نفس آخرین میدان پیکاری است که اهل طریقت پیروزمندانه یا شکست خورده، شتابان یا گریزان در آن به تاخت و تاز می پردازند. نفس رفیق فریبکاری است که تقوی و فجور در آن به تاخت وتاز مشغولند. نفس کلید نجات یا هلاکت است که خداوند فرمود: ( قسم به نفس آن و آنچه خداوند آن را راست آفرید و بدیها و خوبیها را به او الهام کرد(شمس۸و۷) چه بسا نفس به شهوات روی می آورد که مخالفت با آن اطاعت خدا و قهر با نفس عدل و رحمت به نفس است و پیروی از نفس و مهربانی با آن ظلم بر نفس است. چون هدف اهل طریقت گذشتن از عالم مادیات و رسیدن به عالم الهی است، می دانند که نفس محرکی است چیره به تمام ادراکات که باید آن را اصلاح کرده و مقاوم و توانا ساخت. از این جهت به درایتی تام به نفس و طبیعت و اجزاء و اسرار و زوایای پنهان و نقاط ضعف آن احتیاج دارند. رسول خدا (ص) فرمود: ( هرکس خود را شناخت خدای خود را می شناسد).
رازی می گو ید: همچنانکه نجار کارهای مختلفی را بوسیله ابزار گوناگون انجان می دهد نفس نیز با چشم می بیند با گوش می شنود و با دماغ می اندیشد و با قلب در می یابد و این اعضاء آلات و ابزار نفس می باشد. امام قشیری می گوید: هر کس زوایای نفسش آشکار شد شعله علایقش خاموش گشت . از آنچه بیان شد معلوم می شود که نفس محور اساسی مطالعه دقیق و تعمق توام با تجربه عملی است که اهل طریقت در نظام اخلاقی و دینی شان با استناد به کتاب خدا و سنت رسول اکرم بنا نهاده اند. تقوا و ایمان دو بال پرواز روحی است که اهل طریقت بدان به عالم ملکوت پرواز می کنند. چه خداوند می فرماید: (اگر اهل سرزمینها ایمان می اوردند و تقوا می نمودند برکات آسمان و زمین را بر آنها می گشودیم(اعراف ۹۶) یعنی خداوند سبحان آنها را بر علوم آسمانی و زمینی آگاه می ساخت و این جز از طریق اجتباء یا هدایت ممکن نیست .
اجتباء: یعنی اینکه خداوند سبحان مبادرت به بخشش مواهب بی سابقه ای به سالک نماید و توسط وی کراماتی ظاهرشود. خدای تعالی می فرماید: ( خداوند آنکسی را که بخواهد برمی گزیند) (شوری۱۳)
هدایت: آن سلوک، توسط شیخی صادق و عارف که با پنهانیهای نفس آگاه بوده قدرث تاثیر در نفس را دارد، می باشد .
در هدایت شرط است که ابتدا، توبه و انابه به سوی خدا باشد که خداوند می فرماید: ( خداو ند کسی را هدایت می کند که به سوی او توبه نماید( شوری ۱۳). مرید به شیخ پناه می برد چون از اعتماد به خود در معالجه نفس درمانده شده است. شیخ نیز او یاری نموده، راه را بر او آشکار می کند، با کمک و همت ، به او مدد می رساند و لحظه به لحظه او را همرامی می کند تا به سرزمین امن برسد. حکیم ترمزی می گوید: شیخ پناه مردمان است. مردی با عاطفه که دارای علم و ریاست است و ناآشنایان از دور دست نزد او می آیند تا از ادب و علم و سیرتش بهره بگیرند. اهل ارادت و صدق نیز او را دیدار می کنند تا نزد او از اندوه به در آیند.شیخ نیز با آنان همدلی نموده و در مشکلات روزگار یاریشان می نماید.
اهل طریقت با توجه به آیات قرآن نفس را به سه قسمت تقسیم می کنند :
۱- نفوسی که پیوسته رو به سوی عالم علوی و الهی دارند که این گروه را مقربین می گویند و علمشان مجاهده و ریاضت روحی است
۲- نفوسی که به دو جهت رو دارند، یک بار به عالم علوی و دیگر بار به اشتغال به امور دنیایی رو به عالم سفلی دارند. این گروه اصحاب یمین نامیده می شوند، علمشان اخلاق حسنه است
۳- نفوسی که پیوسته رو به عالم پست مادی دارند و طالب لذات آن می باشند، اینان اصحاب شمالند
این تقسیم بندی تقسیم اجزای نفس نیست چرا که نفس یگانه است و تعدد نمی پذیرد و تجزیه به اجزاء نمی شود، بلکه از حالتی به حالت دیگر تغییرمی یابد، چون نفس قابلیت پذیرش صور و حالاتی که بر وی عارض می شود را دارد. اگر دگرگونی نفس در صورت نخستین خوب باشد دگرگونی اش برای بار دوم همچنان بهتر خواهد بود و نفس در عالم روحی ترقی نموده و سیر میکند، هرچه تامل و مجاهده او بیشتر شود حالاتش و مقاماتش کاملتر و برتر می شود، با جهد صیقل می یابد و درخشش و اشراق در آن بیشتر می شود. برعکس جسم که چون خستگی بر وی عارض شد فرومی ریزد و نابود می شود و هرچه در کار و تلاش بیشتر بکوشد نیرویش بیشتر رو به ضعف می نهد .
اهل طریقت از ابتدای پیدایش طریقت بنا را بر مطالعه و شناحت دقیق نفس نهادند. آنان روانپزشکان بزرگی بودند که به تامل باطنی و مراقبت ذات همت می گمارند تا بعدها از آن علوم روحی پدید آمد. شیخ عارف نقش مهمی در شناخت آفات و عیوب نفوس مریدان دارد و برای هر کس مناسب وی مجاهده و ریاضت و اوراد خاصی را تجویز می کند تا نفس را پاکیزه و تزکیه نماید. اهل طریقت می دانند که نفس به چیزهای کامل و نیک مایل و از چیزهای ناقص و ناپسند رو گردان است. در نتیجه تلاش می کنند که حقیقت دنیا را خوب به نفس بنمایانند. چون نفس هنگامیکه نقص آنرا دید از آن رویگردان است و هنگامیکه کمال آخرت را دانست به سوی آن شتابان است.
شیخ عبد القادر گیلانی( ق) نفس را برای ما توصیف می کند، گویی چابک سوار میدان و پزشک حاذق یا معماری زبردست است که هر چیز را در جای مناسب خود قرار میدهد و درباره نفس می گوید: صدق نفس دروغ است و دعوایش باطل، همه چیز فریب است و در آن پسندیده ای یا دعوی حقی وجود ندارد، اگر بندهایش را بگشایی آواره گردی و اگر پیمانش را بگشایی سرنگون شوی، اگر خواهشش را برآورده سازی هلاک گردی و چون از محاسبه اش غفلت نمودی روی گرداند و اگر از مخالفت با آن درمانده شوی غرق گردی . اهل طریقت بدین گونه شروع به بررسی دقیق نفس کردند و نفس را دشمن ترین دشمنان می دانستند و بیشترین تلاش خود را صرف یافتن علاج آن می کردند تا به حدیث نبوی عمل کرده باشند که می فرماید: (دشمن ترین دشمنان تو نفس تو می باشد که در سینه ات است) .