مجاهده از ریشه جهد اشتیاق پیدا کرده است و به معنای بذل طاقت و توان برای یک کار معین است و جهاد، هر پیکار بین حق و باطل است که برای خدا انجام گیرد. پیکار بین مسلمانان و مشرکان جهاد نامیده شده است و پیکار انسان با نفس خود نپز جهاد گفته شده است. خداوند تعالی می فرماید: ( هر کس از مقام پروردگارش ترسد و نفس را از هوی نهی نماید پس بهشت جایگاه اوست(نازعات ۴۱ و ۴۰). ثواب مجاهده در نزد خداوند، هدایت الهی می باشد، خداوند می فرماید: ( هرکس در راه ما جهاد کند او را به راههایمان هدایت می کنیم(عنکبوت۶۹) و نیز می فرماید: ( راه خداوند آنگونه که شایسته مجاهده اش است، جهاد کنید(حج ۷۸). و نیز می فرماید: ( با اموال و نفسهایتان در راه خدا جهاد کنید(توبه ۴۱). از رسول اکرم روایت شده است که فرمود: ( از جهاد اصغر بازگشتیم به جهاد اکبر، سوال شد جهاد اکبر چیست یا رسول الله ؟ فرمود: جهاد با نفس ) و همچنین رسول خدا(ص) فرمود: (آنگونه که با دشمنانتان جهاد می کنید با هوایتان جهاد کنید).
از فضاله بن عبدالله نقل است که رسول خدا (ص) فرمود: هیچ عملی نزد خدا پسندیده تراز گرسنکی و تشنگی نیست ) و نیز رسول الله فرمود: (شیطان در بنی آدم چون جریان خون می گردد، پس با گرسنگی و تشنگی راه شیطان را تنگ نمانید )، همچنین رسول خدا (ص) فرموده است : ( بوسیله گرسنگی و تشنگی با نفس خود پیکار کنید که اجر آن چون اجر مجاهد در راه خداست).
مجاهده نزد اهل طریقت بستن زمام نفس و تربیت آن با طاعات و کاستن از شهوات نفس است و در نظر صانب گرسنگی قویتر ین سلاح در برابر شهوات است.امام صادق (ع) می فرماید: (خوشا به حال بنده ای که برای خدا با نفس و هوای خود مبارزه می کند. هرکس در این راه، هوای خود را مغلوب کند به رضایت الله پیروز گشته است و هر کس عقل خود را بر نفس امر کننده به بدی، با جهد و استعانت و حضوع امیر کند و او را به بساط خدمت خدا بگذراند به فوز بزرگی نائل آ مده است. هیچ حجابی بین بنده و خدا تاریکتر و وحشت انگیز تر از نفس و هوی نمی باشد و برای از بین بردن این دو هیچ سلاح و ابزاری مانند اظهار فقر به درگاه خداو خشوع وگرسنکی و تشنگی در روز و بیداری درشب نیست. اگر شخصی در این راه بمیرد شهید شده است و اگر زنده ماند و استقامت ورزید عاقبت به رضوان اکبر می رسد). خداوند تعالی می فرماید: (آنانکه در راه ما جهاد کنند به راهها یمان هدا یتشان می کنیم و خداوند با نیکوکاران است) وچون کوشنده ای را د یدی که در تلاش از تو بیشتر است خودت را سرزنش کن و عیب جو یی از خود کن تا به ازدیاد تلاش ترغیب شوی و بر نفس خود زمام امر و افسار نهی قرار بده و او را چون گربه ای که در کمین موش نشسته است، بساز که هیچ حرکتی از موش سرنمی زند مگر اینکه او اول و آ خر آن را درمی یابد. رسول خدا آنقدر نماز می گذارد تا پاهایش متورم می شد و می فرمود : (آ یا نباید بنده شاکری باشم) و می خواست که با این کار به امت خود بفهماند که از تلاش و تعبد هیچگاه غافل نشو. آگاه باش که اگر شیر ینی عبادت خدا را بچشی و برکات آن را ببینی و از نورش چراغ افروزی، یک ساعت درنگ نمی کنی و اگر قطعه قطعه شوی از آن دوری نمی کنی که هرکس از آن اعراض کند ازفواید پیشین عصمت و توفیق محروم می شود.
سید شیخ عبدالقادر گیلانی (ق) می فرما ید: مشغول شستن لباسهای تنت مباش در حالیکه لباس قلبت را چرکین وانهاده ای، اول قلبت را بشو ی سیس لباست را شستشو کن. بین دو شستن و طهارت را جمع کن، لباست را از چرک و قلبت را از گناه بشوی و به هیچ چیز مغرور نشو همانا که خداوند به آنچه که می خواهد تواناست .همچنین می فرماید: مومن چون دچار آزاری شد از نفس خود تشفی خاطر می یابد و به او می گوید ترا پند دادم و پند نگرفتی. ای جاهل، ای کافر، ای دشمن خدا ترا از این باز داشته بودم. هر کس نفس خود را به حساب نکشد و به سوی حق نکشد و او را پند ندهد رستگار نمی شود.
رسول الله (ص) می فرماید: (هر کس از درون خود واعظی نداشته باشد، پند دیگری او را نفع نمی دهد و هر کس راه رستگاری را بخواهد نفس خود را اندرز دهد و زهد پیشه کند و مجاهده نماید)همچنین می فرماید: (شهوات را ترک کن که در ترک آن شفا و صفای قلب است سیری از حلال باعث کوری دل و مستی آن می شود چه رسد به حرام ) از ا ین رو پیغمبر(ص) می فرماید: ( حمیت اصلی ترین دارو و شکم بارگی مایه بیماری است. غذای جسم چیزی است که به آن عادت کرده است. شکم بارگی نور هوشیاری و چراغ حکمت و روشنی ولایت را خاموش می کند)
امام جنید می گوید: از سری سقطی شنیدم که می گوید: ای جوانان قبل از ا ینکه به سن من برسید و چون من ضعیف و ناتوان شوید، تلاش کنید. حال آنکه در آن زمان هیچ جوانی در عبادت کردن به گرد او هم نمی رسیدند. ابوعثمان مغربی (رحمه الله علیه) می گوید: هرکس که گمان کند از این طریق راهی برای او باز می شود یا چیزی بر اوکشف می گردد بدون التزام به مجاهده او در اشتباه محض است. ابوعلی دقاق می گوید: هرکس ظاهر خود را با مجاهده زینت دهد خداوند نیز، باطن او را با مشاهده نیکو می کند که خداوند می فرماید: ( هرکس در راه ما مجاهده کند، او را به راههای خود هدایت می کنیم) و بدان که هرکس در آغاز کار خود مجاهده نکند از این طریق بهره ای نمی یابد. زکریای انصاری می گوید: نجات نفس در این است که بنده با هوای نفس خود مخالفت کند و چیزی را که خدا از او خواسته بر او تحمیل نماید.
محی الدین بن عربی در کتاب فتوحات مکه می گوید: وقتی که عقول اهل ایمان دریافت که خدا خواسته که او را بشناسد و او با دلایل نظری خدا را شناخت، در می یابد که شناخت خدا به صورت دیگری نیز هست که از طریق فکر بدان نمی توان رسید. لذا ریاضت، خلوت، مجاهدت، قطع علایق، تنهایی، همنشینی با خدا در خلوت و پاک نمودن قلب از هر شکی که مربوط به بود و نبود است را انتخاب می کند، که این طریقه را از انبیاء و پیامبران آموخته است. ابن عجبیه می گوید: مجاهده بازداشتن نفس از مالوفات و تحمیل مخالفت با هواها در تمام اوقات و پاره کردن عادات در تمام حالات است. چون نفس جاسوس ابلیس ملعون و وسیله فریب اوست باید سالکان در پیکار با این جاسوس شدت به خرج دهند و گرسنگی را شمشیر برانی سازند که هیچ وقت شکسته یا خم نگردد.
عبدالواحد بن زید درباره طریقت اینگونه سخن می گفت: به خدا عارفان بر روی آب جز با گرسنگی راه نرفتند و زمین جز بر گرسنگی بر ایشان رام نشد. اهمیت و توجه به گرسنگی موجب صفای قلب و کثرت بصیرت و دقت فکر می شود. گرسنگی موجب خشوع نفس است و شکم پرستی و طغیان را از بین می برد و از شهوات و گناه می کاهد. سالک با گرسنگی در بدن خود احساس سبکی نموده در نتیجه از خواب کاسته می شود که این اولین کمک به او در شب زنده داری است. یحیی بن معاذ (رضی الله عنه) می گوید: سیری جاده ای در نفس است که شیاطین از ان عبور می کنند و گرسنگی راهی در روح است که فرشتگان در آن عبور می کنند. شیاطین از گرسنه خوابیده شکست می خورند چه رسد به آنگاه که ایستاده باشد. ابوالقاسم قشیری می گوید: اساس باب طریقت گرسنگی است چرا که عارفان سرچشمه های حکمت را جز با گرسنگی در نیافتند. ابن عجبیه مراحل مجاهده را به ۳ قسمت تقسیم کرده است:
۱-سالک جز به ضرورت نخورد
۲_جز به غلبه شدید خواب نخوابد
۳_جز به ضرورت سخن نگوید
این البته از احوالات سید سلطان حسین کسنزانی(ق) بود که یک سال تمام غذایش قاشقی کوچک عسل و اندکی چای در روز یکشنبه بود و نیز حال پدرش شیخ عبدالقادر کسنزانی و برادرش شیخ عبد الکریم ( ق) که بدین وسیله دست به آزمایش زدند و نور را در شکم های خالی یافتند. هنگامی که مرید نفس خود را با گرسنگی شکست و خوار کرد، نفس مطیع او می شود. در این هنگام بر سالک است که نفس را متوجه تهذیب و تادیب سازد و آن را ملزم به ترک کبر، عجب، غرور، غضب و تحقیر مردم و طمع دنیا و حب ذات نموده تا این صفت در وی پیدا شود و نفس را به صورت حقیقی آن ضعیف و ذلیل بیند و به قدرت خداوند پی ببرد و تدریجا در حب الهی وارد شده، به آن انس گیرد و از غیرخدا بیگانه شود و سرگردان در بیابانها از گرسنکی و تشنگی باشد، عوض آنکه به طعام و شراب روی آورد.
اولین مرحله مجاهده عدم رضایت و اطمینان سالک به نفس خود است، نفس که خدا از آن به ( فرمان دهنده به بدی ) (یوسف ۵۳) یاد نموده است. بداند که نفس بزرگترین راهزن در راه حق است همچنانکه رساننده ترین چیز در رسیدن به خداست، چرا که نفس اگر اماره به سوء باشد جز به معاصی و مخالفت الهی لذت نمی برد. اما بعد از مجاهدت و تزکیه نفس، وقتی به مقام راضیه و مرضیه رسید جز به طاعات و پیروی از حق و انس با خدا شاد نمی گردد. چون راه مجاهدت، راهی صعب و پیچ در پیچ است، بر سالک دشوار است که به تنهابی آن را بپیماید و آنچه در این راه مفید است، همراهی مرشدی آگاه به عیوب نفس و عالم به شیوه درمان و مجاهده است. مرید از همراهی مرشد که استاد عملی راههای تزکیه نفس است، مدد می جوید. آنگونه که از روحانیت و نفحات قدسی که شیخ برای کمال نفس و شخصیت مرید در وی می دمد، بهره مند می شود و او را در سطحی بالاتر از نقایص و منکرات می برد. رسول خدا نخستین مرشد و بزرگترین تزکیه گری بود که صحابه گرامی اش را با گفتار و حال خود تزکیه نمود آنگونه که خداوند فرمود: (او خدایی است که در بین بی سوادان، پیامبری از ایشان برانگیخت تا بر ایشان آیات الهی را بخواند و ایشان را تزکیه نماید و به ایشان کتاب و حکمت بیاموزد، اگر چه پیش از این در گمراهی آشکار بودند) خلاصه اینکه مجاهده، اصلی از اصول طریقت است که گفته اند: هر کس اصول را محقق سازد به وصول نایل آمده است و هرکس اصول را رها کند از وصول محروم گشته است. و نیز گفته اند : هرکس آغازی سوزان با مجاهدت نداشته باشد، پایانی روشن ندارد، زیرا آغاز بیانگر پایان است .