا کتابی را برجا گذاشت که آیه بلاغت و دفتر اخلاق است. آن کتاب مقدسی است. در میان مسائل علمی جدید فشرده یا کشفیات اخیر، موضوعی که با مبانی اسلامی منافات داشته باشد وجود ندارد. در بین آموزه های قرآن وقوانین طبیعی هماهنگی وجود دارد.
– اب لامنس میگوید: قرآن نه تنها عرب ها را با اسلام آشنا کرد، بلکه صدها میلیون قوم مختلف را نیز در اسلام داخل نمود وسایه آن روزی بر آفریقا، آسیا و سایر قاره ها گسترده خواهد یافت، در حالی که مبلغان مسیحی نگاه می کنند وکاری از دست شان برنمی آید.
مرجع : کتاب الطریقه العلیه القادریه الکسنزانیه – تألیف: شیخ محمد الکسنزان الحسینی.
پانویس:
[۱] – المؤمنون : ۵۲ .
[۲] – النساء : ۳۶ .
[۳] – البلد : ۱۷ .
[۴] – العصر : ۱ , ۲ , ۳ .
[۵] – الضحى : ۹ .
[۶] – البقره : ۲۱۵ .
[۷] – الإسراء : ۲۳ .
[۸] – التکویر : ۸ , ۹ .
[۹] – النور : ۲۳ .
[۱۰] – النور : ۳۳ .
[۱۱] – المائده : ۵ .
[۱۲] – الاحقاف : ۱۱۲ .
[۱۳] – النور : ۵۸ .
[۱۴] – النساء : ۱۹ .
[۱۵] – النساء : ۳۴ .
[۱۶] – النساء : ۳۵ .
[۱۷] – البقره : ۲۲۹ .
[۱۸] – النساء : ۳ .
[۱۹] – النساء : ۱۲۹