شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره میفرماید: ای جوان، اگر به نزد من وارد شدی، عمل و دیدگاه درونیات را فروگذار و بدون چیزی، به طور کاملا تهدیست وارد شو! هرکس که خیر و نیکی میخواهد باید زمینِ زیر پای شیخها (بزرگان) شود، ویژگی این بزرگان چنین است که رهاکنندهی دنیا و مخلوقاتاند و دنیا و مخلوقاتش را چه در زیر زمین و چه در روی زمین به حال خود رهاکرده و آسمانها و آنچه در آسمانهاست و زمینها و آنچه در زمینهاست؛ همگی را فرو گذاشتهاند. آنان کسانی هستند که با همه چیز به طور همیشگی وداع کردهاند. همهی مخلوقات و نفسهای خویش را رها نمودهاند، تا وجودشان در همه حال با خدای خودشان همراه گردد،… ای صاحب مال، داراییات را فراموش کن و به میان نیازمندان بیا و برای خداوند عز وجل و نسبت به نیازمندان فروتن باش.(۱)
راز ضرورت اطاعت کامل مرید از شیخش همانطور است که صحابه رضیالله عنهم قبل از مرگ پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم از ایشان اطاعت میکردند و مرید در برابر شیخ همچون بیمار در برابر طبیب خویش است، همانگونه که صحابه اینچنین بودند، و شیخ، مرید را به وسیلهی نوری که از جانب پیامبر صلیالله علیه وآله و به او رسیده، جز به آنچه که خیرش در آن است و چاره و درمان بیماریهای روحی اوست امر یا نهی نمیکند، همانطور که وجود ایشان (پیامبر) قدس سره دلهای یارانش را به وسیلهی نوری که خداوند متعال به ایشان عطا کرده بود درمان میکرد.
اطاعت مورد نظر در اینجا اطاعت از ولیِ امرِ معنوی مرید است و ضرورت (انجام) آن برای پیامبر صلیالله علیه وآله واجب است بنابر سخن خداوند متعال که میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم: ای کسانیکه ایمان آوردهاید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید.»(۲) پس هرکس از شیخ اطاعت کند پیامبر را اطاعت کرده است زیرا شیخ وارث پیامبر میباشد، و هرکس از پیامبر اطاعت کند خداوند را اطاعت کرده است،(۳)
پس اطاعت مرید از شیخش باید همانند اطاعت سرور ما اسماعیل علیهالسلام از پدرش باشد هنگامیکه به او فرمود: «یا بنی إنی أری فی المنام أنی أذبحک فانظر ماذا تری قال یا أبت افعل ما تؤمر ستجدتی إن شاء الله من الصابرین: ای فرزندم، همانا من در خواب میبینم که تو را ذبح میکنم، پس با تامل بنگر نظر تو چیست؟ فرمود: پدرم آنچه به آن مامور شدهای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از صابرین خواهی یافت»،(۴)، و اگر دستور شیخ را انجام دهد، شیخ همان پدر معنوی همهی مریدان و استاد آنها در سلوک است.
- در طریقت کسنزانی واجب است؛ مرید از نمایندهی تامِ رئیس طریقت، کاملا اطاعت کند همانطورکه از شیخ خود اطاعت میکند، زیرا اطاعت از نمایندهی تام، همان اطاعت از شیخ طریقت میباشد، و اطاعت از شیخ همان دنبالهی زنده اطاعت از وجود پیامبر اعظم صلیالله علیه و آله وسلم و (اطاعت) به سوی خداوند متعال در یک سلسلهی پیوسته و جداییناپذیر میباشد.
و در این زمینه، اقدامات رسول خدا در بسیاری از موارد، یک الگوی حسنه برای شیخ طریقت است، و از نمونههای این اقدامات هنگامی است که؛ حضرت رسول صلیالله علیه، اسامه بن زید را در حالیکه نوجوان بود و هنوز سنش به بیست سال نمیرسید به فرماندهی سپاهی برگزید که در میان افراد و سربازان آن سپاه، یاران بزرگواری چون دو یار گرانقدرشان ابوبکر صدیق و عمر بن خطاب رضیالله عنهما حضور داشتند و آنان به کاملترین وجه وظیفهی گوشدادن و اطاعت کردن را انجام دادند، تا آنجا که ابوبکر با اینکه جانشین پیامبر صلیالله علیه شده بود، اما هرگاه خواهان کسی بود تا همراهیاش کند از اسامه بن زید اجازه میگرفت، (۵)
اصحاب پیامبر خدا صلیالله علیه وآله وسلم اینچنین بودند و از کسانیکه پیامبر خدا صلیالله علیه آنان را نماینده (جانشین) قرار میداد و به اطاعت از آنها امر میفرمود، اطاعت میکردند، و بر اساس این روش نیکو و راه استوار شایسته است که مریدان در گامهای (خود) در سیر و سلوک شتاب کنند.
- هرگاه مرید نسبت به احوال شیخ دچار ابهام شود باید داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام را به یاد آورد…پس مرید به خاطر علم محدودش، از حقیقت برخی چیزها که در نزد شیخ وجود دارد بیخبر است، و شیخ باید با زبان حکمت و علم، حقیقت هرچیز را بداند.
- واجب است که مرید چیزی که شیخ میگوید را بشنود و آن را در ذهن و قلبش ثبت کند و مخالفت نکند و اظهار نظر نکند و تلاش نکند که (چیزی) به آن اضافه کند. (۶)
- مرید باید در مقابل حالتهای تربیتی شیخ مانند بدرفتاری و رویگردانیِ او، صبور باشد و در روشِ تربیتی شیخ که نسبت به او انجام میدهد مخالفت نکند، زیرا شیخ در این باب متخصص و عالم و خبره است، و همچنین شایسته نیست مرید بابِ انتقاد بر رفتارهای شیخ را بر خود باز کند، چرا که این کار باعث میشود اعتماد به نفس ایشان کم شود و مانع خوبیهای بسیار ایشان، شود و ارتباط قلبی و یاری و مدد معنوی بین او و شیخ را قطع کند. (۷)
سرور ما شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره فرمود: از ریاست و مقامت دست بردار و همانند یکی از پیروان بیا و اینجا بنشین و اگر دانا باشی برای مصاحبت با من همراه میشوی، و هر روز به مقدار کمی طعام از جانب من قانع و خوشنود میگردی، و نسبت به خشونتِ کلامِ من صبور میشوی، و هرکس که ایمان دارد [در این مسیر] استوار و پابرجا میماند و به کمال میرسد، و هرکس که ایمان ندارد از من میگریزد. (۸)
ابوعثمان گفت: در حالیکه پسری نوجوان بودم با اباحفص همراه شدم، او مرا از خود راند و گفت: نزد من ننشین، من سخن او را تلافی نکردم و برگشتن را شایستهتر دیدم، پس منصرف شدم و به سمتِ عقب راه افتادم اما صورتم رو به ایشان بود تا اینکه از (چشم) ایشان پنهان شدم و فکر کردم که چاهی مقابل در (خانهی) او برای خودم حفر کنم و پایین بروم و در آن بنشینم و جز با اجازهی او از آن خارج نشوم، و ایشان هنگامیکه این موضوع را دید مرا به خود نزدیک کرد و مرا پذیرفت و جزو یاران نزدیک خود قرار داد تا اینکه به رحمت خدا رفت.
ابن حجر هیتمی گفت: بسیاری از افرادی که توفیق ندارند هنگامیکه در تربیت، از استاد تندی و سختی ببینند از او بیزار میشوند، و او را با زشتیها و نقصهایی سرزنش میکنند که او از آنها مُبَرا میباشد، و توفیقیافتگان باید از آن بر حذر باشند، زیرا نفس (اماره) چیزی جز نابودی صاحبش را نمیخواهد، و با رویگرداندن از شیخ او را اطاعت نمیکند». (۹)
- مرید باید به اخطارهای شیخ در مورد مسائل جزئی و کلی احترام گذارد و نفرت شیخ از حرکات خود را با تکیه بر اخلاق نیکو و کمال بردباری و مدارای شیخ، ناچیز و حقیر نشمارد.
ابراهیم بن شیبان گفت: ما درجوانی همراه ابا عبدالله مغربی شدیم و ایشان در صحرا و بیابانها با ما همسفر بود، و شیخی به نام حسن همراه او بود که ۷۰ سال همراه و همنشینش بود، و هنگامیکه اشتباه و لغزشی از یکی از ما سر میزد و شیخ به خاطر آن خطا دگرگون میشد، ما به وسیلهی آن شیخ، از او طلب شفاعت میکردیم تا آن خطا را بر ما ببخشد.
- مرید نباید از خود اختیار داشته باشد و دربارهی خود و داراییخود جز با مشورت و دستور شیخ اقدامی انجام ندهد. (۱۰)
- واجب است که مرید در مجلس شیخ صحبت نکند تا زمانیکه شیخ او را مورد خطاب قرار دهد، و اینکه هنگام صحبت کردن با شیخ به دیگران نگاه نکند.
شیخ عمر سهروردی میگوید: «بهترین ادب مرید با شیخ: سکوت و آرامش و بیحرکت بودن میباشد تا (زمانیکه) شیخ او را به وسیلهی آنچه که از لحاظ گفتار و کردار شایستهی او میباشد مورد خطاب قرار دهد». (۱۱)
- و جایگاه و حالت مرید در گوش دادن در نزد شیخ همانند کسی است که بر ساحل دریا نشسته و منتظر است که رزق و روزی برایش فرستاده شود، پس نسبت به گوش دادن مشتاق میشود و اراده و درخواست و طلبِ زیاد او از لطف خداوند برآورده میشود، اما اشتیاق او به سخن گفتن او را از جایگاه درخواست و طلبِ زیاد به سوی تایید چیزی برای خودش دور میکند و این مجازات مرید میباشد
- واجب است که مرید زیاد سوال نپرسد و اسبابِ زحمت برای شیخ نشود مگر اینکه سوالش در مورد دین (دستورات خداوند) باشد و دردریافت جواب عجله و شتاب نکند. (۱۲)
- واجب است که در مجلس شیخ در مورد کسی یا با فردی صحبت نکند، مگر برای پاسخ دادن به شیخ خود هنگامیکه او را مورد خطاب قرار میدهد، نظر به اینکه وجود شیخ وارثِ پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم میباشد و میفرماید: [انجام] آنچه را که شما را از آنها بازداشتم ترک کنید و اگر با شما سخن گفتم از من بیاموزید زیرا (امتهای) قبل از شما را کثرت سوال و مخالفت با پیامبرانشان به هلاکت رساند. (۱۳)
- اگر شیخ سوالی پرسید وظیفهی مرید این است که با صدای واضح و آرام به اندازهای که جواب سوال میطلبد پاسخ دهد، برای عمل به سخن خداوند متعال که میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی ولا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمالکم و أنتم لا تشعرون: ای کسانیکه ایمان آوردهاید صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر نکنید و همچنانکه بعضی از شما با بعضی دیگر بلند سخن میگویید با او با صدای بلند سخن مگویید مبادا بیآنکه بدانید اعمالتان تباه شود ». (۱۴)، و اگر غیر از این باشد در حالِ مرید تاثیر منفی میگذارد.
شیخ زورق فرمود: اگر کسی از آنها بخواهد صحبت کند و سخنش معمول و عادی باشد باید (با صدای) آرام صحبت کند، و اگر سخنش در مورد علوم و واقعیتها باشد در نزد ایشان آن سخن را بر زبان نیاورد، و تا جاییکه امکان دارد کمتر صحبت کند زیرا سخن گفتن در نزد استاد کراهت دارد، سپس فرمود: از عجیبترین چیزهایی که در برخی از مردم مشاهده کردم این است که با نیت بهره بردن از مردانِ اهل کمال، به نزد ایشان وارد میشوند سپس زبانشان را به سخن گفتن دربارهی انواع حقایق میگشایند و گمان میکنند با این کار، به دلهای آنها نزدیک میشوند و مورد محبت آنها قرار میگیرند، و نمیدانم [شاید] آنها گمان میکنند با این کار، از بیتوجهیها و غفلتهایشان، عاری میگردند یا میپندارند با این کارشان به ایشان نزدیک میشوند یا میخواهند به آنان فهم و ذوق خود را نشان دهند، اینها از جمله جهلهایی است که از آنها به خداوند پناه میبریم. (۱۵)
- و اگر مرید سخن شیخ را نمیفهمد یا مخالفِ رای و نظرِ او و یا دیگران میباشد، وظیفهی او این است که آن نظرها را رد نکند، بلکه بگوید: ای شیخ، ای استاد، من متوجه سخن شما نشدم، به قصدِ پرسش نه به قصدِ مخالفت، و اگر نظرش مخالف نظر شیخ بود، باید سکوت کند.
و ذکر شده است که برخی اصحاب جنید قدس سره از ایشان سوالی پرسیدند و او پاسخ آنها را داد و آنها (با این نظر) مخالفت کردند، پس جنید قدس سره فرمود: اگر به من ایمان ندارید پس از من دور شوید. (۱۶)
علامه ابن حجر هیتمی فرمود: هرکس بابِ مخالفت بر مشایخ، توجه و جستوجو در حالتها و اعمال آنها بگشاید این عمل نشانهی محرومیت و بد سرانجامیِ او میباشد، و هرگز به نتیجه نخواهد رسید، و سپس فرمود: هرکس به شیخ خود بگوید چرا؟ (دلیل و توضیح بخواهد)، هرگز رستگار نمیشود. (۱۷)، و ابوالعباس مرسی فرمود: «در احوالات مردم دقت و بررسی کردیم و کسی را ندیدیم که منکر مشایخ شده و به نیکی مرده باشد»، (۱۸)
- (مرید باید) سخن شیخ را به اندازهی درک و عقل مردم به آنها انتقال دهد، وگرنه هم به خود و هم به شیخ، بدی کرده است، و سرور ما علی کرم الله وجهه فرموده است: «با مردم به وسیلهی آنچه که میدانند سخن بگویید، آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش را تکذیب کنند؟» (۱۹)
- اگر مرید سخنی دربارهی امور دین یا دنیا با شیخ دارد نباید برای صحبت کردن با شیخ عجله و مبادرت کند و وقتی از حالتِ شیخ متوجه شد که شیخ آمادگی گوش دادن به سخنِ او دارد حرفش را بزند، همانطور که دعا، زمان و آداب و شروطی دارد زیرا مخاطب خداوند متعال میباشد، صحبت با شیخ نیز آداب و شروطی دارد، زیرا این کار نیز از نوع رفتار با خداوند متعال است، و مرید قبل از صحبت کردن با شیخ، از خداوند توفیق ادبِ بخواهد.
خداوند حق تعالی و سبحان، اصحاب پیامبر خدا صلیالله علیه را با این خطاب، مورد توجه و هشدار قرار داده و فرمودهاست: «یا أیها الذین آمنوا إذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه: ای کسانیکه ایمان آوردهاید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه میکنید صدقهای تقدیم کنید» (۲۰)، یعنی پیش از گفتگوی محرمانهتان (این کار را انجام دهید).
عبدالله بن عباس فرمود: مردم از پیامبر خدا سوال میپرسیدند، تعداد سوالها زیاد شد تا جاییکه ایشان را با پرسشِ زیاد به زحمت انداختند و سوال را تکرار کردند، پس خداوند متعال بهخاطر این کار آنها را ادب کرد و آنان را از این کار منع کرد و به آنها امر فرمود تا زمانیکه صدقهای تقدیم نکنند با پیامبر به گفتوگوی محرمانه نپردازند.
و گفته شده که: ثروتمندان به مجلس پیامبر میآمدند و بر نیازمندان غلبه کرده تا جاییکه پیامبر صلیالله علیه از طولانی بودنِ سخن و نجوای آنها، به اکراه میآمدند، پس خداوند متعال به اعطای صدقه هنگام گفتگو امر فرمود، و آنها هنگامیکه این موضوع را مدیدند صحبتشان را تمام کردند.
بنابراین کسانیکه در سختی و مضیقه بودند دارایی (برای پرداخت صدقه) نداشتند، و کسانی همکه توانگر و غنی بودند؛ بخل میورزیدند و صدقه پرداخت نمیکردند از اینرو (تحمل) این امر بر اصحاب پیامبر خدا صلیالله علیه سخت شد، پس [مجددا] رخصتِ نجوا با پیامبر داده شد و خداوند متعال فرمود: «أأشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات: آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقههایی تقدیم کنید؟» (۲۱)
- مرید در مجلس شیخ با اهلِ دنیا همنشین نشود و برای شنیدن سخنان آنها یا صحبت کردن با آنها نزدیکشان نشود، زیرا این عمل به قلب او آسیب میزند و او را از حالش خارج میکند.
- مرید نباید از شیخ بخواهد که با او همانند مهمانان یا دنیا پرستان رفتار کند زیرا ارتباط مرید با شیخ ارتباطی قلبی و معنوی میباشد.
شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره میفرماید: ارتباط ما با نیازمند، یک ارتباط قلبی است و وی قوم و خویش است و بیگانهای همراه ندارد، پس ما نسبتی به او، به همین سازگاریِ قلبها اکتفا میکنیم و با همین سازگاری قلبها، به این اندازه از دیدارِ ظاهری خوشنود میشویم، اما آنکه جنس از فقرا نبست بر عادتها و ظواهر میایستد (اصرار میکند) و هنگامیکه حقِ او از ظواهر پرداخته نشود به وحشت میافتد پس حقِ مرید آبادکردن ظاهر و باطن به وسیلهی ادب و همراه با شیخ میباشد. (۲۲)
- در مجلس شیخ، به اندیشهاش فکر و خیال درمورد دارایی یا فرزند یا زن یا غیره خطور نکند بلکه قلبش را از امثال این افکار و وسوسهها محافظت کند و اگر آنها را [در ذهن خود] یافت با طلب آمرزش و ارتباط با شیخ آنها را از ذهنش بیرون کند.
- هنگامیکه مرید قرآن قرائت میکند و شیخ وارد (مجلس) میشود وظیفهی او این است که آیه را تمام کند سپس به احترام شیخ برخیزد.
- واجب است که مرید در مجلس شیخ تسبیحش را برای پرداختن به ورد بیرون نیاورد، و شایستهتر است که در مجلس شیخ ظاهر و باطنش آرام باشد، و باید از صحابهی گرامی تقلید و پیروی کند همانطور که گفته شده: هنگامیکه در مجلس پیامبر صلیالله علیه مینشستند گوییکه روی سرهایشان پرنده میباشد. (اشاره به کثرت آرامش و بیحرکت بودنِ آنها دارد)
- واجب است که مرید پیشکش و تحفهی شیخ را گرامی بدارد و آن را در محلی که سزاوارِ شأن آن میباشد بگذارد و از آن نگهداری کند، چرا که نمیداند که شیخ چه رازی را در آن قرار داده است، و آوردهاند که پیامبر صلیالله علیه رازی را در جامهای پیچید و آن را به ابی هریره عطا فرمود، پس، قلب او زنده شد و پس از آن هیچ چیز را فراموش نکرد، شیخ سهروردی میگوید: روزی در اقامتگاهی بودم که (آنجا خالی بود و فقط) یک دستمال در آنجا وجود داشت که شیخ با آن عمامه میبست، شیخ آنرا به من بخشید، بهطور اتفاقی پایم روی دستمال قرار گرفت، و بهخاطر این اتفاق دردی درونم را فرا گرفت، و پا گذاشتن بر روی دستمالِ شیخ مرا به وحشت انداخت، و مادامی که به برکت آن دستمال امید داشتم، له آن احترام می گزاردم. (۲۳)
- واجب است که مرید همیشه موجبِ خوشحالیِ شیخ شود و خبرهای ناراحتکننده به ایشان ندهد، و نباید شیخ را عصبانی کند زیرا خداوند سبحانه و تعالی از خشم و غضبِ شیخ خشمگین میشود. (۲۴)
- واجب است که مرید با هرچه در توان دارد یعنی با دست و زبان و قلب، از شیخ حمایت کند و به فرزندان و خویشاوندان شیخ احترام بگذارد.
- واجب است هنگامیکه شیخ برخاست مرید هم برخیزد و جز با اجازهی شیخ ننشیند. (۲۵)
- واجب است که مرید هنگامیکه شیخ را مورد خطاب قرار میدهد نامِ ایشان را ذکر نکند، بلکه بگوید: ای شیخ، ای استاد، قربان، (۲۶) ،یا نامهایی از این قبیل.
- واجب است که مرید در مجلس شیخ چیزی نخورد و نیاشامد و با کسی صحبت نکند، چرا که این عمل قلبش را متفرق و پراکنده میکند و احساس قلبی که از جانب شیخ بر او جاری شده را از دست میدهد. (۲۷)
- همچنین واجب است مرید جلوتر از شیخ حرکت نکند جز برای ضرورتی مانند حمل کردنِ چراغ یا رفعِ بلاها و سختیها از راه و غیره. (۲۸)
- واجب است مرید با کسیکه شیخ از او بیزار است و مرید را به ترکِ او وادار میکند، همنشین و همراه نشود و در این مورد به شک و شبهه افراد منافق گوش ندهد. (۲۹)
- واجب است مرید هنگامیکه میخواهد از حضور شیخ خارج شود پشت به ایشان نکند. (۳۰)
- مرید نباید نسبت به درخواست شیخ بخل و خساست ورزد اگرچه آن درخواست گرانبها و با ارزش باشد.
مواردی که ذکر شد از جمله آدابی است که رعایت و نگهداری آن بر سالک واجب است چرا که طریقت، سراسر آداب است تا آنجا که برخی گفتهاند: عمل خود را، اندک و ادب خود را دقیق کنید.
و شیخ احمد بن عجیبه رضیالله عنه در قصیدهی عینیهی خود دربارهی آداب فرمود:
«مـع الشیخ آداب إذا لم تکن لـه | فإنـه فی وادی القطیـعه راتـع |
خضوع وهیبه وصـدق ومحبـه | وعـقل کمال فیـه انـه جامـع |
فلا ترفعن صوتاً إذا کان حاضراً | ولا تضحکن فالضحک فیه فجائعُ |
ولا تعتـرض أصـلاً علیه فإنه | بنـو شهـودٍ للبـصیره تابـعُ |
ولا ترفعـن عیناً إلى مـاء غیره | فترمى کسیراً فی المعاطش ضائعُ |
ولا تخرجن من عش تربیه غدت | تمدک بالأنـوار منهـا تتابــعُ |
– شیخ آدابی دارد که اگر آنها را نداشته باشد، در وادیِ جدایی به حال خود قرار میگیرد.
– فروتنی و متانت و اخلاص و دوستی و عقل، به عنوان کمال این صفات، در او گرد آمدهاست.
– هنگامیکه وی حضور دارد صدای خود را بالا نبرید و نخندید، چرا که خندیدن در حضور او موجبِ مصیبتهای سخت و دردناک میشود.
– به هیچوجه با او مخالف نکنید چرا که اهل شهود و بصیرت پیروِ او هستند.
– هرگز به آب (اموال و زن) دیگران نگاه نکن، زیرا نگاه انداختن به آب دیگران تو را تشنهتر میکند.
– و هرگز از لانهی تربیتِ او خارج نشوید، چرا که انوارِ آن به سوی شما امتداد مییابد و شما را دنبال میکند.»
و آداب مرید در ارتباط با شیخ بینهایت است، و تربیتکنندگان مطالب زیادی را به آن اختصاص دادهاند و آنرا تکیهگاهی بزرگ در رسیدن و پیشرفت به شمار آوردهاند، و همه این آداب از مریدِ حقیقی که به دنبال رسیدن به وجود الهی است، خواسته میشود،
اما مریدِ دروغین کسی است که نیتِ او از وارد شدن به تصوف چیزی جز آراسته شدن به پوششِ آنها و پیوستن به رشتهی جمعِ آنها نیست، و این به هیچوجه از شروطِ همراهی و همنشینی و آداب نیست.
پینوشت:
(۱)- شیخ سید محمد کسنزان- جلاء الخاطر من کلام الشیخ عبدالقادر
(٢)- نساء: ۵٩
(٣)- نساء: ٨٠
(۴)- صافات: ١٠٢
(۵)- تاریخ طبرى- ج٢ ص۴۶٢
(۶)- شیخ سید محمد کسنزان- طریقت علیه قادرى کسنزانى- ص٣٠٧
(٧)- عبدالقادر عیسى- حقائق عن التصوف- ص۶۴
(٨)- شیخ سید محمد کسنزان- جلاء الخاطر من کلام الشیخ عبدالقادر- ص٨
(٩)- عبدالقادر عیسى- حقائق عن التصوف- ص۶۴
(١٠)- سهروردى- عوارف المعارف- ص١٩٨- ١٩٩
(١١)- منبع قبلى- ص٢٨٢
(١٢)- شیخ سید محمد کسنزان- طریقت علیه قادرى کسنزانى- ص٣٠٧
(١٣)- سنن الترمذى- ج۵ ص۴٧- شمارهی۲۶۷۹
(۱۴)- حجرات: ۲
(۱۵)- شیخ سید محمد کسنزان- انوار رحمانى در طریقت علیه قادرى کسنزانى- ص٢٢۶
(١۶)- سهروردى- عوارف المعارف- ص٢٠١
(١٧)- منظور از این ادب: تربیتِ مرید و کمال و رسیدن به خداوند متعال میباشد، اما شاگرد کسی است که علم را از عالمان دریافت میکند و شایسته است که با آنها به بحث و گفتگو بپردازد و سوال بپرسد تا بهرههای علنی برای او حاصل شود(الفتاوی الحدیثیه” ص۵۵ للمحدث ابن حجر الهیتمی مکی درگذشته به سال۹۷۴ هجری)
(۱۸)- عبدالقادر عیسی- حقائق عن التصوف- ص۶۶
(۱۹)- بخاری در صحیحه فی کتاب العلم آن را منتشر کرده است
(۲۰)- مجادله: ۱۲
(۲۱)- مجادله: ۱۳
(۲۲)- شیخ ابراهیم حلمی قادری- مدارج الحقیقه فی الرابطه عند أهل الطریقه- ص٣۵
(٢٣)- سهروردى- عوارف المعارف- باب۵١- ادب مرید در مجلس شیخ
(٢۴)- شیخ سید محمد کسنزان- طریقت علیه قادرى کسنزانى- ص٣٠٧
(٢۵)- منبع قبلى- ص٣٠٧
(٢۶)- قربان: کلمهای کردی میباشد به معنی: من به فدای تو، و صحابه پیامبر خدا صلیالله تعالی علیه و سلم به ایشان میگفتند: پدر و مادرم به فدای شما ای پیامبر خدا، و در حدیث روایت شده (سلمه گفت: پیامبر خدا صلیالله علیه وآله و سلم مرا دید و دست مرا گرفت و فرمود: تو را چه شده؟ به ایشان گفتم: پدر و مادرم به فدای شما باد… ) صحیح بخاری- ج۴ ص۱۵۳۷- شمارهی(۳۹۶۰)
(۲۷)- شیخ سید محمد کسنزان- طریقت علیه قادری کسنزانی- ص۳۰۷
(۲۸)- همان منبع- ص۳۰۷
(۲۹)- همان منبع- ص۳۰۷
(۳۰)- همان منبع- ص۳۰۷