از لحاظ لغوی امرکردن یعنی طلب کردن. مردی به چیزی امر کرد یعنی از کسی کاری را خواست. امر کننده نهی کننده کسی است که سلطه نا محدودی دارد. امیر کسی است که متولی امارت است. در قرآن کریم آمده است : (أَطیعوا اللَّه وأَطیعوا الرَّسولَ وأولی الْأَمرِ منْکُم نساء_۵۹) یعنی: خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را (نیز) اطاعت کنید .ماده امر در قرآن با مشتقاتش ۱۴۹بار آمده است. یکی از آن موارد این است : (خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان امر کرده است)
در اصطلاح کسنزان
(کلکم راع وکلکم مسؤول عن رعیته) افعال پیران طریقت در افعال خدا و رسولش فنا شده است و صفاتشان در صفات خدا و رسول و ذاتشان نیز در ذات آنها فانی گردیده است و از این رو است که آنان به واسطه خدا و رسولش می شنوند و می بینند و حرکت می کنند و به واسطه آنان امر می کنند. پس آنان در حقیقت امر خدا و رسولش در میان مردم هستند. هر کس که آنها را اطاعت کند خدا و رسولش را اطاعت کرده است و هر کس که از آنان سرپیچی کند از خدا و رسولش سرپیچی کرده است. منظور از اولی الامر در این سخن خدا که فرمود (: أَطیعوا اللَّه وأَطیعوا الرَّسولَ وأولی الْأَمرِ منْکُم) با اشاره به این سخن فهمیده میشود ( که کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) یعنی همه شما سرپرست و همه شما نسبت به زیر دستان خود مسئولید. پس هر سرپرستی تنها در حوزه مسئولیت خود سرپرست است و پیروان و زیردستان او تنها باید در محدوده مسئولیت او از وی اطاعت کنند. یعنی حاکم و رئیس سیاسی در امر سیاست و قانون ولایت دارد و در آن امور باید از او اطاعت شود و پدر و مادر نیز در محدوده ای که شرع نیکی کردن و اطاعت از آنان را تعیین کرده ولی انسان محسوب میشوند و یک مقام مسئول در محل کار اطاعتش واجب است. چنانکه از یک امام جماعت تنها باید در حرکات و قرائتهای نماز اطاعت کرد. البته قانون الهی شرط کرده که نباید اطاعت از اولوالامر با معصیت خدا و رسولش همراه باشد (لا طاعه لمخلوق فی معصیه خالق ) از ایجا روشن می شود که برای هر امری از امور زندگی یک ولی وجود دارد و ولایت امر در ابعاد روحی زندگی با مشایخ طریقت (ق ) است و مریدان باید از آنان در ظاهر و باطن اطاعت کنند تا آنان نیز مریدان را از لحاظ روحی برای رسیدن به خدای تعالی یاری کنند .