اصطلاح (من)

در لغت (انا) من ضمیر رفع منفصل برای متکلم خواه مذکر یا مؤ نث

انا نیت : عبارت از این است که حقیقت و باطن تو غیر از حق باشد

در قرآن کریم خداوند تعالی می فرماید: ( إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی – طـه /۱۴ ) ، همانا من خدایم خدایی جز من نیست پس مرا پرستش کن و نماز را به یاد من بپادار”

در اصطلاح تصوف

شیخ عبدالمجید شرنوبی از هری می گوید : (من در نزد اهل االله که به حقیقت رسیده اند همان وجود کلی است که در هر چیزی ساری و جاری است. این وجود حق تعالی است نه وجود جزئی. در اینجا حلول و اتحادی وجود ندارد. زیرا خداوند از این امر برتر و متعالی است .

در اصطلاح کسنزان

من تعبیری است از اصل ذاتی شیء و اگر در مورد مخلوق به کاررود : دلالت بر اصل هر خیری دارد که در آن وجود دارد. همانطور که خداوند میفرماید: (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلَىٰ بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی ۖ وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ۱۰۸یوسف) یعنی : بگو این راه من است که با بینائی به سوی خدا دعوت کنم. من و هرکس که از من پیروی کندو خدا منزه است و من از مشرکین نیستم چنانکه ابلیس میگوید: ( أَنَا خَیرٌ مِّنْهُ -الأعراف_۱۲) یعنی : من بهتر ازاویم. و این دو بعد در این سخن خداوند در کنار هم قرار می گیرد: ( وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا -شمس/۷و۸) سوگند به نفس و آنکه آنرا آراست و فجور و تقوایش را به او الهام کرد. در اینجاست که در نفس هر دو بعد به شکل ذاتی (نه آمیختگی و یا پیوستگی) وجود دارد از و. این جاست که من هر خیر و شری را به مخلوق می دهد. اما اگر من در مورد خالق به کار رود دلالت بر مرتبه الوهیت دارد که جامع همه اسماء و صفات متقابل و غیر متقابل است..

خداوند می فرماید: (إِنَّنِی أَنَا اللَّه لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا)، پس من لفظی است که از حقیقت مطلق و یا مقید از حیث مواجهه کثرت وجودی سخن می گوید اما از حیث وحدت من یعنی با اغیار حجاب و بدون اغیار حقیقت است.

آخرین مطالب

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً