پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) از روشها و رفتارهای گوناگونی در تربیت و تعلیم استفاده کردهاند که از جمله آن ها همان روشی است که متخصصان تعلیم و تربیت اسلامی آن را «تربیت با حوادث» یا «تربیت با بهرهگیری از فرصتها و مناسبتها» نامگذاری نمودهاند و این یک روشِ یادگیری است که پیامبر برای پیوند بین پاداش و رفتار پسندیده و مجازات و رفتار ناپسندیده به کار میبردند. این روش در نفس تعلیمگیرندهها که همان صحابه (رضی الله عنهم) بودند تاثیر بسیاری داشت و واکنش آنان نسبت به این روش تربیتی، مستقیم و سریع بود. پس اگر یکی از ایشان از کاری نهی میشد یا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای او بین گناه و رفتاری خاص، پیوند ایجاد میکرد آن صحابه سریعاً از این عمل دست میکشید و اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) او را به یک رفتار خاصی فرمان میداد و یا برای وی بین پاداش و یک رفتار خاصی پیوند برقرار میکرد, سریعاً به آن عمل پاسخ مثبت نشان میداد و به آن رفتار عمل میکرد. در این باره مثال های زیادی وجود دارد، از جمله: آنچه را که ابوهریره رضی الله عنه روایت کرده است که میفرماید: «دو نفر از برادرشان، بد یاد کردند، سپس پیامبر بعد از یک ساعت با لاشهی الاغ برگشت و فرمود: فلانی و فلانی کجا هستند؟ گفتند: ما اینجا هستیم ای پیامبر خدا. پیامبر به آنها فرمود: از لاشهی این الاغ بخورید. گفتند: ای رسول خدا، چه کسی این را میخورد؟ فرمود: آنچه که کمی پیش در مورد این مرد گفتید از خوردن این لاشه بدتر است.
آیا به نظر شما -خواننده گرامی- از بین کسانی که در آن اتفاق با پیامبر خدا(ص) بودند، کسی درباره غیبت صرفا فکر هم می کند؟ رفتار نکوهیده ای که پیامبر گرامی(ص) از آن نهی کردند. فکر میکنید این دو مرد بعد از این اتفاق و این درس بزرگ به فکر تکرار این رفتار بد بیفتند؟! پیامبر ارتباط عصبی دردناکی میان خوردن لاشه (درد) و میان غیبت (رفتار اخلاقی) برقرار کرد.
در اینجا مثالی دیگر از عمر بن خطاب رضی الله عنه نقل شده است که میگوید: «به نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)، اسرایی آورده شد، و ناگه زنی از اسرا، به دنبال پسر نوزاد خود میگشت چون پسرش را میان اسرا یافت او را در آغوش گرفت و به او شیر داد، پس پیامبر خدا فرمود: «آیا به نظرتان این زن فرزندش را در آتش میاندازد؟» گفتیم: « به خدا سوگند، نه». ایشان فرمودند: «خداوند نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربان تر است».
این حدیث صحنهای از رأفت و رحمت شدید را به تصویر میکشد: مادری که فرزندش را در یکی از نبردها گم کرده است و در وحشت و اندوه، در میان اسرا به دنبال طفل شیرخوار خود میگردد و وقتى ناگهان او را مییابد با تمام لطافت، شفقت، رحمت، و اشک شوقش او را در آغوش مىگیرد و به او شیر میدهد.
در این حالتی که پیامبر و صحابه به آن زن مینگریستند – و بیشک با دیدن این صحنه دلشان سوخته- پیامبر به آنها خبر میدهد که خداوند نسبت به بندگانش از این که اکنون میبینند مهربانتر است. در صورتی که رحمت مادر بر فرزندش این گونه آشکار شود، رحمت خداوند بر بندگانش از رحمت این زن بیشتر است. این صحنه- بدون شک – در بین اصحاب رضی الله عنهم که شاهدش بودند، امید و حرص در رحمت الهی و آمرزش گناهان را ایجاد کرد، در نتیجه شیطان هرگز راهی برای ایجاد یأس و نا امیدی در دل آنان نخواهد یافت؛ یعنی اگر [یکی از آنان] مرتکب گناهی شود و بعد دچار یأس یا نا امیدی گردد و سپس این واقعه را به یاد آورد نه تنها خیلی زود نگرانی و یأس از او دور میشود و امید و حرص به رحمت خدا به او باز میگردد، بلکه در کارهای خیر به امید کسب این رحمت میشتابد.
امروزه نیز بسیاری از دانشمندان تربیتی و رفتاری را میبینیم که چنین روشهایی را مطالعه میکنند و بر روی آنها آزمایشهایی را انجام میدهند؛ در کنار یکی از متخصصان علوم رفتاری بودیم و مشاهده کردیم که وی چگونه از همان رفتارهای نبوی بهره می جست. وی علی الخصوص از پیوند دادن پاداش و رفتار مطلوب, مجازات و رفتار نامطلوب، استفاده می کرد و آن را «ارتباط عصبی» نامید. این اصطلاح را دکتر «انتونی رابینز» در کتاب معروف خود «قدرتهای پنهان خود را بیدار کن» ایجاد کرد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتاب ها بوده است.
منظور از «ارتباط عصبی» -همانطور که رابینز میگوید-: «رابطه میان درد شدید و میان هر رفتار یا روش ناشی از احساسات عاطفی است پس فرد از انجام آن رفتار با تمام قدرت خود اجتناب خواهد کرد و همچنین ارتباط عصبی همان پیوند بین لذت و رفتار است, به طوری که فرد با تمام قدرت خود برای کسب این لذت تسلیم این رفتار میشود» و این مفهوم مبتنی بر ایده درد و لذت است که به همین دلیل مردم ذاتا به دنبال اجتناب از اولی -یعنی درد- و بدست آوردن دومی -یعنی لذت- هستند.
«ارتباط عصبی» -چنانکه رابینز میگوید- تأثیر زیادی در تصمیمگیریها و تغییر رفتار در زندگی دارد. (رابینز) برای تبیین این مفهوم، با استمداد از واقعیت زندگی خود، مثالهایی آورد و گفت: «مثلاً یکی از دلایلی که مرا از نوشیدن الکل باز داشت، این بود که چند نفر در خانواده من هنگام مصرف مشروبات الکلی رفتار نفرت انگیزی داشتند. به طوری که من میان شدیدترین درد و مصرف این نوشیدنیها به مقایسه پرداختم، تا حدی که اکنون با استشمام بوی مشروب در هر شخصی که میبینم، حالت تهوع میگیرم پس میان آن و استفراغ و احساس وحشتناک ارتباط برقرار کردم. این چیزی است که من آن را «ارتباط عصبی» مینامم همان چیزی که تصمیمات مرا در آینده زندگیام هدایت کرد، بنابراین من هرگز در زندگیام حتی یک جرعه از این نوشیدنیهای ناخوشایند ننوشیدهام.
(رابینز) این روش را نه تنها برای فرزندان خود به کار برده و به آنها آموزش داده است، بلکه آن را بهترین راه برای اجتناب کردن کودکان از رفتار بد میداند، وی روزی پسرانش را به یکی از ساختمانهایی که ساکنین آن گروهی از مصرفکنندگان مواد مخدر بودند، برد و پسران با چشم خود وضعیت این افراد و آلودگی محل سکونت آنان را دیدند, مشاهده کردند که در آن ساختمان موشها پرسه میزدند و بوی تعفن توالت های پوسیده در آن پخش میشود. پسرها از این صحنهها منزجر میشدند و پدر برایشان توضیح داد که این صحنهها نتیجه رفتار مصرف مواد مخدر است، پس بنابراین بین دردی که بچهها احساس کردند و رفتارهای ناشی از مصرف مواد، ارتباط برقرار کرد.
از این دو مثال مشخص است که اندیشه (درد و لذت) در پس رفتارهایی است که مردم انجام میدهند و به عبارت دیگر (درد و لذت) نتیجهی واکنش های مرتبط با آنهاست. شاید مفهوم «ارتباط عصبی» از یک روش تربیتی گرفته شده باشد که در روانشناسی تربیتی به آن «یادگیری مشروط» میگویند، که این روش یکی از مهمترین روشهای یادگیری است و تاثیر قابل توجهی در زمینه یادگیری بر جای گذاشته و همچنین یکی از تلاشهای جدی برای توضیح روانشناسی یادگیری است.
قطعا روشهای تربیتی متعدد و متنوع هستند و پرورش مدرن همچنان نظریهها و روشهای جدید تربیتی را در اختیار ما قرار میدهد و در کتاب پروردگارمان و سنت پیامبرمان، بسیار بسیار زیاد از آنها وجود دارد، هرچند که پانزده قرن است در دستان ما هستند.
به قلم: عبدالله عیسی شوکه؛ کارشناسی ارشد تربیت معلم
منبع: سایت فرقان
http://www.itimagine.com/hoffaz/forqan/F2005/F43/furqan43-09.htm