اصطلاح آفاق
در لغت :
۱- خط دایره مانندی که هر کس به آن نگاه کند می پندارد که آسمان به زمین پیوسته است.
۲-اندازه و حد اطلاع و معرفت
در قرآن کریم این کلمه ۳ بار آمده است. مثلاً خداوند می فرماید ( : هو بِالْأُفُقِ الْأَعلَى نجم _۷)
یعنی: در حالى که او در افق اعلى بود
در اصطلاح صوفی
شیخ اکبر محی الدین عربی می فرماید، افق اعتدال است و انسان به آن خاطر که به او نوعی زندگی داده شده که تنها با نگاه کردن به افق یعنی همان چیز که قلب با آن روبرو است در حال اعتدال باقی می ماند، هر گاه به چیزی غیر از افق نگاه کند از اعتدال خارج می شود. شیخ عبدالغنی نابلسی می گوید : آفاق اصل همه اصل هاست. ماده بی صورت و شکل همه چیز است. ماده همه محسوسات و معقولات است ( یعنی همه چیز هائی که حس یا عقل آن را درک میکند).
در اصطلاح کسنزان
افق اعلی : افق اعلای همه چیز حضرت رسول اعظم است. زیرا او حقیقت در برگیرنده همه چیز غیر از خدای تعالی است. کسانی که خدا آنها را با این سخن مورد اشاره قرار می دهد ( أَم کُنْت منَ الْعالینَ ۷۵_ص) یعنی: یا از (جمله ) برترى جویانى تا پایینترین مرتبه و جودی و معرفتی. پس هر چیزی که در نزد خداوند انسان و جن و فرشته نامیده می شود؛ ما آنرا می بینیم یا نمی بینیم از بودن در تحت افق او خارج نمی شوند، زیرا او افق اعلی است
افق مبین : آن جنبه از حضرت نورانی محمدی است که در صورت مشایخ کامل (ق ) با عالم روبرو است. او نخستین منزلگاه کوچ مرید از دنیا و نقطه آغاز پرواز او به سوی افق اعلی است .