جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راز های موجود در نام جبار

در قرآن کریم، نام جبار تنها یک بار با صفت ستودني ذکر شده است که به شرح زیر است: {هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ} سورة الحشر الآية : 23 . “اوست خدای یکتایی که غیر او خدایی نیست، سلطان مقتدر عالم، پاک از هر نقص و آلایش، منزّه از هر عیب و ناشایست، ایمنی بخش دلهای هراسان، نگهبان جهان و جهانیان، غالب و قاهر بر همه خلقان، با جبروت و عظمت، بزرگوار و برتر (از حدّ فکرت)، زهی منزّه و پاک خدای یکتا که از هر چه بر او شریک پندارند منزّه و (از آنچه در وهم و خیال و عقل اندیشند) مبرّ است.”

 

جبار آن کسی است که شکست خوردگان را تقویت می‌ کند.  این نام برای غم دیدگان، مظلومان، یتیمان و برای هر تحقیر شده و شکست خورده است. جبار، آن کسی است که شما را در هنگام شکست خوردن به خود می‌ آورد. همچنین نام جبار در سنت پیامبر (ص) بسیار ذکر شده است، از جمله آنچه که بخاری از حدیث ابو سعید الخدری (ر) روایت شده است. در این حدیث آمده است که پیامبر (ص) فرمود: (تكون الأرض يوم القيامة خبزة واحدة يتكفؤها الجبار بيده كما يكفأ أحدكم خبزته في السفر نزلا لأهل الجنة) “در روز قیامت زمین به صورت یک قرص نان خواهد بود که جبار  آن را به دست خواهد گرفت، همانند اینکه یکی از شما نان خود را در سفر آماده می‌ کند.”

یکی از نکات جالب در نام “جبار” این است که در علم اعداد، قوت آن (206) است. به این معنی که حرف “جیم” معادل عدد 3، حرف “ب” معادل عدد 2، حرف “الف” معادل عدد 1 و حرف “ر” معادل عدد 200 است. بنابراین مجموع آن‌ها برابر است با 2+0+6=8. همچنین در آیه‌ی  شريف در سوره حشر به ترتیب هشتم  (الله – الملک – القدوس – السلام – المؤمن – المهیمن – العزیز – الجبار – المتکبر) آمده است. و اما با صفت توبيخ  9 مرتبه ذکر شد.

اصفهانی در کتاب “غریب القرآن ” گفته است: “جبار در وصف انسانی است که نقص خود را با ادعای خود جبران کند. مقامی از جانب حق تعالی که سزاوار آن نیست، و این عبارت فقط در توبیخ استفاده می شود، مثل قول حق تعالی  که می فرماید: {وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ} “و نصیب هر ستمگر جبار هلاکت و حرمان است.”

و قول حق تعالی: {وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا} ” و مرا ستمکار و شقی نگردانید.”

حق تعالی فرمود: {إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ} “در آن سرزمین مقدس گروهی مقتدر و قاهر و ستمکار هستند ”

فرموده ی حق تعالی: {كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ} “این گونه خداوند بر قلب متکبر و ستمگر مهر می زند” یعنی در پذیرش حق و ایمان تکبر دارد و به کسى که بر دیگران غلبه کند، ستمگر گفته می شود، مانند: {وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ} “و تو بر آن مردم، جبّار و مسلّط نیستی (تو رسول حقّی)”

 

برای تصویر کردن ظلم و استبداد در مقابل همسالان، از عبارت “درخت نخل جبار” و “شتر جبار” استفاده می‌ شود. در یک حدیث نیز آمده است: “دندان کافر در آتش مانند کوهی است و ضخامت پوست او چهل ذراع برابر ذراع جبار است.” ابن قتيبه می‌ گوید که این ذراع به ملکی نسبت داده می‌ شود که به آن ذراع شاه می‌ گویند. درباره توصیف خداوند متعال به عنوان “العزیز، الجبار، المتکبر”، گفته شده است که به او این نام‌ ها داده شده است به خاطر اینکه او افراد را با فضیلت‌ های بیش از حد خود مجبور می‌ کند و یا به خاطر اینکه او افراد را مجبور می‌ کند و آنها را به خواسته‌ های خود تسلیم می‌ کند. برخی از زبان‌ شناسان این را از نظر لفظی رد می‌ کنند و می‌ گویند که از فعل “جبرت” به معنی “اجبار کردن” نمی‌ توان به عبارت “جبار” رسید. به این پاسخ داده شده است که این از لفظ “جبر” در عبارت “لا جبر ولا تفویض” گرفته شده است، و از لفظ “اجبار” نمی آید. و همچنین روایت شده است که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: “ای خالق ارواح و جبرانگر دل‌ ها، به طبیعت شادی و شقاوت آنها بستگی دارد.” او دل‌ ها را با شناخت و آگاهی جبران می‌ کند. او برخی از مواردی را که در کلیت آنچه گفته شده است وارد کرده است. جبروت از فعل تجبر می‌ آید و استجبرت به معنی قرارداد کردن برای جبران آن است. وقوع یک فاجعه که بزرگی آن را نمی‌ توان جبران کرد، واقعه‌ ای است که او به آن توجه نمی‌ کند. واژه جبر از عظمت جبر است که به پارچه‌ ای گفته می‌ شود که بر فرد مجبور کشیده می‌ شود و جباره به چوبی گفته می‌ شود که بر آن کشیده می‌ شود و جمع آن جبائر است. (1)

 

عارفان از تصوف نيز دربارهٔ نام “الجبار” به معنای خداوند تعالی صحبت کرده‌ اند؛ از جمله ابو القاسم قشیری که می‌ فرمايد: “گفته شده است که الجبار از لحاظ معنايي به معنای متكبر است؛ بنابراین جبروت به معنی تکبرمندی است. گفته شده است که جبار از جبریت و جبروت است، با این حال تکبر در وصف او (خداوند) محمود و ستوده است، اما در وصف خلق مذموم و توبیخ است. و این ویژگی نیز در صفات ذاتی او وجود دارد.”

 

وگفته شده است: “جبار” به معنای اجبار كننده است (کسی که دیگران را مجبور می کند) می‌ توان گفت: “من او را برای انجام دستور مجبور کردم” و “من او را اجبار کردم” به همان معنا است. اگرچه معنای “اجبار کردم” بیشتر به معنای اجبار است و بیشتر به کار می‌ رود، اما “من او را جبران کردم” معنایی که درباره او صدق می‌ کند این است که در خلق و خویشتن او هیچ چیز جز آنچه می‌ خواهد وجود ندارد، آنها بخواهند یا نخواهند، این ویژگی های فعل است.

 

گفته شده: “جبار” به معنای مصلح است، به معنای ترمیم و اصلاح. می‌ توان گفت: “شکستگی را جبر کردم به معنی اینکه من شکست را ترمیم کردم” و از آن گفته‌ی  شاعر است: خداوند دین را ترمیم کرده است و بنابراین ترمیم شده است”. به همین ترتیب از صفات فعل نیز می باشد، اگر اسم “جبار” قابلیت داشته باشد که معانی از آن در توصیف خداوند وجود داشته باشد، آنگاه هر کسی که از این اسم استفاده کند، به تمامی این معانی اشاره کرده است. (2)

 

می‌ گویند: “جبار” به معناي كسي  که دستان به آن نمی‌ رسند، یا به معنای قادر به دستیابی به هدف خود از آفرینش خود بر طبق روشی که می‌ خواهد، آنچه او را اجبار کرده و ترمیم کرده است. (3)

 

و شیخ ابوحامد غزالی می‌ گوید: “جبار” به معنای کسی که خواسته خود را به صورت اجباری در هر فردی اجرا می‌ کند و خواسته هیچ فردی در آن اجرا نمی‌ شود. و هیچ کس از قبضه او خارج نمی‌ شود و دستان در حضور او قاصر می شوند. (4)

 

و شیخ اکبر ابن عربی می‌ گوید: “جبار” به معنای این است که بندگان خود را از روی ناچاری و اختیار به آن وادار می کند، آن ها در چنگ او هستند. (5)

 

 

و شیخ عبد الکریم الجیلی می‌ گوید: “جبار” به این معنا است که با عظمت خود آنها را تسخیر کرد و موجودات به طور خواسته يا ناخواسته از او اطاعت کرده و تسليم او شوند.

 

وشیخ قطب الدین البکری الدمشقی می‌ گوید: “جبار” کسی است که داوری خود را اجرا می‌ کند و به نابودی کسانی که نابود می‌ شوند، اهميت نمی دهد. (6)

 

 

و اما شیخ حسین الحصنی الشافعی می‌ گوید: “جبار” به این معناست که چیزها را بدون درمان بهبود می‌ بخشد و از اطاعت بدون نیاز بهره می‌ برد.  تصورات و وهم‌ ها به سمت او نمی‌ رود، و به اسرار ذات خود توجه نمی‌ کند.(7)

 

وشیخ محمد ماء العینین بن مامین می‌ گوید: “جبار” یعنی کسی که اصلاح كننده‌ی امور بندگانش است.

 

 

و گفته شده است: او کسی است که خلق را مجبور و زیر سلطه خود قرار می‌ دهد و آن‌ ها را بر آنچه می‌ خواهد از امر و نهی خود وادار می‌ کند.

 

و گفته شده است: او برتر از خلق خود است. (8)

 

و مفتی حسنین محمد مخلوف دربارهٔ اسم “جبار” می‌ گوید: “او کسی است که بر بندگان خود بر هر آنچه می‌ خواهد تسلط دارد و آن‌ ها را بر آن مجبور می‌ کند،  “. (9)

 

و دکتر محمود السید حسن می‌ گوید: “جبار در توصیف خداوند متعال: او کسی است که خلق را بر آنچه می‌ خواهد وادار کرده و آن‌ ها را بر آنچه او می‌ خواهد مجبور کرد، و خواسته یا نا خواسته آن‌ ها را نزد خود می برد، چیزی در سلطنت او جریان نمی یابد مگر آنچه او می‌ خواهد و در فرمامروایی او چیزی جز آنچه می خواهد اتفاق نمی افتد. ” (10)

 

شیخ عبد الکریم الجیلی در معنای پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌ گوید: «جبار، قاضی عیاض رحمه الله در کتاب شفا اینگونه گفته است: پیامبر در کتاب داوود به جبار نامیده شده است و فرمود: ای جبار، شمشیرت را به دست بگیر، ناموس و شریعتت را با عظمت دست راستت بسته شده است. معنای آن درباره پیامبر است: برای اصلاح او با هدایت و تعلیم، یعنی با جبر شکست، یا برای سرکوب دشمنانش، و برتری او بر انسان‌ ها و خطر بزرگی که او دارد، خداوند متعال جبریت بزرگی را  که شایسته او نیست از او دور کرده است و فرمود: {وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ} “و تو بر آن مردم، جبّار و مسلّط نیستی (تو رسول حقّی)”( ق ۴۵) و شیخ ابو عبد الله الجزولی می‌ گوید: «جبار به معنای اصلاح کننده است، به این معنا که او برای اصلاح امت خود با هدایت و تعلیم است، بر  گرفته شده  از “جبر استخوان شکسته‌ ای که پزشک آن را ترمیم و درست می‌ کند» (۱۱).

 

و معنای (الجبار) درباره بندگان، شیخ ابن عطاء الأدمی می‌ فرماید: «الجبار: کسی که نصیحت نمی‌ کند» (۱۲).

 

و از مکاشفات تصوف درباره نام جبار، شیخ محمد بن عبد الجبار النفری می‌ فرماید: «[حق به من گفت]: ای بنده، من الجبار هستم، هر کس مرا  ببیند آنچه غیر از من در درونش است شکسته می شود، هیچ چیز جز دیدن من او را ترمیم نمی کند و تنها دانش از سوی من می تواند او را ترمیم کند».

 

و نام جبار، در رابطه با تعلق و تحقق، شیخ الأكبر ابن عربی می‌ فرمايد: “جبار: تعلق: نیاز شما به آن در رسيدن به امری که در تسليم کردن آن بر شما تاثیر گذار است در آنچه از زخم ها و باطن تو و همه ی آن ها که اراده ات با واداشتن تو به آنچه می خواهی به آنها وابسته است و جبار: تحقق: جبار از آنچه خودش را جبران کرده است، نه از آنچه دیگران او را اجبار کرده‌ اند، زیرا عملی که در کتاب لسان العرب از افعال به کار می‌ رود، تنها یک حرف است و آن (دراک من ادرک)است، و جبار: او کسی است که دیگران را بر آنچه می‌ خواهد اجبار می‌ کند و خود نمی‌ تواند مجبور شود، و جبار: تخلق: عمل با همت: {فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ} {ثمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا} “و در آن می‌دمیدی تا به امر من مرغی می‌گردید” “سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند” (13)

 

در آموزش نام جبار در خلوت، شیخ ابن عطاء الله السكندري می‌ فرمايد: “نام متعال او الجبار است، در خلوت به کسی که حالش بر او غلبه کرده و از گسترشی که اهل راه از تجلی نام الباسط (گسترنده)  به او می‌ آورند، می‌ آموزند. بنابراین، هنگامی که او را ذکر می‌ کنند، از گسترش به او قبضه‌ ای اعتدالی در رفتار خود نشان می‌ دهد” (۱۴).

 

واما در  معنای حقیقی نام عبد الجبار، شیخ کمال الدین القاشانی می‌ فرماید: “عبد الجبار: او کسی است که هر شکست و نقصی را  ترمیم و جبران  می‌ کند، زیرا حق حال او را مجبور می‌ کند و او را با تجلی این نام، جابری بر حال (هر چیز) متمایز می‌ کند و بر آن غلبه می‌ کند” (۱۵).

 

 

دفتر راهنمایی و پیگیری

فهرست:

– غریب القرآن الاصفهانی، ص ۸۶

 

 

(2) – دکتر  ابراهیم بسیونی – امام القشیری – شرح حال – آثار – مذهب در تصوف – ص 70.

 

 

– القشیری – تفسیر لطائف الاشارات – ج ۶، ص ۱۳۵.

 

 

– الغزالی – المقصد الأسنى فی شرح اسماء الله الحسنى – ص ۷۱.

 

 

 

– شیخ ابن عربی – الفتوحات المکیه – ج ۴، ص ۳۲۲.

 

 

– شیخ قطب الدین البکری الدمشقی – شرح خطی ورد السحر الکبیر – ص 452 .

 

 

 

– شیخ حسین الحصنی – نسخه خطی شرح اسماء اللّه الحسنى (تأديب القوم) – ص ۲۹.

 

 

– شیخ محمد ماء العینین بن مامین – فاتق الرتق على راتق الفتق (با پاورقی در وصف آغازها و شرح پایان ها) – ص ۲۴۶.

 

 

 

– حسنین محمد مخلوف – اسماء الله الحسنى والآيات الكريمة الواردة فيها – ص 39-40.

 

 

(10) – دکتر.  محمود السید حسن – اسرار المعانی فی اسماء الله الحسنى – ص 64-65.

 

 

(۱۱) – شیخ یوسف النبهانی – جواهر البحار فی فضائل النبي المختار – جزء اول، ص ۲۶۰.

 

 

(۱۲) – بولوس نویا یسوعی – متون تصوف چاپ نشده، به کوشش شقیق البلخی – ابن عطاء الادمی – النفری – ص ۸۷.

 

 

(۱۳) – شیخ ابن عربی – نسخه خطی كشف کننده معنای سرّ اسماء  الله الحسنى – ص 15-16.

 

 

(۱۴) – شیخ ابن عطاء الله السکندری – مفتاح الفلاح و مصباح الارواح – ص 38 .

 

 

(۱۵) – شیخ کمال الدین قاشانی – اصطلاحات الصوفیه – ص ۱۱۰.

 

 

 

 

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً