در لغت انس گرفتن انسان به یک چیز : یعنی این که با آن آرام شود و وحشتش از بین برود . قوم متانس شد : یعنی گروهی از آنان با گروه دیگر مانوس گردید. انس ضد وحشت است و گفته شده ، از بین رفتن حشمت همراه با وجود داشتن هیبت. انس نزد صوفیه به انس خاص که همان انس به خداست گفته می شود. و یا به عبارت دیگر لذت بردن روح از کمال زیبائی . در قرآن کریم کلمه انس ( یعنی احساس کرد) در ۶ آیه آمده است که یکی از آنها این است:
(فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ ۲۹_القصص) ، پس هنگامی که موسی (آن) مدت (معین) را به پایان رسانید، و همراه خانواده اش حرکت کرد، از سوی (کوه) طور آتشی دید؛ به خانواده اش گفت :« درنگ کنید، همانا من آتشی دیدم، شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آتش (بیاورم) تا شما (با آن) گرم شوید.
در اصطلاح صوفی
شیخ سری سقطی : انس لذت بردن روح از کمال زیبائی است.
شیخ جنید بغدادی : از بین رفتن حشمت با وجود هیبت .
شیخ ابوبکر شبلی : وحشت و گریختن از خودت و نفست و از وجود و انس به خدا، که موجب اطمینان و آرامش است
در اصطلاح کسنزان
ما می گوییم انس شادی دل است از تابیدن فیض نورانی که پرده از روی زیبائی معشوق بر میدارد. بی آنکه رقیبی که قلب ساکنان در دوست را می پوشاند با خبر شود. این حالت به خاطر حالات پاک و صفای وقتش، موجب حرکت و شادی عاشق میشود. و عاشق به خاطر این همه شادی و طرب روحانی که دارد خیال میکند که تمام موجودات با او در صفای وقتش و پاکی حالش شریکند. آراء و نظرات مشایخ طریقت در مورد نشانه های این حال و ثبات آن به دو گروه تقسیم می شود .
گروه اول : به ارتباط نقیضی و جدلی بین انس به حق و انس به خلق معتقدند و می گویند به اندازه ای که قلب از انس به خلق خالی و از آنها گریزان شد انس به خداوند وارد قلبش می شود. زیرا این دو نوع انس ضد یکدیگرند که قلب را به دو بخش تقسیم کرده و به شکلی جدلی با یکدیگر مجاور و متداخلند.
گروه دوم : معتقدند که اصلاً ارتباطی بین آنها وجود ندارد، زیرا که هر کس که به خدا انس گرفت آن انس را هیچگاه و در هیچ حالتی از دست نمی دهد و در تنهائی و جمعیت آن را در خود دارد. انسش به خلق انسش به خدا را از بین نمی برد زیرا چنین شخصی جمال خدای تعالی را در همه چیز می بیند. در اینجا باید گفت که هر دو گروه درست می گویند و هیچ تناقضی در سخنانشان وجود ندارد زیرا هر یک از آنها از مرحله خاصی از مراحل سلوک و تقرب به خداوند سخن می گویند.
انس در هر مرحله احکام خاصی دارد که در اینجا به آن اشاره می کنیم:
۱- مرحله ابتدای سلوک : در این مرحله انس به افعال و صفات الهی تعلق می گیرد، نه به ذات او. از این رو انس مستلزم وحشت و گریز از خلق است. در این مرحله احساس انس با دگرگونی افعال و صفات دگرگونی می پذیرد. نظریه نخست در مورد این مرحله از انس سخن می گوید.
۲_مرحله وصول و انتهاء : انس در اینجا به ذات حق تعلق می گیرد و به علّت ثبوت ذات، انس نیز ثابت است. اما در همان حال این انس با وحشت و گریز از هر چیزی غیر از خدا همراه است. این امر در مرحله جمع اتفاق می افتد .
۳_مرحله تحقیق و کمال : در اینجا از نظر ذات و صفات و افعال، انس به خدا تعلق می گیرد. صاحب این انس تنهائی و یا با دیگران بودن، در غربت و یا در وطن بودن برایش تفاوتی ندارد. زیرا در تمام موجودات محبوب خویش را می بیند و به همین خاطر است که هیچگاه احساس وحشت نمی کند او تمام وجود را موضع آثارحق، نشانه های خیر جایگاه انوار و معدن اسرار خدا می داند.
نظریه دوم نیز در مورد این مرحله از انس سخن می گوید،یعنی از مرحله بازگشت از حق به سوی خلق. از جهت دیگر نیز مشایخ کسنزانی (ق) معتقدند که انس مرید به شیخش در مرحله نخست قرار دارد. زیرا انس به اهل ولایت خدا، انس به خداست. و اگر مرید، انسش به شیخ تحقق کامل یافت ( یعنی با توجه به مراحل سه گانه انس به دست آمد) این انس تبدیل به انس به حضرت رسول اعظم و پس از تبدیل به انس به خدا در شکلی تمام همچون فنا می گردد .