ارزش انسانی زن در جامعه‌

آیه یک سوره نساء:(یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیراً وَنِسَاء :ای مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکنده کرد.)

در سایر کتاب های مقدس نیز ذکر شده که حوا با بر انگیختن آدم به خوردن از درخت ممنوعه، فعلی را انجام داد که در حکمت، عقل و منطق هیج توجیهی ندارد.

این کار حوا در ذهن بشریت تصویری از زنی را به تصویر کشید که از  جایگاه بلند و با ارزش خود سقوط کرد، و بر اساس این تصویر سازی حوا به عنوان زنی معرفی شد که ارزشِ جایگاه خود را به درستی درک نکرده است.

ندره الیازجی در این باره می گوید: ( این تصویر از سقوط یک زن در اعماق وجود ما عقده ای را بر جای گذارده که تأثیرش هیچ وقت از بین نمی رود.)

البته نا گفته نماند که آدم از حوا به هیچ وجه بهتر نبود حوا از او و شریکش وی بود .حوا هم چون آدم در برابر تکالیف خدا مسئول بود، مثل آدم مخاطب امر و نهی خداوند بود، و نیز چون او مجازات می شد یا پاداش می گرفت.

سیمون دی بوفوار در کتابش به عنوان( جنس دوم) می گوید: چه چیزی باعث شد که این دنیا همیشه در مالکیت مردها باشد؟

جان فرویل در کتاب سوسیالیسم اشاره می کند: به بردهگی کشیده شدن زنان از لحاظ تاریخی و زمانی مصادف با زمان ما قبل از تاریخ بود که خانواده در برابر تسلط قبیله قیام کرد و مالکیت خصوصی در آن رشد کرد و جامعه به طبقات متعددی تقسیم شد که این اتفاقات باعث آماده کردن بستری مناسب برای به وجود آمدن دولت ها با هدف کنترل تضادهای طبقاتی ، شد.

در آن زمان مرد به شکار در خشکی و دریا می پرداخت و زن به مراقبت و مواظبت از فرزندان و تهیه غذای آنان مشغول بود. کارهایی که زن انجام می داد به او اولویت می داد چرا که او در واقع مأمور حفاظت از نوع بشر بود.  او در واقع مأمور باروری و بخشنده هوش و ذکاوت به فرزندان به شمار می آمد. و از آن جا که  زنان پیشگو که اتفاقات آینده را پیش بینی می کردند و هم چنین پریهای دریایی و الله ها که قدرتی ماوراء الطبیعه داشتند همگی جنس مونث داشتند و زن بودند، بنابراین زن دارای اسرار و معجزاتی بود که تجسم قدرت های متافیزیکی ، قدرت های جادویی ،اسرار آمیز و قدرتمند بود.

با مرور زمان و با کشف مواد معدنی و ساخت اسلحه های آهنی و وقوع جنگ ها ، ارزش و اعتبار مرد بالا رفت. تقسیم کارها کاملا تغیئر کرد .کار در خانه زن به عنوان کار درجه دوم قرار داده شد و کم کم سبک خانواده 

چوپانی ظاهر شد و زن به ابزار کار و فرزند آوری تبدیل شد. او به جای این که تابع خانواده پدرش باشد تابع خانواده همسرش شد و با دام یا اسلحه مبادله می شد. کار به جایی رسید که اگر نشانه هایی از خیانت به همسرش کشف می شد، مجازاتش مرگ بود. زن هم از جانب اجتماع و هم از سوی خانواده مورد ظلم و ستم مضاعف واقع شد.

و هم  چنین ادیان و مذاهب آمدند تا انزوا و زیر سلطه بودن زن را تداوم بخشند.همه ادیان در برابر زن موضع کاملا مشخصی را اتخاذ کردند. ادیان جایگاه خود را در قوانین، اسطوره ها، معنویت و قانون گذاری محکم ساختند. کم کم  فرهنگ و جامعه توسعه یافت و چهره زن تغییر کرد. تصویری که اجتماع برای زن ترسیم کرده بود، دچار دگرگونی شد اما با این حال ادیان، هم چنان موضع خود را نسبت به زنان حفظ کرده اند. 

البته لازم به ذکر است که بسیاری از مذاهب به این تعارض پی بردند و سعی کردند به نیازهای زنان از منظر دین توجه و نگاه کنند و راه حل های ممکن ، برای این مشکل ارائه دهند.

در عصر رنسانس اروپایی، زن به نوعی از استقلال دست یافت و در جریانات فکری جامعه مشارکت کرد و افرادی را یافت که از حقوقش دفاع کنند. و اما درباره انقلاب فرانسه، آنها حق ولادت(birthright)(1)را لغو کردند و دو سال بعد به زنان حق طلاق دادند اما از دادن حقوق مدنی به زنان خودداری کردند. هم  چنین قانون ناپلئونی زنان متاهل را تحت سرپرستی شوهرانشان قرار داد و گفت ( به راستی که طبیعت از زنان مان برایمان بردگانی قرار داد.)

زن در حقیقت خلقت ، نصفی از مرد است و زن و مرد با هم تاریخ را می سازند…شکی نیست  تاریخی که نیمی از آن مرده باشد ، نمی تواند نقش خود را به بهترین نحو ایفا کند . این تاریخ مردانه معایب فراوانی به دنبال داشت مثل برده داری و بهره برداری از زنان به نحوی که مردها می خواستند.این تصمیمات سبب شد ارزش و اعتبار زن کاهش یابد.

نبرد زنان برای به دست آوردن حقوق انسانی خود در همه عرضه ها و میدانهای اجتماعی و … شاید از آخرین نبردهایی باشد که در تاریخ بشر آغاز شده اند و تا کنون ادامه دارد . زنان هنوزبه اهداف خود نرسیده اند و از دیگران(مردها) عقب مانده اند که این یک توطئه ی همگانی بر علیه زنان به نظر می رسد که نمی خواست زنان به حق و حقوق انسانی خود به شکل کامل دست یابند.

تا امروز هم مللی وجود دارند که  به حرف نیچه ایمان دارند  که گفته بود: ( تمدن بشری از زمانی رو به نابودی گذاشت که مردها به زنان آزادی دادند.)

 این نوع از تفکر درباره زن زمانی اتفاق می افتد که با توجه به بدن زن درباره او نظر دهند. اما زمانی که به زن از خلال ذهن و شخصیتش توجه شود، آن موقع است که نقش واقعی زن در عرصه هستی و خلقت آغاز می شود.

وقتی زنی به دنبال رهایی خود از جهانی باشد که دیگران برای او ساخته اند ، باشد در ابتدا در جستجوی آن است که از خود آگاه شود و خود را بشناسد.سپس سعی می کند که دیگران را از موقعیت خود و جایگاهی که آنها او را در آن قرار داده بودند، آگاه کند.

و ا گر امروز نبردی برای رهایی زنان اتفاق بیافتد ، این نبرد باید مبتنی بر دانش و تحلیل عینی ،اطلاعات صحیح و برنامه ریزی علمی باشد.

منشأ تفاوت های موجود بین زن و مرد در اصل ربطی به ماهیت زیستی یا موقعیت اجتماعی ندارد، بلکه بر عکس است.اتفاقا این تفاوت های فیزیولوجیک و اجتماعی سبب شد که شدت تبعیض بین زن و مرد کاهش یابد. و هرچه علم بیشتر پیشرفت می کرد ، آنچه باعث تفاوت بین زن و مرد می شد هم از بین می رفت. در نتیجه آن چه رتبه زن و مرد را تعین می کند ، آفرینش تاریخی ،انباشت و توسعه فرهنگی است.

به نظر می رسد حقوق مرد و زن از نظر تاثیر در تداوم نسل ، برابر است. در این زمینه فقط یک جنس کافی نیست و به تنهایی ناتوان است که به یک کل مستقل و یک پارچه تبدیل شود.او به تنهایی نمی تواند در ایمان و باور به خود استمرار و تداوم داشته باشد.میل به تداوم او را به سمت جنس مخالف سوق می دهد. و این که جایگاه زنان پایین تر از مردها به نظر می رسد نتیجه توزیع نابرابر نقش های اجتماعی است که مردها انجام داده اند. به طوری که مردان برابری طبیعی را در دایره ای باریک ، در حد همکاری در کارهای روز مره خانه با همسرشان، محدود کرده اند . مردها به دلایل زیادی سعی کردند که نشانه های زنان را از اجتماع پاک کنند که این کار منجر به عدم مشارکت زنان در مسئولیت های زند گی شد. در واقع این اقدام سبب شد که مردان برای اظهار وجود فرصت بیشتری داشته باشند. آنها استعدادهای خود را به قیمت عقب نگه داشتن زنان شکوفا کردند در حالی که زنان فکر می کردند عدم پیشرفت شان به دلیل نقص در خلقت آنان است.

با این حال جایگاه پایین زن و رتبه ی او که بعد از مردان قرار دارد ، نتیجه ی مستقیم توزیع ناعادلانه نقشه های اجتماعی می باشد.در حالی که تفاوت های طبیعی بین مرد و زن، باید سبب تکامل و رشد آنها شود .در اجتماع می بینیم که با تقسیم ناعادلانه مسئولیت ها و کارهای اجتماعی این تکامل نادیده گرفته می شود.

سیمون دى بوفوار می گوید:( انسان زن آفریده نمی شود بلکه به آن تبدیل می شود.)

ایجاد اختلافات بین زنان و مردان در طبیعتشان و در نقش های غالبی که می پذیرند ، باعث می شود که خاص بودن هر شخص به نؤبه خود ، از لحاظ معنوی از بین برود .آموزش در زمینه روحی ، معنوی و عقلانی هم چنان عقب است و این سبب می شود که زنان و مردان به طور یک سان به عقب ماندگی دچار شوند.

جامعه وقتی به نظام آموزشی خود می اندیشد گویی محکوم است که این نظام را بپذیرد و آنرا طبیعی جلوه دهد و حتی سعی می کند آنرا حفظ کند.همان قدر که نظام آموزشی می خواهد خود را توجیه کند و وانمود کند که طبیعی است، به همان اندازه محافظه کاری، تقلید و رکود خود را هم می ستاید. نظام آموزشی ما هنوز هم اموری را به زنها آموزش می دهد که اوج عقب ماندگی به شمار می آیند و زنان را در حیطه ی امور غریزی و کارهای بی منطق نگه می دارد تا آنجا که ارزش زنان را در فرم بدن ، پول و زیبایی تعریف می کند و امور عقلانی، روحی وپیشرفت را از آنان مخفی می کند و در این جاست که سلسه مراتب در جامعه به وجود می آید . هر وقت نظام آموزشی بخواهد طبقه بندی اجتماعی  را به باور تبدیل کند و آنرا به افراد جامعه منتقل کند،  آن وقت است که باعث گسترش اندیشه استبدادی شده است.

ندرا الیازجی در مورد انسانیت زن می گوید: ( وقایع تاریخی و فجایع آن و افکار عقب مانده جامعه بر زن طغیان کردند آنها بر این باور بودند که می توانند زن را ذلیل کنند…ولی در واقع او در سه نقش ظاهر شد: همسر،مادر و خدمتکار…. البته نقش چهارمی هم داشت که فراموش شده است و آن نقش زن به عنوان یک انسان است.)

زن برای ایفای این نقش لازم است استعدادهای خود را شکوفا کند و علاوه بر زیبایی جسمش به روح و روان نیز اهمیت دهد و از آنها مراقبت کند.زیرا اکنون جامعه ایی با ذهنیت باز و مترقی و لیبرال جایگزین جامعه سنتی و محافظه کار شده است.هر نظام آموزشی که بر اساس اختلاف و تبعیض بین زن و مرد تأسیس شود عملا خود را محکوم به رکود و عدم ترقی محکوم کرده است زیرا رابطه صحیح زن و مرد قرار بر این است که رابطه ی یک شخص و یک موجود، با یک شخص دیگر باشد، نه ادغام یک شخص در دیگری.

هر جامعه ای اگر نصفش مرده باشد نمی تواند به درستی عمل کند، جامعه نرمال و درست اجتماعی ست که در آن به پرورش شخصیت انسان ، از طریق تهذیب و روشنگری ذهن و حواس و بالا بردن مقام انسانی فرد توجه شود. متاسفانه جامعه به زن از خلال عقل و شخصیتش نگاه نمی کند بلکه بیشتر به بدن و زیبایی او توجه می کند .هر زمانی که زن متوجه شود ارزش او به عنوان یک انسان از بقیه ارزش ها بالاتر است ،  به ارزش وجودی خود به عنوان یک انسان پی برده و برای بالا بردن جایگاه خود در جامعه بیشتر تلاش می کند.

شکی نیست در جوامعی که زن و مرد از عقده حقارت و عقب ماندگی فکری و انسانی رنج می برند، دستیابی به مقام انسانی زن کار سخت و دشواری است. آسیب های اجتماعی موجود حاصل استفاده نادرست از مفاهیم انسانی و اجتماعی می باشد و در این شرایط امور معنوی و انسانی جایگاهی ندارند تا زمانی که زن به توانایی های خود آگاه شود. تا وقتی خود درک کند و دیگران هم متوجه شوند که زن موجودی انسانی است که نشان دهنده ی درجات عالی تری در نردبان هستی است و موفقیت زن به معنای موفقیت مرد، بلندی جایگاهش یعنی عظمت مرد و شکوفا شدن استعدادهایش یعنی تهذیب استعدادهای مرد می باشد.

لازم به ذکر است که مرد از زن و زن از مرد است. زن است که مرد را به دنیا می آورد و مرد است که به زن حیات می بخشد. یک تعامل و همکاری دائمی بین زن و مرد وجود دارد. هر زمانی که زن انرزی فکری ، معنوی و روحی بالایی داشته باشد حتما می تواند به ارزش وجودی انسانی اش  پی ببرد و هر گاه این اتفاق افتاد جهانِ روشنِ ذهنِ زن می تواند مسیر اجتماع را روشن کند.

اما اگر زن در عرف جامعه بی ارزش و ناتوان باقی بماند و عده ای به او فقط از خلال بدن و زیباییش نگاه کنند، در واقع نگاه جامعه انسانی به او مانند نگاه به یک لباس شیک است که به تن می کند، این یعنی همچنان ذهنیت مردسالارانه با مشت آهنین به حاکمیت خود ادامه می دهد و به نوعی تبعیض نژادی، اگر نامش درست باشد، همچنان بر علیه زنان اعمال می شود و از خلاقیت آنها جلوگیری می کند.

 

نویسنده:دکتر بشری قبیسی

 

حاشیه ها:

۱: حقوق ناشی از زاده شدن در خانواده یا شهر یا کشور به خصوصی.

آخرین مطالب

تلگرام
WhatsApp
چاپ

الَّلهُمَّ صَلِّ على سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ ٱلوَصــفِ وَٱلوَحْيِ وَٱلرِّسَالَةِ وَٱلحِكْمَةِ وَعَلى آلِهِ وَصَحـبِهِ وَسَلِّمْ تَسليماً