جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پنهان و آشکار، تاملاتی در سوره‌ی یوسف

ساختارزبانیِ شامل خواب، مسائل متعددی را برمی‌انگیزاند و از طرفی یکی از روشهای رمزگذاری ساده است که به آن تمثیل کنایی می‌گوییم به این معنا که یک نشانه یک مفهوم دارد و با رمز که مفاهیم متعددی را شامل می‌شود متفاوت است به عبارت دیگر مفاهیم تمثیل کنائی بسته ولی مفاهیم رمز، باز است، ساختار زبانی هم به ظاهر و هم به باطن دلالت دارد که ظاهر در اینجا مقصد نیست و مقصود دراینجا باطن است و دریافت کنندهِ خواب از معنی ظاهری به باطنی منتقل می‌شود از این رو مفاهیمی که با کیفیت خاصی آنرا بیان می‌کند پنهان است.

سوره‌ی یوسف با حکایت آغاز می‌شود حکایتی که بهترین قصه ها را بازگو می‌کند و شروع این گونه است که دریافت کننده این خواب که با ساختار زبانی پوشیده به رمز یا به تعبیر دقیقتر پوشیده به تمثیل کنائی بیان شده است، را بر می‌انگیزان. تمثیل کنایی همان تعبیر زبانی خوابی است که یوسف در آن زیسته است پس خواب یک چیز است و تعبیر زبانیِ نشان دهنده‌ی آن، چیز دیگری است؛ خواب یک فرایند خیالی است که در مخیله‌ی یوسف پیامبر رخ داده و توصیف این فرایند از طریق ساختارزبانی و از طریق گفتگو میان یوسف و پدرش که شامل تعبیرخواب و هشدار نسبت نقل آن است، متجلی می‌گردد.

خواب تصویری خیالی است که خدا آن را به ذهن پیامبر گنجانده است و یک تصویر قابل مشاهد است و تعبیر زبانی نیست بنابراین یوسف پیامبر سخنش را چنین شروع کرد «یا ابت انی رایت» پس او با تعبیر زبانی، یک فرایند خیالی را تعریف می کند به این معنا که او به صورت زبانی چیزی را در حین خواب که مخیله اش درک کرده را توصیف می کند و تصویر قابل مشاهده ای که پیامبر آن را دید بیانگر یک تجربه‌ی شخصی است و معادل زبانی آن، توصیف آن است تا از حالت خصوصی به حالت عمومی خارج گردد یعنی آن خواب به عنوان یک تجربه‌ی خاص از بیننده به دریافت کنندگانی منتقل می شود که سعی میکنند آن تجربه ی خاص و منحصر به فرد را از طریق آنچه زبان یا گفتار بیان و ادا می‌کند، تصور کنند.

خواب منظومه ای است که دارای اساس و قاعده و قانون خود می باشد و زبان یا کلام منظومه ی قانونمند و با اساس و قاعده ی دیگر است منظومه ی زبانی پیچیدگی ها و ابهام و رمز و رازهای خواب را بیان می‌کند بنابراین اگر خواب دارای مفهوم بارزی باشد که از طریق تصاویر مرئی که شامل مفاهیم نمادی و رمزی است مجسم گردد آن را رمزگشایی و تفسیر می‌کند.

تامل در برخی از آیات سوره یوسف علیه السلام مسئله‌ی مجاز را به یاد می آورد البته به روشی دیگر، زیرا ساختار مجازی که یک ساختار زبانی است به معنای وجود دو سطح برای یک مفهوم است؛ سطح ظاهر که مقصود نیست و سطح باطن که مقصود معنی است؛ بدین معنا که ساختار ظاهری نمایانگر یک مفهوم است و شامل قرینه و قراینی است و مانع از مقصد بودن ساختار ظاهری می‌شود و به مفاهیم دیگر و متعددی انتقال می‌دهد و این مفاهیم همان مفاهيمی است که هدف ساختار است اما ساختار زبانی مخصوص برخی از آیات سوره یوسف ــ بخصوص خوابها ــ از طرفی شبیه ساختار مجازی و از طرفی با ساختار مجازی متفاوت است در مورد شباهتش می‌توان گفت که ساختار ظاهری، مقصود نیست و شامل قرینه و قراینی است هدف بودن ساختار ظاهری را منع می‌کند و به مفهوم واحد دیگری منتقل می‌نماید و درباره‌ی اختلاف ساختار زبانی برخی آیات با ساختار مجازی می‌توان گفت که مفهوم ساختار مجازی از سیاق متن برداشت میشود اما در برخی از آیات سوره‌ی یوسف مفهوم ساختار را از طریق طبیعت تاویلی و تعبیری آن می توان فهمید و یا ممکن است تنها عاملی برای کشف و فهم آیه باشد یا ممکن است مفهوم، نَقل و تعریفی باشد که در خارج از ساختار زبانی رخ داده است و گویا تاویل در اینجا نسبتا با سطح تاویل مجازی فرق دارد؛

درباره‌ی قول خداوند متعال:« وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ،إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ : در آن روز چهره هایی شاداب است [با دیده دل] به پروردگارش نظر می کند» شریف مرتضی معتقد است که این آیه شامل وجوه معروف متعددی است که اهل عدل از آن استنباط کرده اند؛ زیرا آنها تببین کردند که نه نظر و نه نگاه برای دیدن مفید است و نه دیدن یکی از امکانات نگاه است. آنها تبیین کردند که نظر به اقسام متعددی تقسیم میشود از جمله؛ چرخاندن مردمک چشم در برابر یک شی مرئی برای دیدن آن، نظر به معنای انتظار، نظر به معنای عطوفت و رحمت، یا قول خداوندی متعال چنین است که ناظر یعنی خواهان نعمت پرودگارشان و این یعنی اینکه نشانه یا شاهد مثال نظر، دارای مفهومات متعددی است و اینکه سطح باطنی مجاز متعدد است اما درخواب، معنای باطنی، واحد است که آن را مفسر و معبر تعیین میکند.

در برخی از آیات کریمه سوره یوسف میتوان در پرتو رابطه میان ظاهر و باطن یا پنهان و آشکار اندیشید به نوعی که با مجاز مطابقت داشته یا با آن متفاوت باشد و من در موقعیت تامل در تمام آیات این سوره نیستم بلکه فقط به برخی از مواضع و مسائلی میپردازم که برای رابطه ی میان ظاهر و باطن و پنهان و آشکار تفسیری شده است، سوره یوسف علیه السلام دارای چهار خواب است:خواب اول مخصوص خانواده‌ی یعقوب نبی علیه السلام و مکان آن صحرا و بادیه است.

خواب دوم مخصوص مردی که شراب را می‌فشارد و مکان زندادن است.

خواب سوم مخصوص مردی است که نان حمل میکند و مکان آن نیز زندان است.

خواب چهارم مخصوص مردم و خواب پادشاه است و مکانش خانه‌ی پادشاه است.

در خواب یوسف علیه السلام « يَاأَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ: آن گاه که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند» چیزی جز این ساختار زبانی نمی‌بینیم که ظاهرش نشان می‌دهد که ستاره ها و خورشید و ماه درحال سجده به یوسف بوده است و آن شامل قرینه ای است که مانع این می شود که هدف خورشید ماه و ستاره ها باشد بلکه آنها نشانه هایی هستند که با آنها چیزی غیر از ظاهر، مورد هدف است و اما این نشانه ها (یازده ستاره و ماه و خورشید) دارای مفاهیم متعددی نیستند چنانچه در ساختار مجازی، وضعیت چنین است بلکه تنها به یک مفهوم واحد دلالت دارد به این معنا که هر نشانه یک مفهوم دارد و مانند ساختار مجازی که مفاهیم متعددی دارد نمی باشد بنابراین ما با تمثیل کنایی روبرو هستیم یعنی هر نشانه یک مفهوم دارد: یعقوب با خورشید، ماه با مادر یوسف و یازده ستاره با برادران یوسف مطابقت دارند. واضح است که نشانه ها از طبیعت جهان شامل خورشید و ماه و ستاره ها بوده است و با سطح رمز و فهم بشر تطابقت داشته و شایسته ی ذکر است که این قضیه، یادآورداستان ابراهیم علیه السلام است: البته در این داستان ستاره و ماه و خورشید و افول کردن آنها همگی به صورت غیر مستقیم در اندیشه ی آگاهانه حضرت ابراهیم بوده است آن هم در طی اثبات ربوبیت الله توسط ابراهیم علیه السلام که افول درخدا صدق نمی‌کند وآیات داستان از این قرار است:« وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنْ الْمُوقِنِينَ، فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ، فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأَكُونَنَّ مِنْ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ، فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يا قوم إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُون: و این گونه فرمانروایی و مالکیّت و ربوبیّت خود را بر آسمان ها و زمین به ابراهیم نشان می دهیم تا از یقین کنندگان شود. پس چون شب بر او نمودار شد ستاره درخشانی دید، گفت: این پروردگار من است. چون آن ستاره غروب کرد گفت: من چیزهای غروب کردنی و ناپدید شدنی را دوست ندارم هنگامی که ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود وقتی خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من از آنچه شریک خدا قرار می دهید، بیزارم».

ساختارهای اسلومند خواب

خواب اول « يَاأَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ »:

1ـ تاکید با ادات تاکید انّ و بینده ی خواب، اسم انّ

2ـ فعل ماضی دیدن رایت که فاعل بدان متصل است و آن ضمیر به ببینده‌ی خواب دلالت میکند.

3ـ تاثیرخواب: سجده ها و اطاعت

4ـ تعبیر در آخر سوره محقق می گردد.

5ـ خورشید و ماه :پدر و مادر

6ـ یازده ستاره: برادران یوسف

7ـ سجده محترمانه و فروتنانه است

8ـ عناصر ثابت در تعبیر: سجده ها و تعداد

خواب دوم «وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْرًا»

1ـ تاکید با ادات تاکید إنّ و ببینده ی خواب اسم انّ

2ـ فعل مضارع دیدن ارانی + اعصر که فعل مضارع دیگری است.

3ـ تاثیر خواب: فشردن شراب

4ـ تعبیر در زندان

5ـ عنصر ثابت در تعبیر خواب: شراب

خواب سوم:« وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزًا تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنْ الْمُحْسِنِينَ»

1ـ تاکید با ادات تاکید ان و بیننده یخواب اسم ان است

2ـ فعل مضارع ارانی احمل که فعل مضارع دیگری است.

3ـ روایت خواب: بالای سرم نان حمل میکردم که پرندگان آن را می‌خوردند.

4ـ تعبیر:در زندان به دارآویخته میشود و پرندگان ازاو می‌خورند.

5ـ عنصر ثابت درخواب: پرنده و خوردن

خواب چهارم:« وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَاأَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيَاي إِنْ كُنتُمْ لِلرُّؤْيَا تَعْبُرُونَ»

1ـ تاکید با ادات تاکید انّ و بیننده ی خواب اسم انّ

2ـ فعل خواب: مضارع اری

3ـ روایت خواب: گاو فربه، هفت سال حاصلحیز و پربار و هفت سنبل سبز

4ـ تعبیر:«قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا َأْكُلُونَ: گفت: هفت سال با تلاش پی گیر زراعت کنید، پس آنچه را درو کردید جز اندکی که خوراک شماست در خوشه اش باقی گذارید»

5ـ عنصر ثابت در خواب: عدد هفت (هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنان را می‌خورند هفت سنبل سبز و هفت سنبل خشک) درترکیب چاق و سبز بر لاغر و خشک مقدم شده است..

کید (دسیسه)

کید در لغت یعنی مکر و نیرنگ است و کید احتیال (ترفند) و اجتهاد(سعی) است.

کید به معنای پنهان کردن چیزی است که انسان از دیگری پنهان نگه می‌دارد و کید درنهایت به کار بد منجر خواهد شد و این معنا را مفسر طاهر بن عاشور تایید میکند و میگوید:کید مترداف مکر و حیله است اما کید خاص تر از احتیال است و این فقط به خاطر این است که کید غالبا در حیله و فریبی استعمال می‌شود که اگر شخصی که حیله گر است از چیزی مطلع گردد از آن مراقبت میکند پس کید به ضرر شخصی است که به آن حیله زده می‌شود. از این رو کید انجام چیزی است در صورتی غیر مقصود برای رسیدن به مقصود.

در سوره ی یوسف سه نوع (کید)دسیسه داریم:

1ـ دسیسه اول: حیله و فریب برادران یوسف که حیله ی بدی است.

2ـ دسیسه زن عزیز مصر که دسیسه بدی است.

3ـ دسیسه و ترفند حضرت یوسف به برادرش که دسیسه‌ی خوبی است.

دسیسه اول: بی شک هر مکر و حیله ای انگیزه هایی دارد و انگیزه های مکر و فریب در میان برادان یوسف این است که آنها توهم تمایز میان فرزندان را تصور می‌کنند زیرا برادران یوسف می پنداشتند که یعقوب علیه السلام میان آنها و یوسف وبرادرش تفاوت قائل است چنانچه خدا می فرماید:«إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ: هنگامی را که برادران گفتند: با اینکه ما گروهی نیرومندیم، یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب ترند، و قطعاً پدرمان در اشتباه روشن و آشکاری است» دسیسه برادان یوسف مراحل متعددی دارد که هاله ای از پنهان و آشکار آن را فراگرفته و به شرح زیر است:

1ـ طرح ریزی:در آن برادران قصد خلاص شدن از دست یوسف را داشتند و به نظر می رسید که مسئله حلاص شدن از دست یوسف یک مسئله‌ی فیصله یافته بودا اما آنها در ابتدا درمورد چگونگی خلاص شدن از دست یوسف اختلاف نظر داشتند سپس همگی بر سر یک تصمیم توافق کردند گزینه های مطرح شده برای رهایی از دست یوسف محدود به موارد زیر است:کشتن یوسف زمین زدن اوانداختن او به چاه.

هدف از انجام این کار رسیدن به هدفی بود که انگیزه های دسیسه و مکر را که تنها محبت به پدر بود از بین می برد و وضعیتشان طبق قول خداوند چنین بود:« اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوْ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ: یوسف را بکشید و یا او را در سرزمین نامعلومی بیندازید، تا توجه و محبت پدرتان فقط معطوف به شما شود و پس از این گناه مردمی شایسته خواهید شد ».

به نظر می رسد که تاثیر انگیزه ها در جان برادران یوسف، شدید و خشن بوده و حتی گزینه های مطرح شده، قتل، زمین زدن و پرتاب کردن در چاه، همگی این گواهی را می‌دهد.

در این راستا شایان ذکر است که قتل، گزینه ی اول مطرح شده بوده است و ساختار زبانی، پویایی این حادثه را بیان می‌کند زیرا آیه از جملات فعلی کوتاه و متوالی تشکیل شده است:« اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوْ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ، قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنتُمْ فَاعِلِينَ: یوسف را بکشید و یا او را در سرزمین نامعلومی بیندازید، تا توجه و محبت پدرتان فقط معطوف به شما شود. و پس از این گناه مردمی شایسته خواهید شد، گوينده‌اى از ميان آنان گفت: «يوسف را مكُشيد. اگر كارى مى‌كنيد، او را در نهانخانه چاه بيفكنيد، تا برخى از مسافران او را برگيرند»

2ـ اجرا:

طرح ریزی به اجرا درمی‌آید: حیله ی کشیدن تدریجی یوسف به سوی اجرای مکر و دسیسه با دو روش زیر انجام شد:

الف) قبل از نداختن به چاه: شامل اظهار عشق و محبت نصیحت به یوسف و پنهان کردن کینه و دشمنی شان نسبت به او خداوند می فرماید:« قَالُوا يَاأَبَانَا مَا لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ، أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ، قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ، قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَخَاسِرُونَ: فردا او را با ما روانه کن تا [در دشت و صحرا] بگردد و بازی کند، قطعاً ما حافظ و نگهبان او خواهیم بود گفت: بردن او مرا سخت اندوهگین می کند، و می ترسم شما از او غفلت کنید و گرگ، او را بخوردگفتند: اگر با بودن ما که گروهی نیرومندیم، گرگ او را بخورد، یقیناً ما در این صورت زیانکار و بی مقداریم پس وقتى او را بردند و همداستان شدند تا او را در نهانخانه چاه بگذارند [چنين كردند]. و به او وحى كرديم كه قطعاً آنان را از اين كارشان -در حالى كه نمى‌دانند- با خبر خواهى كرد »

ب) پس از انداخت به چاه:شامل اظهار غم و اندوه و گریه بر یوسف و پنهان داشتن شادی؛ خدا می فرماید:« وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ: و شبان گاه گریه کنان نزد پدر آمدند»

3ـ اتهام

حیله برادران یوسف شامل اتهام زدن به گرگ، برای کشتن یوسف می شود خدا فرمود:« قَالُوا يَاأَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ: جامه‌اش را كه به خون دروغين آغشته بود آوردند. گفت: نفس شما، كارى را در نظرتان بياراسته است. اكنون براى من صبر جميل بهتر است و خداست كه در اين باره از او يارى بايد خواست»

4ـ دلیل: پیراهن:پیراهنی که برادران یوسف با خون گرگ آغشته کردند. بی شک حیله و و دسیسه برادران یوسف در هاله ای از پنهانکاری و اظهار قرار گرفته زیرا طرح ریزی، اجرا، اتهام و دلیل آوری، همگی نمایانگر ظاهری است که واقعیت را نشان نمی‌دهد و به باطنی اشاره دارد که نشان دهنده ی حقیقت است در وجهی دیگر. همانطور که انداخت یوسف در چاه نیز فی نفسه شامل پنهان کردن خود یوسف است اما بیرون آوردن یوسف از چاه نشاند دهنده‌ی اظهار یوسف است گویا حیات یوسف مراحل متعددی دارد یعنی به محض خروج از یک دسیسه وارد دسیسه ی بعدی می‌شود.

اخفا و اظهار با کیفیت های متعدد:

اظهار: بیرون آوردن یوسف از چاه

مظاهر اخفا و اظهار در سطح ساختار زبانی به شکل زیر است:الخفي، الظاهر تأمنا لا تأمنا ناصحون، غیرالناصحین حافظون،غيرحافظين

غافلون،غيرغافلين خاسرون، غير خاسرين صادقون، غيرصادقين

يکون،لا يكون صالحون، غيرصالحين

يخلو لكم وجه أبيكم، لا يخلو

شایان ذکر است که طرح و اجرای دسیسه، یوسف را از یک مرحله به مرحله دیگر هدایت میکند؛ گویی که او از یک توطئه و دسیسه وارد توطئه دیگری میشود.

توطئه دوم

این توطئه نیز در بد و شر بودنش مانند توطئه اول است اگر برادران یوسف قصد داشتن از دست او خلاص شوند و او را از خود دور کردند زن عزیز مصر نیز نقشه کشید تا با یوسف ارتباط برقرار کند و از انگیزه‌های زن عزیز مصر در انجام این دسیسه، علاقه و جذب شدن به شخصیت و کمال و جمال یوسف بود. این دسیسه طبق مراحل زیر انجام شد:

1ـ طرح ریزی: به این معنا که زن عزیز مصر برای رسیدن به مراوده با یوسف طرح ریزی کرد و آن را طبق گفته قرآن به اجرا درآورد.

2ـ اجرا: در اجرای دسیسه اول، خواسته و تمایل کسی که در دسیسه می‌افتد، شرط نبود بنابراین برادران یوسف توانستند او را به چاه افکنند اما این دسیسه فقط و فقط با توافق تمایل زن عزیز مصر و تمایل یوسف(ع) اجرا می‌شد بنابراین طرف انجام دهنده‌ی این قضیه، زن عزیز مصر بود؛ و کسی که در این دسیسه افتاد یوسف علیه السلام بود که یوسف با امتناع، مانع از تحقق این تمایل شد خدا میفرماید:« وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتْ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ: آن زن كه يوسف در خانه‌اش بود، در پى كامجويى از او مى‌بود و درها را بست و گفت: بشتاب. گفت: پناه مى‌برم به خدا. او پروراننده من است و مرا منزلتى نيكو داده و ستمكاران رستگار نمى‌شوند» مراوده ای که همراه با زور بود بخاطراینکه یوسف برای رهایی خود، زودتر از زن عزیز به در رسید، لکه دار شد:« وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ:و هر دو به سوی در، دویدند و پیراهن او را از پشت (کشید و) پاره کرد. و در این هنگام، آقای آن زن را دم در یافتند»

3ـ اتهام :همان طور که دسیسه برادران یوسف شامل تهمت زدایی از گناهانکار و تهمت زدن به دیگری بود یعنی پنهان کردن و تهمت زدایی از برادران و تهمت زدن به گرگ، زن عزیز مصر نیز تهمت مراوده را از خویش رفع کرد و آنرا بر گردن یوسف انداخت و طبق آیه چنین گفت:« قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ: آن زن گفت: «کیفر کسی که بخواهد نسبت به اهل تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟! »

4ـ دلیل: پیراهن یوسف علیه السلام در دسیسه برادران یوسف دلیل بود در حالی که آنان پیراهن را به دروغ به خون آغشته کردند و در قتل او، به گرگ اتهام زدند در این دسیسه نیز پیراهن پاره شدهِ یوسف دلیل بی گناهی است. اگرچه ، پیراهن یوسف در دسیسه اول بدون اشاره به پاره شدن آن به عنوان دلیل قتل مورد استفاده قرار گرفت و آیه قرآن اشاره ای به پاره شدن پیراهن نکرد اما پیراهن در دسیسه عزیز مصر، پاره شده بود و پاره شدن آن از پشت، دلیل اثبات بی گناهی یوسف بود؛ آیه قرآن چنین میگوید:« قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنْ الْكَاذِبِينَ: و اگر پیراهن او از پشت سر دریده، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است.»

دسیسه زن عزیز نیز در هاله ای از جنبه های اخفا و اظهار قرار گرفته است زیرا طرح ریزی و اجرا و تهمت همگی، چیزی را نشان می‌دهند و عکس آنرا پنهان می‌کنند.

اظهار: شهادت به بی گناهی یوسف: بی گناهی یوسف از سه راه اثبات شد:

1ـ در موقعیتی که تکلیف پاره شدن پیراهن مشخص می‌شد، یک شاهد اثبات اتهام و بی گناهی را استوارساخت؛ آیه قرآن:« وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنْ الْكَاذِبِينَ، وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنْ الصَّادِقِينَ: و در این هنگام، شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که: «اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن آن راست می‌گوید، و او از دروغگویان است و اگر پیراهن او از پشت سر دریده، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است »

2ـ عزیز مصر خود یوسف را مبرا دانست هنگامی که دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده است و تاکید کرد که این از دسیسه زنان است؛ آیه « فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ: چون شوهر دید که پیراهن از پشت سر دریده است گفت: این از مکر شما زنان است، که مکر و حیله شما زنان بسیار بزرگ و حیرت‌انگیز است »

3ـ اثبات بی گناهی از طریق زنان شهر، اعتراف همسر عزیز مصر به مراودتش با او و اسرار بر آن و تکرار آن طبق آیه:« وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ، فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتْ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ، قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونَ مِنَ الصَّاغِرِينَ »

چون برائت یوسف از طریق اظهارحق، محقق گشت یوسف در اخفا دیگری افتاد که آن هم زندان بود.این اخفا با اخفای ته چاه فرق داشت چرا که اخفا در عمق چاه اجباری بود و یوسف آنرا دوست نداشت اما زندان اخفای اختیاری بود و برای یوسف از ارتکاب به گناه کبیره، دوست‌داشتنی تر بود.

توطئه سوم

مظاهر اخفا و اظهار در دسیسه یوسف به برادرانش نیز وجود دارد؛ یوسف برادرانش را شناخت ولی آنان او را نشناختند یوسف یک انگیزه داشت و برای آن انگیزه طرح ریزی نموده و آنرا اجرا کرد و هدفش از این کار این بود که اختلاف با برادرانش را التیام بخشد و به وصال همه خانواده اش برسد توطئه یوسف شامل موارد زیر است:

1ـ طرح ریزی: ویژگی های طرح ریزی از طریق مراحل اجرا تجلی می یابد

2ـ اجرا

مرحله اول: منع پیمانه: در منع پیمانه نیز اخفا و اظهار وجود دارد زیرا یوسف شرط گذاشت که تنها با حضور برادرش به آنها گندم میدهد هرچند کالاهایشان را در بار سفرشان پنهان کرد.

مرحله دوم: اتهام سرقت: بعد از اینکه فرمان انجام شد او جام را در بار برادرش نهاد.

3ـ اتهام: یوسف به برادرش تهمت دزدی زد آیه چنین است:« فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ، قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ، قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ: چون بارهايشان را مهيا كرد، جام را در بار برادر نهاد. آنگاه منادى ندا داد: اى كاروانيان، شما دزدانيد، آنها رو به غلامان کرده گفتند که مگر چه چیز از شما مفقود شده است؟»

4ـ دلیل: بیرون آوردن جام از بار برادرش. آیه:« فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ: پيش از بار برادر به بار آنها پرداخت، آنگاه از بار برادرش بيرونش آورد. حيله‌اى اين سان به يوسف آموختيم. در آيين آن پادشاه، گرفتن برادر حق او نبود، چيزى بود كه خدا مى‌خواست. هر كس را كه بخواهيم به درجاتى بالا مى‌بريم و فراز هر دانايى داناترى است.»

اخفا به بردگی گرفتن برادرش که در ظاهر چنین بود ولی باطن دیگری داشت زیرا بردگی اصلا محقق نشد تا اخفا را به اظهار سوق دهد تأملات در باره روش های دسیسه یعقوب و خانه اش در صحرا:آیات قرآن درباره محل زندگی این خانواده صحبت میکند ودر جاهای متعددی نحوه ی زندگی آنان متجلی میشود از جمله (یرتع و یلعب) فعل یرتع، بیانگر چوپانی کردن است که از ویژگی های زندگی در صحرا است علاوه بر این چاهی که یوسف را در آن افکندند نشان دهنده زندگی در صحراست و میتوان اشاره کرد که خواب در آن آب و هوا،آرامش بخش است زیرا صحرا مکان باز و گسترده ای است. همچنین گرگ نقشی در اتهام داشت و همانطور که مظاهر هستی در صحرا خیلی بیشتر از شهر است.

بنابراین خواب یوسف دارای طبیعت هستی؛ ستاره‌ها، ماه و خورشید بود. شایان ذکر است که برخی از نشانه ها و ویژگیهای قدرت و سختی در آن متجلی است تا جاییکه یاد آورد حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد که می فرماید:«هرکس بیابان نشین باشد سخت دل می‌گردد» از این رو گزینه های رهایی از دست یوسف عبارت بود از؛ کشتن او، بر زمین زدن او یا انداختنش در چاه. گزینه اول قتل بود چیزی بدتر از آغشته کردن پیراهن یوسف به خون دروغی. و اما دسیسه ی دوم در شهر اتفاق افتاد. زن عزیز مصر ساکن شهر بود و شهرمصر در نحوه ی زندگی و روابط اجتماعی با زنان دیگر (زنان شهر) ویژگی های خاص خود را داشت. اولین چیزی که به نظر می رسد؛ تفاضل در شهر، برخلاف بیابان و صحرا بر اساس عقل و عمل است و مساحت اجتماع شهر محدود بود و با درهایی بسته می شد پس دسیسه ی از یک عمل انسانی که براساس شدت و قساوت در دوستی بود – وضعیت برادران یوسف – به دسیسه ای از پیش تعیین شده که برای به دست آوردن ارتباط عاطفی بود – وضعیت زن عزیز مصر- منتقل شد. اگر دسیسه ی اول در یک مکان باز و طبیعی بود که واژگان و مفردان مربوط به آن آن محیط را مجسم میکند و بر پایه ی کشتن و زمین زدن و انداختن برچاه بود اما دسیسه دوم و سوم در محیط شهر اتفاق افتاد از این رو طبیعت این دو دسیسه باعث شد یوسف درحقیقت به زندان بیافتد و منجر شد برادریوسف در ظاهر به وسیه‌ی خود یوسف بردگی گرفته شود.

روشهای متعدد دسیسه از نظر زمانی امتداد افقی داشت: دسیسه برادران یوسف، دسیسه ی زن عزیز، دسیسه یوسف با برادرانش. هر دسیسه، نماینده مرحله ی مهمی از زندگی یوسف است به طوریکه موقعیت مکانی وزمانی دسیسه برداران یوسف نمایانگر مرحله‌ی آغازین زندگی او در میان خانواده و خویشانش بود و با خروج از از این دسیسه به دسیسه دیگری می رسد که موقعیت مکانی و زمانی دیگری داشت که آن در خانه‌ی عزیز مصر اتفاق افتاد و دسیسه‌ی همسر او بود.

از آنجا که توطئه اول منجر به افتادن یوسف در چاه شد توطئه دوم منجر به افتادن یوسف در زندان شد اما توطئه دوم سوم نمایانگر مرحله دیگری است یوسف دارای سلطه قدرت و مکان بود و این دسیسه متفاوت است چون دوتوطئه اول و دوم نمایانگر شر و بدی است و به جای جمع کردن منجر به تفرقه و پراکندگی گشت اما توطئه سوم خیر بود و منجر به جمع شدن گشت. هر سه دسیسه دارای ویژگی ها تکراری هستند که عبارتند از شخصیت یوسف: شخصیت وی نماینده یک محور مرکزی است که عناصر دسیسه ها بر آن بنا شده است یوسف در دو دسیسه اول و دوم منفعل است ولی در دسیسه سوم فاعل است و شایان ذکر است که همیشه جماعتی وجود داشته که در انجام دسیسه ها سهیم بوده اند یا در مورد آن صحبت می کردند یا تاثیر می گذاشتند یا تاثیر می پذیرفتند. در دسیسه اول و سوم برادران یوسف طرف اصلی دسیسه و یا فاعل و یا منفعل بوده و جماعتی مرد بودند و رابطه شان با یوسف رابطه‌ی خویشاوندی بود اما درمورد دسیسه‌ی دوم جماعت و گروه زنان « زنان شهر» بودند که یوسف هیچ رابطه ی قومی و خویشاوندی با آنان نداشت و خون در دو توطئه ی اول و دوم عنصر اصلی و اساسی بود زیرا در توطئه‌ی اول آغشته کردن پیراهن یوسف به خون وسیله ی ایجاد توهم است اما در توطئه دوم خون به علت اینکه زنان شهر جذب زیبایی یوسف شدند ایجاد می‌شود یعنی زنان دستانشان را می برند و خونی که با پیراهن یوسف آغشته کردند خون دروغی بود و وسیله‌ی ایجاد وهم شد اما خون زنان شهر خون واقعی بود و درنتیجه ی حیرت زنان به سبب زیبایی یوسف بود. باید به این نکته اشاره کرد که در توطئه های اول و دوم رابطه های نابود گرانه و جایگزینانه وجود داردکه به شرح زیر است: برداران یوسف را برکنار و خود را جایگزین او کردند و علت برکناری او، حسادت بود و برادران برای برکناری یوسف و جانشین شدن او، دست به کار حرامِ قتل که از گناهان کبیره است زدند و برکناری عزیز مصر به وسیله‌ی زن او و جایگزینی یوسف جای او؛ علت این برکناری، شگفت زدگی از جمال یوسف بود و زن عزیز مصر برای برکناری و جایگزینی سعی کرد دست به کارِ حرام زنا که از گناهان کبیره است بزند.

مکان

مکان، نشان دهنده یک بعد اساسی است که انسان آن را حس می‌ کند و در وجود او و ذات او تاثیرمیگذارد.

احساس فرد نسبت به مکان باسابقه تر از احساس انسان به زمان است البته درک او از مکان با ابعاد حسی، جسمی همراه است در حالیکه انسان با ابعاد ذهنی و عاطفی زمان را حس می‌کند. ما می‌توانیم در مورد دو نوع مکان صحبت کنیم؛ مکان بازمانند صحرا و مکان بسته مانند خانه و در هر دو بعد انسان به روش های مختلف تعامل می کند و در داستان یوسف سه مکان وجود دارد که باید مورد توجه واقع شود: چاه، خانه، زندان. چاه یک مکان بسته در عمق زمین است و موجودات داخل در آن با دیوارهای بلندی احاطه شده و آنان هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارند مگر دریچه که در بالای آن قرار دارد و می توان به بالای آن اشاره کرد که نور و زندگی و ارتباطات نمایان است و سمت پایین چاه نماینده ظلمت و تاریکی و احاطه است و بی شک یوسف در دوران کودکی خود ناچار به افتادن در چاه شد. آیا میتوان در مورد یک رابطه ی نمادین بین مکان چاه و پیامبر در مرحله اول زندگی اش صحبت کرد؟ مرحله ای که ویژگی اش سادگیست و پیامبر هنوز مراحل پختگی اش را تکمیل نکرده است با این که یوسف در این مرحله خواب دیده بود اما تعبیر آن را نمی دانست به همین خاطر پدرش او را برحذر داشت و از او خواست که خوابش را برای از برادران پنهان کند. برگزیده شدن و توانایی تفسیر احادیث در مراحل بعدی به وجود آمد که در مراحل پختگی و بلوغ بود بنابراین چاه به عنوان یک مکان پایین در زمین، نمادی از هماهنگی با مرحله کودکی یوسف پیامبر را بیان می کند درست است که جسم پیامبر با آب که منبع تمام زندگی است احاطه شد و شاید صحبت درباره آب، نمادی باشد که آگاهی و دانش پیامبر را گسترش داده است، پس چاه مکانی بسته است که بر مرحله مهمی از مراحل زندگی یوسف پیامبر اشاره می کند زیرا در چاه از آزادی به بندگی در خانه عزیز منتقل شود و در این مرحله به کمال و پختگی رسید و نشانه‌های مردانگی اش به ویژه ویژگیهای جسمانی اش متجلی گشت و اگر خانه بیانگر آرامش و امنیت و ثبات است اما بستن درها با نیت‌های بد و خواستن اقدامی زشت، خانه را به مکانی خفه کننده و سخت تر و خشن تر از چاه تبدیل می کند و شاید در آیات قرآنی استفاده از ساختار زبانی ( علّقت: بستن درها) تایید همین معنی و احاطه و حکم باشد. یوسف در مرحله چاه در حالت تسلیم شدن برای ادای عمل بود؛ تسلیم در برابر برادرانش کسانی که او را به چاه انداختند، تسلیم در برابر کسانی که او را از چاه بیرون آوردند اما در خانه عزیز مصر به ویژه در لحظه مراوده از تسلیم فراتر رفت زیرا از ارتکاب کار حرام گریخت به این معنا که اراده آگاهانه او در انتخاب عمل و اجرای آن سهم داشت بنابراین زندان را انتخاب کرد که آن مرحله‌ی بعدی از مراحل زندگی یوسف بود اگر بالای چاه دریچه ای وجود دارد که به عالم بیرون متصل است اما خانه عزیز مصر در لحظه مراوده و زندان نمایانگر مکانی بسته است که با عالم خارج هیچ ارتباطی ندارد زیرا دیوارهای خانه عزیز، یوسف پیامبر را احاطه کرده و از حصار امنیت و پایداری به دیوارهایی تبدیل شد که حس نابودی و گمراهی را برمی انگیزاند و آنچه بر احساس این معنا می افزاید بستن درها ‎ی درخانه ی عزیزمصر و زندان است.

اما خانه عزیز مصر، نمایانگر مرحله مهمی در زندگی یوسف است زیرا بر کمال و پختگی دلالت دارد درست است که آیات به کمال مردانگی او اشاره دارد اما در حین حال آیات، دارای معانی عملی است که با اراده انتخاب حق و پرهیز از باطل همراه بوده است اما زندان مکانی است که آگاهی پیامبر در آن کامل گشت گویی که زندان مکانی بود که با با گوشه نشینی و تأمل، ازدنیا کناره‌ گرفت و از آنچه می‌توان تاکید کرد این است که یوسف پیامبر پختگی و آگاهی اش و تعبیر خواب های متعدد را در این مرحله به کمال رساند و علاوه بر این دوستانش در زندان را به شناخت خدایان متعدد و خدای یگانه‌ی واحد دعوت کرد. شایسته ذکر است که پیامبر قبل از اینکه خوابهای دوستانش را تعبیر کند شروع به دعوت به دین کرد بی شک مکان در اینجا بی طرف نمی باشد بلکه مکان با حالت پیامبر در آمیخته است و مراحل رشد جسمی و ذهنی و معنوی او را بیان می کند.

پیراهن

پیراهن یوسف در این داستان از جایگاه خاصی برخوردار است و بیانگر مفاهیم متعددی است زیرا نشان دهنده نشانه‌ای است که مفاهیم متعددی دارد و به عنوان یک همراه بوده و در تعیین مفاهیم نقش داشته است.

پیراهن سالم+ خون دروغی: این نشانه اول است هنگامی که برادران یوسف با پیراهن او که آغشته به خون دروغی بود آمدند تا برهانی باشد بر اینکه گرگ یوسف را خورده و این نشانه‌ای بود که دسیسه ای که برادران یوسف در پس آن بود را نشان می داد.

پیراهن سالم + بوی یوسف: این نشانه ای است که باعث شفا باشد بنابراین پیراهن سالم بود با آنکه بوی یوسف می‌داد و آن بود در تعیین شفا نقش داشت.

پیراهن پاره:نشانه پیراهن پاره دو بعد دارد به یوسف تهمت مراوده زدند یا برعکس باعث بی گناهی او شد البته موقعیت پاره شدن تعیین کرد که یوسف متهم است یا بی گناه.

ویژگی‌های سبکی متنی که پیراهن در آن ذکر شده است به صورت زیر است:1ـ پیراهن + ضمیر غائب (ها) که پنج مرتبه تکرار شده:«وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ»

«وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ »

« قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنْ الْكَاذِبِينَ وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنْ الصَّادِقِينَ،»

« فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ»

« فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ »

2ـ پیراهن + ضمیر متکلم(یا) : «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»

ساختار سبکی در این آیات متفاوت است پس هر وقت پیراهن، سالم بوده قبل از آن حرف جر آمده و هر وقت پیراهن، پاره بوده است در آن دو حالت نهفته است:

یک) حالت شک و سعی به سمت اثبات جمله شرطیه که فعل ناقص کانا اعتماد کرده این دو ایه از نظر ساختاری عمیقاً شبیه هم هستند اما از مفهوم به خاطر تغییر در کلمات با هم تفاوت دارند: قبل دبر، صدقت کذبت، صادقین کاذبین

دو)حالت یقین ترکیب به صورت زیر است و فعل تام ماضی فاعل ضمیر مستتر مفعول به

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً