ذات محمدیه که تمامی هستی را با تمامی مخلوقاتش در بر گرفته است در معادله وجود انسانی دارای ابعادی وجودی و معرفتی است. این حقیقت ماده روحی خود را از اسماء و صفات الهی دریافت می کند که رو به سوی هستی و مخلوقات موجود در آن دارد و تأثیر آن بر هرپدیده ی موجود بر اساس ویژگی پذیرش و استعدادی است که بر مبنای نقش آن که خود ناشی از حکمت و مشیت الهی است ماهیت تجلیات الهی که از طریق مظهر وجودی در عالم شهادت (یعنی جهان طبیعت) منعکس می گردد تعریف می شود. ما برای آن که بعضی از ابعاد وجودی و معرفتی تجلیات علوی و طبیعی اسماء و صفات الهی را در ارتباط با ذات محمدی توضیح دهیم .موضوع را با شیوه ای مناسب مورد موشکافی قرار می دهیم.
مرتبه نخست
اسماء و صفات الهی : خداوند تعالی اسماء و صفات توقیفی ای دارد که آنها را برای ذات برتر خویش می پسندد و به کار گیری و اثبات آنها نیز تنها زمانی جایز است که او خود اجازه دهد، هیچ مخلوقی حق ندارد خداوند را با نامی بنامد مگر آن که او خود اذن داده باشد و یا پیامبر(ص) خدا را با آن اسم نامیده باشد و یا امت در مورد آن به اجماع رسیده باشد. اسماء و صفات الهی در هستی موجودات جاری می شود، به گونه ای که هیچ موجود کوچک یا بزرگ، پست یا با ارزش، سخت یا لطیف و کم یا زیادی وجود ندارد که اسماء خداوند بر عین و معنایش احاطه نداشته باشد. ظهور انوار اسماء و تابش آن بر عالم هستی و مخلوقات موجود در آن بر اساس صفات، قابلیت و استعدادی که خداوند برای آن موجودات رقم زده متفاوت است و از این طریق است که هر پدیده تنها بر اساس آنچه که در غیب الهی مسطور است تجلی گاه اسماء و صفات الهی خواهد بود. از این رو است که می توان گفت اسماء الهی مثل صورت هائی برای ذات الهی (غیب مطلق) بوده و اگر وجود نداشتند ذات الهی ظهور نیافته و شناخته نمی شد و اعیان ثابته پذیرنده تجلی اسماء و محل ظهور تجلیات آن در عالم شهادت اند. اگر اسم ظاهر وجود نداشت باطن شناخته نمی شد و بالعکس. پس با پذیرش اعیان با قدرت و حکمت خدا اسماء ظهور و تعین پیدا می کنند. حال اگر ارواحی که خود صورت هایی برای اعیان ثابتههستند وجود نداشتند، این اعیان ثابته شناخته نمی شدند و اگر اجسامی که پذیرنده اثر ارواحاند نیز وجود نمی داشتند ارواح نیز شناخته نمی شدند. شیخ اکبر محی الدین عربی تجلیات اسماء را به دو نوع تقسیم کرده است : :
نوع اول ، تجلی وجودی: این تجلی رو به سوی تمامی عالم دارد و موجب آن می شود که دائماً و در هر نفس ممکنات وجود پیدا کنند و هر چیزی که در عالم هستی است صورتی از صورتهای تجلی الهی شود. پس خداوند واحدی است که به علّت اختلاف استعداد تجلی گاه هایش در مظاهر خود کثرت پیدا می کند. از این رو است که مجازاً برای جهان لفظ اسماء الهی را به کار میبرند زیرا عالم یکسره تجلی گاه اسماء الهی است که خداوند بر خود اطلاق کرده است. پس در یک کلام می توان گفت که تمام جهان، متناسب با استعداد هر پدیده نامهای زیبای خداوند است .
نوع دوم : تجلی عرفانی: این تجلی، نوعی از کشف است که هنگام آن، کسی که برایش تجلی رخ می دهد فانی می گردد و در نتیجه، به علم لدنی می رسد. این علم از طریق الفاظ و عبارات به دست نمی آید بلکه نتیجه تجلیات عرفانی بر قلب بنده ای است که در برابر پروردگارش خاشع شده است. وجد بر او تسلط می یابد، حالت فنا بر هستی اش مستولی می گردد و معانی بر اساس مقام و استعدادش در او سر بر می دارند؛ از این رو است که شیخ اکبر می فرماید : تو جز به اندازه استعدادت نمی توانی درک کنی. اسم جلاله (االله) اسم علَم و ذاتی برای مرتبه الوهیتی است که تمام اسماء و صفات الهی را در خویش دارد. این اسم، اسم کاملی است که به تجلی گاه های این اسماء احاطه کاملدارد. باید بدانیم که حقیقت تعدد مظاهر با وحدت حقیقت و کمال الهی منافاتی ندارد، زیرا با وجود وحدتش، از طریق مظاهری توصیف می گردد که دارای صورت هائی بی نهایتند. این حقیقت واحد، در هر صورتی وجه خاصی دارد که ویژه همین صورت است. پس این حقیقت الهی که با اسماء و صفات علی واحدی کثیر است. واحد است به خاطر حقیقتش و کثیر است به واسطه مظاهرش .
مرتبه دوم ، حقیقت محمدیه
از آنجا که حقیقت محمدیه کاملترین وجود و تمامترین تجلی گاه خلقی است که اسماء و صفات الهی متوجه آن است، دارای امتیازی خاص می باشد. مدار این امر آن است که، هر موجودی یک تجلی گاه خاص است که وجود و عرفان خود را از اسم ویژه خود دریافت می کند در حالی که سید مخلوقات، محمد به خاطر آن که محل تجلی اسم جامع، یعنی (االله) است یگانه بوده و دارای مرتبه ( جمعیت مطلقه) است. از این رو کمال وجودی تمام تجلی گاه های اسما الهی به ذات شریف او باز می گردد، به گونه ای که مشایخ طریقت او را انسان کامل دانسته اند که صفات و معرفتش کمال یافته و تبدیل به قطبی شده که هر طالب کمالی در فلک او به گردش در می آید. شیخ اکبر می گوید : هیچ اسمی درمحضر خداوند وجود ندارد مگر آنکه انسان کامل ( ذات محمدی) آن را داشته و حامل آن است. او دارای مقام محمودی است که تمام اسماء الهی خاص مقامات، به سوی او نظر دارند و از این رو است که در روز عرض ( قیامت) ایشان بر تمام مخلوقات سیادت و سروری دارد، درب شفاعت توسط ایشان گشوده می شود واولین شفاعت را برای کسانی می کند که شایستگی شفاعت کردن دارند، یعنی فرشتگان و رسولان و پیامبران و مؤمنان. رسول خدا برای اینان شفاعت می کند تا آنها بتوانند شفاعت کنند. آنگاه به هر زبان و کلامی حمد می گوید. در روز قیامت محامد جز برای محمد جمع نمی شود او، در مقام محمود است، به گونه ای که، در آن جایگاه که می ایستد تمام اسماء الهی با آثارشان متوجه او می شوند، آنگاه خداوند را به برکت تجلیات اسماء الهی که اقتضای مقام محمود است با حمدهائی که خود او به وی الهام می کند حمد می گوید. با این مقام، دایره حقیقت محمدیه پس از کامل شدن دایره تجلیات اسماء الهی بر ذات شریف ایشان تکمیل می گردد، و آنچه باقی است، در زوایای هستی می ماند تا زمان دوران آن فرا برسد. و قیامت بر پا می شود و درهای کمالات وجودی بسته می شود البته جز به روی ذات شریف ایشان که به مقام محمودی رسیده است که کسی جز او به آن نمی رسد.
مرتبه سوم ، مخلوقات
خداوند مخلوقات را آفرید و برای هر یک استعدادی را که نصیبش از حق تعالی است رقم زدپس هیچ یک از مخلوقات، استعدادی مشابه دیگری ندارد، به گونه ای که سرّ هر پدیده ای با حقیقت ذاتش پیوسته است و هویت و ظهور آن در میان موجوداتی که هرگز تکرار نمی شوند تعریف میشود و. هر پدیده ای محل تجلی آن اسماء الهی میشود که استعدادش آن را می پذیرد و حمل می کند. حقیقت محمدیه چشمه ای است خشک نا شدنی که هر موجود طالب کمالی از آن آب می خورد و تو نمی توانی به کمال برسی مگر آن که در فلک قطبیت رسول خدا (ص) به گردش آئی و با تمام توان در پیروی از سنّتش بکوشی و به احوال و شمائلش متصف گردی، باشد که بعضی از کمالات نامتناهی او در تو منعکس شود.معرفت صوفیه نیز جز از طریق استمداد از انوار مشکات (چراغ) شریف او که در دایره حقیقت محمدیه قرار دارد به دست نمی آید. این چراغی است که انبیاء و اولیاء و صالحان هر یک متناسب با مقام و استعداد خویش علم لدنی ( باطن) را از او دریافت می دارند. پس هر نفسی اقتضای تجلی جلالی و یا جمالی دارد ( متناسب با نامهای زیبای جلالی و یا جمالی و) لازمه این تجلی عبودیت است که در وجود و معرفت، با خصوصیات عبودیت ذات محمدی کمال می یابد. زیرا به هر یک از ما آن چیزی می رسد که لایق آن هستیم یعنی متناسب با استعداد هریک پس راه ها به تعداد نفوس مخلوقات است زیرا نفسهای آن راه نفسهای خلایق است.