جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چرا خداوند میان خود و بندگانش پیامبران را وایطه قرار می دهد؟

 

هنگامی که خرمی و سرسبزی با حضور ایمان گسترانیده و مهیا گشته باشد آنگاه دل پذیرای موهبت های نور الهی خواهد بود و بدان وسیله غم و اندوه خویش را می زداید و زشتی هایش را پاک می گرداند و فروتنی را در خود چند برابر می کند حال در این مزارع سرسبز و منزه بزرگ مردانی که مرد اول صوفی از میان آنان مساله توسل را بررسی کرد . بیش از بیست و یک نفر از بزرگان طریقت صوفیه دعوت بزرگ مردشان شیخ حسن شناوی را برای بررسی موضوعی که درک آن گاهی دشوار و پیچیده می شود و غالبا علما بر آن اختلاف نظر دارند پذیرفتند. یکی از بزرگان گفته : کسی نمی تواند منکر امکان توسل به خدا شود و آن نیز بر اساس شاهد مثالی که در قصه سه مرد غارنشین در کتاب صحیح البخاری آمده و همچنین نمیتوانند منکر امکان توسل به خدا توسط انسان های زنده از گروه افراد صالح و مؤمن شوند و آن نیز در کتاب صحیح البخاری در حدیثی از مولایمان أنس (رضی الله عنه) روایت شده به عنوان حدیث استسقاء بود زمانی که از یارانمان به نزد عباس عموی پیامبر اکرم (ص) برای طلب دعا جهت نزول باران  روی آوردند و گفتند : ” پروردگارا ما برای نزول باران به پیامبرت توسل می کردیم و ما را سیراب می کردی حال برای توسل به تو به عمویش روی آوردیم باشد که ما را سیراب گردانی ، آنگاه گفته شد که بلافاصله سیراب گشتند و رحمت بر آنان نازل شد ” و در این موارد تردیدی نیست . حدیث دیگری آمده که پیامبر به خود و دیگر انبیاء گذشته توسل کرده که این حدیث در صحیح البطرانی آمده که در آن حضرت محمد برای فاطمه بنت اسد ، مادر حضرت علی (ع) ، درخواست رحمت الهی کرده که در این نیز اختلاف نظری نمی باشد بطوریکه پیامبر (ص) می فرماید :” پروردگارا به حقانیت پیامبر و انبیاء گذشته ات قسمت می دهم که مادرم فاطمه بنت اسد را شامل رحمت و مغفرت خویش گردانی ، خداوندا سرایش را نیکو ساز  و قبرش را فراخ گردان ” . می بایست حضار به تعریفی از توسل می رسیدند ، پس گفتند : توسل در لغت بدین معناست : ” بکارگرفتن واسطه ای برای رسیدن به هدف مورد نظر ”  اما این تعریفی بسیار کُلی است و تمام مخلوقات را شامل می شود بطوریکه اگر چشم را واسطه ی رسیدن به هدف ، که  مشاهده کردن است به شمار آوریم ، همینطور گوش را واسطه ی رسیدن به هدف شنیدن ، زبان را واسطه ی رسیدن به هدف سخن گفتن  و پاها را واسطه ای برای رسیدن به هدف راه رفتن در نظر بگیریم ريا، پس این امر تنها به انسان اختصاص نمی یابد و شامل دیگر مخلوقات نیز می گردد که حواس خود را برای رسیدن به اهدافی که از برای آنها آفریده شده بکارمی گیرد بنابراین طبق این تعریف ، توسل کردن ارتباطی به جنس، نوع، سن ،علم ،نادانی ، ایمان و یا کفر ندارد . حال تعریف توسل از لحاظ عرف چیست ؟ ..شخصی خردمند از میان بزرگان گفت ؟ طبق تعریفی  که مطرح شد توسل یک ضرورت فطری است ، و بدین معناست که نیازی به حکم شرعی یا فتوا ندارد که بدان وسیله جایز شمرده شود یا از آن بازداشته شود  مثلا اگر گفته شد : حکم شرعی برای پرنده ای که با بالاهایش به پرواز در می آید  یا مردی که با پاهای خود راه می پیماید و یا جنبنده ای که با گوش های خود می شنود چیست ؟ در اینجا سوال خنده آور است زیرا پاسخ آن با سؤالی انکاری داده می شود : اگر پرنده با بالهایش به پرواز در نیامد پس به چه وسیله ای پرواز کند ؟ و اگر مرد با پاهای خود راه نرود پس با چه چیزی را پیماید ؟ و اگر جنبنده با گوش هایش نشنود پس میخواهد از چه طریق صدا را بشنود ؟ بنابراین نیازی به حکم شرعی نمی شود تا زمانی که بدل و جایگزینی  نداشته باشند و این مثالها اموری منطقی و از روی طبیعت و سرشت هستند و نظایر و جایگزینی برای آنها نیست و پرنده با بکارگیری توسل به گوش های خویش است که توان شنوایی و دیگر امور مانند آن را بدست می آورد . و این تعریف ضرورت فطری است . عالمان و اندیشمندان دینی به تعریفی شرعی برای امر توسل دست یافتند و گفتند : اسلام که از ابتدا دینی بر اساس فطرت بود و مسلمانان نیز از نظر استفاده و بکارگیری حواس خود همچون دیگر اشخاص و غیر مسلمانان بهره می برند اما فرق میان فرد مسلمان با غیر مسلمان در حد و مرز هایی است که شرع برای استفاده مسلمان وضع کرده بطوریکه برای او به هیچ وجه آزادی عمل در استفاده از زبانش ننهاده زیرا که  کلام راستین سخن است و کلام دروغین نیز سخن بشمار می رود ، شهادت دروغ سخن است و شهادت بر حقانیت نیز سخن می باشد ، غیبت و سخن چینی سخن اند و یاد و نام خدا را آوردن نیز سخن است ، شکر و سپاس به جای آوردن سخن است و ناسپاسی نیز سخن ، و همه ی این موارد از اعمال زبان به شمار می رود و این عضو ابزاری ست که برای مسلمان و غیر مسلمان آماده بکارگیری است اما این کاربرد در میان غیر مسلمانان  هیچ حد و مرزی ندارد و آنان آزادانه هر کلامی را بر زبان جاری می سازند این در صورتی است که  میان مسلمانان قاعده بر این اساس است که کلامی می تواند بر زبان رانده شود که شرع آنرا جایز دانسته همچون کلام صادقانه و درست ، شهادت بر حقانیت ، ذکر و یاد خدا ، سپاس گذاردن و شکر بجای آوردن …بنابراین زبان جز در مواردی که جایز باشند بکارگرفته نمی شود که این قاعده در بکارگیری زبان بر دیگر اعضا همچون گوش ،چشم ، دست و… دارای حکمی یکسان است در اینجا بود که از دیگر بزرگان حاضر فرمود : نباید به ابزار و واسطه رسیدن به هدف آزادی عمل داد بلکه می بایست برایش حد و مرزی قرار داد یا اینکه غایت و هدف آنرا مطلق و آزاد کرد و در این صورت اگر هدف امری حلال بود استفاده و کاربرد از آن نیز جایز می گردد اما اگر هدف امری باطل و خلاف شرع باشد ، بکارگیری آن وسیله و ابزار امری حرام می گردد . و اما چکیده ی گفتار این است که تعریفی جامع از معنای لغوی عُرفی و شرعی موضوع توسل بدست آید ، توسل ضرورتی فطری ست و به معنای بکارگیری واسطه ای برای رسیدن به غایت است که امری صحیح و رواست آن هنگام که واسطه اش بر حکم شرعی حلال باشد و باطل می گردد زمانی که همان واسطه امری حرام باشد و این معنای آسان وقابل فهمی از توسل است بطوریکه این تعریف جداکننده میان امر حلال و حرام است و بدان وسیله هر واسطه ای را به طور قطع حرام نمی گرداند و یا اینکه آنرا در بکارگیری کاملا امری حلال حکم نمی زند بنابراین هر کس به حرام بودن آن فتوا دهد قطعا فطرت آدمی را در نظر نگرفته 

“«فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله » :(این)فطرت الهی است که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده است ، برای آفرینش الهی دگرگونی نیست ” یعنی جایگزین و بدلی برای این فطرت وجود ندارد “«ذلک الدین القیم » این است دین پایدار ”

یعنی دینی میانه رو که در آن افراط و مبالغه ای نیست ، همچنین هر کس فتوا دهد که توسل کاملا حلال می باشد او قطعا قصد نابودی قوانین خدا را کرده ، حد و مرزهایی که از آنها طغیان کرده و به انحراف کشیده

“« و من یعتد حدود الله فقد ظلم نفسه » و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ظلم کرده است .”

اینکه حد و مرز ها را ویران کرده بدین معناست که واسطه ای مثل زبان ، گوش ، چشم و دست توسط صاحبان خود بدون در نظر گرفتن حلال و حرام بودن عمل بکار گرفته شوند و در همان لحظه ، دین و آین خود را کنار گذاشته در این شرایط  به یک اعتدال نیاز است که همان حد و مرز و تقیید کردن یا آزادی عمل دادن به توسل پیرو مصونیت اهدافی که از برای آنها آفریده شده . و اما سوالی که این بحث را تشدید کرد این بود : آیا به این معناست که حضرت محمد (ص) خود وسیله ی توسل  است ؟ آیا کسیکه بلند مرتبه باشد از آنکه منزلتش پایین تر است ،هرچند بی نیاز ، توسل می جوید ؟ ..پاسخ این است : بله ..حال آن که فرد ناتوان و ضعیف که قدرتی در دست ندارد در بکارگیری واسطه ها جهت رسیدن به اهداف خویش نیازمند تر است و رسول خدا خود واسطه ی پروردگار برای ادای رسالت خویش است با وجود اینکه خداوند بزرگ و بلند مرتبه بی نیاز از اوست :”«و لو شئنا لآتینا کل نفس هداها» و اگر می خواستیم هر کس را (به اجبار) به هدایت می رساندیم “

بنابریان خداوند باری تعالی کاملا بی نیاز و دارای توانگری بسیار زیادی است برای اینکه بندگان خویش را بدون آنکه انبیاء را برای انسانها که گروه صاحب عقل مخلوقات اند  بفرستد زیرا که پروردگار قطعا برای این دسته مخلوقات پیامبران خویش را فرستاده و نه آن دسته از موجودات که فاقد قوه عقل و خرد اند .

“« و اوحی ربک الی النحل أن اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا» و پروردگارت به زنبور عسل وحی (و الهام غریزی) کرد که از بعضی کوه ها و درختان و از داربست هایی که مردم می سازند خانه هایی بساز ،سپس از همه ی میوه ها بخور پس راههای پروردگارت را خاضعانه طی کن”

خداوند عز و جل سرورمان جبرئیل را برای زنبور عسل نفرستاد هرچند که هدایت و ارشاد مخلوقات غیر عاقل از عاقل دشوار تر است ولیکن همین امر نیز برای خداوند آسان و شدنی است . همه ی ما آگاهیم که مولایمان حضرت محمد (ص) دارای منزلت و مقامی رفیع تر و والاتر نسبت به حضرت موسی (ع) است ، ولی با وجود این امر خداوند باری تعالی به طور مستقیم و بدون واسطه با حضرت موسی سخن گفت ولی با حضرت محمد بواسطه ی جبرئیل کلام خویش را رسانید پس به استناد همین مساله ، داشتن واسطه میان خداوند و پیامبر اکرم ، مقام و منزلت ایشان را کم نمی کند و همچنین عدم وجود واسطه میان خداوند و حضرت موسی باعث برتری مقام وی نسبت به پیامبر اکرم نمی شود حال جایز است گفته شود که ورود به دین اسلام در گرو اقرار به آن است که سرورمان حضرت محمد ، رسول و فرستاده ی خداست ..بدین معنا که واسطه ی خداست ؟ .. بدین معنا که واسطه ی میان آفریدگار و بندگان خویش است؟ ..

“«یا ایها الناس إنی رسول الله الیکم» بگو : ای مردم همانا من فرستاده ی خداوند به سوی همه شما هستم” 

“«و ارسلناک للناس رسولاً» و (ای پیامبر) ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم ” 

“«إنا ارسلنا الیکم رسولا شاهداً علیکم کما أرسلنا إلی فرعون رسولا» همانا ما رسولی را که گواه بر شماست ، به سوی شما فرستادیم ، همان گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم ”

تمام پیامبران – و نه تنها حضرت محمد (ص) – به اذن خدا و فرمان محض او و با اقرار به اینکه خداوند عز و جل بی نیاز از این امر است آیا واسطه ی پروردگار به شمار می روند ؟.. آری همانا که قدم نهادن و ورودی پذیرفته  به دین اسلام همچنین آن التزام لازم که بدان خداوند باری تعالی آیین خود را حفظ نمود ، اعتقاد به این امر است که سرورمان حضرت محمد شریک خداوند و پسر او نیست بلکه واسطه ی میان وی با بندگان خویش است

“« و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل» و محمد جز پیامبری نیست که پیش از او نیز پیامبران (دیگری آمده و ) در گذشته اند .”

و اما به نظر یکی از بزرگان ره می گیریم : زمانی که رسول خدا و سایر پیامبران و اولیاء خدا را واسطه اطلاق می کنیم بدین معناست که قدرت بالفعل و ذاتی آنان را کنار می گذاریم زیرا که واسطه بجهت عدم توانایی ذاتی خویش قادر به انجام کاری نیست بلکه او از پروردگار توانگر خویش در خواست می کند و پس از آن اگر خداوند بخواهد آن درخواست پذیرفته می شود و نیز اگر نخواهد ، پذیرفته نخواهد شد

“«لله الأمر من قبل و من بعد» پیش (از این شکست و پیروزی ) و پس (از آن) تقدیر امور تنها از آن خداست “

و اما مساله پر اهمیتی که مطرح شد : اینکه برخی معتقدند توسل کردن مختص زندگان است و انسان های در گذشته جایز به امر توسل نیستند ، این باور بسیار تهی و خنده دار است زیرا اگر میان زندگان و مردگان در این مساله تفاوت قائل شویم با این کار ثابت کرده ایم ، قدرت نزد انسانهای زنده ذاتی و بالقوه است که با درگذشتنشان آن را از دست خواهند داد . و نیز سوالی از محضر بزرگان پرسیده شد : آیا هر انسان زنده ای از مرده ی آن برتر است ؟ .. خطاب آمد : مقصودت چیست ؟ .. گفت: آیا فرعون زنده از فرعون مرده بهتر است ؟ .. پاسخ آمد : قطعا خیر .. همچنین سوالی دیگر مطرح شد : اگر خداوند بنده ای را در زمان حیات او دوستش بدارد آیا پس از درگذشتش از او بیزار می گردد؟ .. اگر این فرضیه درست باشد بنابراین گفتار آن دسته که معتقد بودند امر توسل به زندگان حلال و توسل به اشخاص در گذشته حرام است ، صحیح می گردد .. لازم به ذکر است که توسل همواره به دوستداران خدا است.

توسل بالحبیب إلی الحبیب لتحظی بالإجابة من قریب  به حبیب خدا (حضرت محمد(ص)) توسل کن تا خداوند باری تعالی در زمانی نزدیک درخواستت را اجابت کند .”

مشیّت خداوند نیز این بود که سرورمان حضرت محمد واسطه وی گردد.

“« یا أیها الذین آمنوا إتقوا الله و إبتغوا إلیه الوسیلة » ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید و ( برای تقرب ) به سوی او وسیله بجویید “

اگر نگاهی بر ارکان پنجگانه اسلام بیفکنیم می بینیم که رکن اول آن اقرار به والاترین مرتبه توسل به خداست یعنی حضرت محمد(ص). رکن دوم بجای آوردن نماز که نماز ستون دین هر مسلمانی ست و هر که آن را بجای آورد قطعا آیین خود را به پا داشته بنابراین بدین معناست ، هر کس می خواهد دین خود را به پا دارد ، وسیله و ابزار رسیدن به آن بجا آوردن نماز است .. و رکن سوم ، پرداخت زکات است که پیامبر اکرم در این باره می فرماید : ” اموال خویش را با انجام عمل زکات نگاه دارید و بیماران خود را با دادن صدقه درمان کنید ” این عبارت بدین معناست ، هر کس بخواهد ثروت و اموال خود را حفظ کند باید به زکات متوسل شود و هر بخواهد بیمار خود را بهبود بخشد به صدقه دادن توسل جوید . و رکن چهارم روزه ماه مبارک رمضان است که به گفته رسول خدا : ” در بهشت دری است که ریان (به معنای سیراب و خرم) نام دارد و آنرا جز روزه داران کسی وارد نمی شود ” .. این نیز بدین معناست ، هر که بخواهد در بهشت داخل شود می بایست به امر روزه توسل کند .. و اما رکن پنجم حج خانه ی خداست البته برای هر آن کس که توانایی این راه را دارد .. خداوند عز و جل می فرماید “« و لله علی الناس حج البیت لمن استطاع إلیه سبیلا و من کفر فإن الله غنی عن العالمین » و برای خدا بر عهده ی مردم است که قصد حج آن خانه را نمایند ، (البته) هر که توانایی این راه را دارد . و هر کس کفر ورزد ( و با داشتن توانایی به حج نرود ، بداند که) همانا خداوند از همه ی جهانیان بی نیاز است ” بدین منظور که قطعا کمال و اوج ایمان برای آنکه اسباب سفر حج برایش مهیاست در گرو توسل در بجا آوردن فریضه الهی است زیرا کسی که این امر را با وجود توانمندی انجام ندهد در زمره ی کافران خواهد بود .. “« و من کفر فإن الله غنی عن العالمین » و هر کس کفر ورزد ( و با داشتن توانایی به حج نرود ، بداند که) همانا خداوند از همه جهانیان بی نیاز است ”

با این دیدگاه مطابقت همه جانبه ای را درمی یابیم زیرا که اسلام دینی بر پایه ی فطرت است و توسل نیز ضرورتی فطریست . یکی از بزرگان بیان کرد : مایلم در این باره به آیه شریفه قرآن اشاره کنم “« و إذا سألک عبادی عنی فإنی قریب» و هرگاه بندگانم از تو درباره ی من پرسند (بگو 🙂 همانا من نزدیکم ”  اینجا اینگونه پاسخ نمی دهد “«فقل إنی قریب» پس بگو همانا که من نزدیکم”    حال اینکه در آیاتی نظیر :

“«یسألونک عن الانفال قل » (ای پیامبر ) از تو درباره ی انفال ( غنائم جنگی و اموال عمومی ) می پرسند ( که از آن کیست ؟) بگو : ”

“«یسألونک عن الأهلة قل» از (حکمت) هلال های ماه از تو سؤال می کنند ، بگو : ”

“«یسألونک عن المحیض قل » و از تو درباره حیض (ایام عادت ماهانه زنان ) سؤال می کنند ، بگو : ”

“« یسألونک ماذا ینفقون قل » از تو می پرسند چه چیز انفاق کنند ، بگو : ”

و نیز دیگر آیاتی که پیرامون سؤالاتی بود که از شخص پیامبر پرسیده می شد و پاسخ آن با لفظ ” قل” بود . .. سپس به موضوع دیگری پرداخت و گفت : شایان توجه است که شروع  این آیات با لفظ ” یسألونک” بوده که پیرامون امور و احکام است و در این گونه آیات عباراتی همچون ” و إذا ” یا “عبادی” نیامده .. و اما آنچه بدان آگاهیم این است که لفظ ” إذا” ادات شرط است و فعل شرط و جواب شرطی دارد که در آیه مورد نظر فعل شرط آن ” سألک” است و جواب شرط آن ” إنی قریب” است که وجود رسول اکرم در آیه امری ضروریست که خود شرطی برای نزدیکی و تقرب جستن بندگان به خداست ، آن دسته که بدنبال تقرب جهت اجابت خواسته هایشان اند نه دسته ای که بدنبال کشف ناشناخته ها برای بدست آوردن آگاهی و علم هستند .. گویی خداوند برای تقرب بندگان به وی شرطی قرار داده ، اینکه آنان برای تقرب جهت اجابت از سوی خدا باید از رسول خدا درخواست کنند که این مساله کاملا به توسل اشاره دارد و بدان به هدف رسیدن به تقرب خدا حاصل می شود بی آنکه توسل به ایشان را کاملا رد کند . سپس یکی از بزرگان گفت : مرا به یاد حدیثی معروف از پیامبر انداختی که در آن ابن عباس را خطاب کرد و به وی فرمود : ” اگر قصد کردی  خواسته ای را طلب کنی از پروردگار در خواست کن و اگر مددی می جستی از خداوند کمک گیر و بدان اگر مردم گرد هم آیند تا تو را سودی رسانند ، این امر انجام نمی پذیرد مگر آنچه خداوند برای تو مقدر ساخته رخ خواهد داد  و نیز اگر این امت بر علیه تو تبانی کنند بدین جهت که ضرری تو را رسانند نخواهند توانست مگر آنچه خداوند در سرنوشتت فرموده ، قلم های قضا و قدر از نگارش بازمانده اند و نامه های سرنوشت خشک گشته اند  ” . و اما بحث در محلی ست که برخی گمان میکنند مردم در نفع و ضرر کسی دخالت ندارند ، گویی استثنائی که پیامبر اکرم ذکر فرمود را از یاد می برند زیرا ایشان اینگونه بیان نکردند که ملت به هیچ وجه توان نفع رساندن یا توان آسیب رساندن به شخصی را ندارند بلکه فرمودند در دوحالت آنچه خداوند مقدر ساخته رخ خواهد داد بدین معنا که اگر پروردگار  خیر و نیکی در سرنوشتت نگاشت حال آنکه همگی در رسیدن به این خیر تو را سود رسانند و نیزاگر شر و بدی برایت مقدر ساخت ، جملگی برای آسیب و ضرر به تو اجتماع کنند و این طرح اثباتی برای سود و زیان رساندن امت نسبت به آنچه خداوند مقدر فرموده است که پیامبر اکرم (ص) در این رابطه می فرماید ؛ این قاعده تغییر ناپذیر است زیرا که قلم های تقدیر از نوشتار سرگذشت آدمیان بازمانده اند و نامه های سرنوشت آنان خشک گشته اند.. حال اینکه قلم هایی که تقدیر را می نگارند به طور کامل از نوشتن باز نایستاده اند  و همواره طلب آمرزش و استغفار توبه کنند گان را می نویسد و نیز نگون بختی گمراهان را محو می سازد و سعادت و خوشبختی نیک سرشتان را ثبت می گرداند در غیر اینصورت پس چگونه خداوند رحیم بدی ها را زایل و نیکی ها را ثابت  بدارد . بدون تردید این امر توسط همین قلم های سرنوشت ساز انجام می پذیرد

“« یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب » خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند و ام الکتاب تنها نزد اوست ” در آیه نمی گوید  ” هر آنچه خواست را محو و اثبات کرد و قلم های قضا و قدر باز ایستادند و نامه ها خشک شدند  ”

و اما در آخر نافع و سود آور تنها خداوند عز و جل است البته با تکیه و باور به یقین در این مساله که رساندن منفعت از جانب خداوند به بندگان  هیچ دشواری ، شرط و یا هراسی در چگونگی خیر و نفع آن ندارد و پروردگار گاهی آدمی را سبب خیر دیگری می گرداند و یا واسطه های دیگری غیر از بشر را قرار می دهد ، گاه زندگان و گاه مردگان را سبب سود و منفعتشان می گذارد حال آنکه بهترین مردم به اذن پروردگار سودمندترین آنها برای مردم هستند . باید توجه داشت در اینجا عبارات بر اساس مجاز عقلی هستند .نگاهی بیفکنیم بر آیه شریفه : “« قالت إمرأة فرعون قرة عین لی و لک لا تقتلوه عسی أن ینفعنا » ( چون) همسر فرعون ( احساس کرد که آنان قصد کشتن کودک را دارند خطاب به فرعون ) گفت : او را نکشید ( که او ) روشنی چشم من و توست . شاید به ما سودی برساند ”

آسیه بنت حزام همسر فرعون از جمله بانوان مؤمن بود که عبارت اذن پروردگار و اجازه ی او را بیان نکرد بدین صورت که خداوند توسط اشیاء سود می رساند اما این مساله شرط نیست زیرا که خداوند می تواند با امور دیگری نیز منفعت برساند، او گاهی با آنچه زیان آور است سودمندی حاصل می کند و گاه به وسیله آنچه نفع دارد آسیب می رساند و بدان آنچه اکنون تو را سود میرساند ممکن است در آینده موجب زیان تو گردد و شایان ذکر است که اعطای رحمت و بخشش به بندگان برای خداوند آسان و مهیاست و همه چیز به دست توانگر اوست و به هر که بخواهد عطا می فرماید بنابراین می بایست انسان مؤمن خواسته ی خویش را از خدای توانگر خود درخواست کند زیرا که جز او هیچ تحول و قدرتی نیست .

منبع : سایت لحظة نور از مجله الفجر شماره (15)  

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً