آداب مرید با برادران
پیامبر خدا صلیالله علیه وآله وسلم فرمودند: مومنان در دوستی، مهربانی، و همکاری با یکدیگر مانند پیکری هستند که اگر یک عضو آن به درد آید سایر اعضا با بیخوابی (بیقراری) و تب با آن، همنوا میشوند. (۱)
و همچنین پیامبر صلیالله تعالی علیه و سلم فرمودند: مومن نسبت به مومن مانند بنای استواری است که اجزای آن یکدیگر را استحکام میبخشند. (۲)
پس مرید باید با برادران و همتایان خود آدابی داشته باشد که این آداب را به وسیلهی آنچه که در ادامه میآید خلاصه میکنیم:
- شایسته است کسیکه به بندگی و عبادت میپردازد خودش را برتر از برادرانش که آنها را هنگام سحر بیدار میکند نبیند بلکه خوابِ آنها را خالصتر و پاکتر از عبادت خود بداند.
- باید به مریدانِ تازهکارِ کوچک و بزرگ توجه کند و تا زمانیکه رفتارهایشان عادی میشود در مقابل برخی رفتارهای آنها صبور باشد و آنها را به علومِ بالاتر از سطحشان نکشاند و در آغاز از آنها ریاضت و سلوک درخواست نکند تا مبادا باعثِ نفرتِ مریدان و عقبنشینیِ آنها از این راه شود.
- هرگز به خطایی که از آنها سر زده و یا لغزشی که قبلاً مرتکب شدهاند نگاه نکند، زیرا ممکن است خودش هم دچارِ همان نقص و اشتباه شود و باید او را به سوی کسی هدایت کند که وضعیت و لغزش او را برطرف کند، زیرا او آمادگی اصلاح دیگران را ندارد و به اصلاح نفس خود مشغول است که آن را از نادانی و بیخیالی خارج کند.
شیخ حسن بصری گفت: به خدا سوگند ما اقوامی را دیدهایم که هیچ عیب و نقصی ندارند اما چون در عیبهای مردم جستجو و کنجکاوی کردند خداوند برایشان عیب و نقصهایی ایجاد کرد.
و همچنین میگوید: اگر در مورد لغزش و خطای کسی چیزی شنیدید در حالیکه آن خطا در نزد حاکم ثابت نشده، آن فرد را به خاطر آن خطا سرزنش نکنید و هر کسی که این خبر را منتشر میکند تکذیب کنید به خصوص اگر خود او آن خطا را انکار میکند، و اگر حقیقت هم ثابت شد باز هم از سرزنش او بر حذر باشید چرا که ممکن است خداوند او را عافیت بخشد و شما را بیازماید.
- و او باید هر چیزی از رزق و روزی حلال را که خداوند متعال به او عطا کرده، برای خود و برادرانش انفاق کند اگرچه یک تربچه یا خیاری باشد و هرگز چیزی را از برادرانش فرو ننهد و تنها به خود اختصاص ندهد زیرا هر کس در تمایلات، خود را بر برادرانش ترجیح دهد هرگز رستگار نمیشود.
- و با آنها با فروتنی و عدالت رفتار کند و در حد توانش به آنها خدمت کند همانطور که پیامبر خدا صلیالله علیه و آله وسلم فرمودند: خدمتگزارِ مردم سرورِ آنها میباشد. (۳)
- مرید باید خودش را پایینتر از تمام مریدان ببیند.
یکی از بزرگان میگوید: هر کس که میخواهد تمام هستی، او را به سوی خیر بکشاند باید خودش را از لحاظ رتبه و مقام پایینتر از همهی مردم بداند زیرا کمک به مردم همانندِ آب فقط در مکانهای پست جاری می گردد نه در مکانهای بالاتر و مسطح. پس هرکس که خودش را با همنشینش برابر بداند کمک و یاریاش به سوی او جاری نمیشود بلکه متوقف میشود یا بالاتر از او حرکت میکند و ذرهای از یاریاش به او نمیرسد و این وصیت شیخ احمد رفاعی کبیر قدسالله سره به یارانش میباشد آن هنگام که در حال مرگ بود: هرکس پیر و شیخِ شما شد شاگردِ او شوید و از او دانش بیاموزید و اگر دستش را به سوی شما دراز کرد تا آن را ببوسید شما پای او را ببوسید و آخرین موی دُم باشید زیرا اولین ضربه به سر وارد میشود. (۴)، و مثال درخت خرما و ثمرهی آن و کدو (گیاهِ بدون ساقه) را برای یاران گفت؛ آن هنگام که صورتش (شاخههایش) روی زمین باشد (متواضع و فروتن باشد) اگرچه میوه هم داشته باشد سنگینی بارِ آن را احساس نمیکند، این تذکر برای کسانی است که بصیرت داشته باشند و بسیار گفته میشود که کسیکه متواضع و فروتن نباشد دستی برای گرفتن ندارد.
- و از احوالات او این است که به غفلت برادرانش از ذکر در تکیه توجه میکند و خداوند متعال و یگانه را در زمان غفلت آنان یاد میکند تا رحمت بر برادرانش نازل شود پس بدین ترتیب به آنها نیکی میکند و برای او پاداشی بزرگ نوشته میشود.
- از غیبت در مورد برادرانش خودداری میکند و حرمت آنها را چه غایب باشند و چه حاضر، حفظ مینماید پس از کسی غیبت نمیکند و عیوبِ کسی را بازگو نمیکند، چرا که گوشت آنها مانند عالمان و نیکوکاران آلوده و مسموم است. (۵)
- و از دیگر حالات او این است که قلب خود را از جانب برادران حفظ میکند و اگر دگرگونی و پریشانی از یکی از مسلمانان ببیند خودش را سرزنش کرده و به گناه و دورویی متهم میکند و تلاش میکند که این ویژگی را از قلبش دور کند، و از برادرش به خاطر آنچه که در به جا آوردن حق برادری اتفاق افتاده عذرخواهی میکند.
ابوبکر کتانی رحمهالله فرمود: با مردی همراه بودم در حالیکه در قلبم نسبت به او احساس نفرت میکردم، چیزی به او بخشیدم به نیت اینکه نفرت او در قلبم از بین برود اما از بین نرفت، یک روز را با او گذراندم، به او گفتم پایت را بر روی صورتم بگذار، او از این کار خودداری کرد و من به او گفتم چارهای جز انجام این کار نیست، این کار را انجام داد و چیزی که در درونم نسبت به او احساس میکردم از بین رفت.
- و توصیهی آنها تعلیم دادن به نادان و راهنمایی کردن گمراهانشان، و تشویق ضعیفانشان است.
و نصیحت شروطی دارد که شایسته است رعایت شود، سه شرط برای نصیحت کننده، و سه شرط برای نصیحت شونده؛
شرایط نصیحت کننده: این است که نصیحت به صورت راز و پنهانی صورت گیرد، و همراه با ملاطفت و مهربانی باشد، و اینکه بدون تکبر و غرور صورت گیرد، اما شرایط نصیحت شونده: این است که نصیحت را بپذیرد، و از نصیحت کننده تشکر کند، و به نصیحت عمل کند. (۶)
- با آنها با مهربانی رفتار میکند و لغزشهای برادران را میبخشد و از نکوهش آنها میگذرد و اگر معذرت خواهی کنند عذرخواهی آنها را میپذیرد بنابر سخن پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم که فرمود: همهی انسانها خطاکارند و بهترین خطاکاران کسانی هستند که توبه میکنند. (۷)
فضیل بن عیاض فرمود: «بزرگواری، گذشتن از لغزشهای برادران است» (۸)
ابن اعرابی فرمود: «فراموش کردن بدیهای برادران، عشق و محبت آنان را برای شما پایدار میکند.» (۹)
- نسبت به برادران گمان نیکو داشته باشد و سخنان آنها را به بهترین وجهی که در این راه یافت میشود تفسیر نماید، و به پاکی آنها شهادت دهد و به کمال آنها اعتقاد داشته باشد و عیب کسی را بازگو نکند و اگر چیزی را در وجود او ببیند که باعث نقص در ظاهر او شود مومن باید ۷۰ مرتبه عذرخواهی کند و اگر سبب نقص او از بین نرفت آن عیب را در وجود خودش به او نشان دهد چرا که مومن آینهی برادر خویش است و آنچه که در چشم بیننده باشد در آن نمایان میشود، پس اهل پاکی فقط پاکی را مشاهده میکنند، و افراد سردرگم چیزی غیر از سردرگمی را نمیبینند، و اهل کمال فقط کمال را میبینند و اهل نقص و عیب فقط عیب و نقص را مشاهده میکنند، پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم فرمودند: دو ویژگی وجود دارد که چیزی بهتر و بالاتر از آنها نیست که آن دو خصلت گمان نیکو داشتن به خداوند و گمان نیکو به بندگان خداوند است، و نیز دو ویژگی وجود دارد که چیزی بدتر از آنها نیست که آن دو خصلت گمان بد داشتن به خداوند و گمان بد به بندگان خداوند است. (۱۰)
- در همنشینی با نیکوکاران و طالبانِ آخرت تلاش میکند و از طالبان دنیا دوری میکند چرا که آنها او را به سوی مطالبهی دنیا و ممنوعیت آن سوق میدهند و این امر، او را از رهایی از دنیا و هوشیاری نسبت به دنیا، دور میکند.
از ابن عباس رضی الله عنهما روایت شده که فرمود: گفته شد: ای پیامبر خدا با چه کسی همنشینی کنیم یا اینکه کدام همنشینی برای ما خوب است؟
پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم فرمودند: کسیکه دیدار او شما را به یاد خداوند بیندازد، و منطق او علم و دانش شما را زیاد کند، و عمل او شما را به یاد آخرت بیندازد. (۱۱)
- به وعدههای خود نسبت به آنها وفادار باشد و پیمانشکنی نکند، ثوری رحمهالله فرمود: «به برادرت وعدهای مده که خلف وعده کنی، زیرا [در آن صورت] محبت به کینه تبدیل میشود». (۱۲)
- هنگامیکه مریدان در نتیجهی مجاهدات و خلوصشان با برخی علوم معنوی متمایز شوند جایز نیست که آنچه را که به دست آوردهاند به عموم مریدان منتقل کنند زیرا آنها در این علوم متمایز شدهاند تا به تنهایی از آن بهره ببرند، و هر مرید موظف است که خودش به تخصص خود برسد و آن را از کسی نیاموزد، و در حالات خود از کسی تقلید نکند زیرا امور معنوی قابل تقلید نیستند
- اذیت و آزار خود را برای برادرانش با توضیحات معنوی توجیه نکند زیرا بزرگان فقط به کار نیک امر میکنند، و آنها به تنهایی عهدهدار محاسبهی خطاکار یا بخشیدن او هستند، بنابر سخن خداوند متعال که میفرماید: «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان و إیتاء ذىالقربى وینهى عن الفحشاء والمنکر والبغى یعظکم لعلکم تذکرون: خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستم نهی میکند، خداوند به شما اندرز میدهد شاید متذکر شوید». (۱۳)
- ازآداب مریدان نسبت به یکدیگر: نیکی، و نرمش کلام، و دوستی و همدلی خصوصاً هنگام دیدار با یکدیگر میباشد، که شرع و دین هم آن را تاکید کرده است، چون اهل فضیلت یکدیگر را به قصد فیض مدد ربانی دیدار میکنند، و معنا ناگزیر به احساس وابسته است، و لازم است احساس وجود داشته باشد تا معنا دریافت شود، یعنی: دیدار بدون حرمت آسان نیست و هرکس این حرمت را در دیدار نیابد، آن دیدار به سانِ دستهای هیزم است. (۱۴)
- صبر به هنگام آزار و اذیت برادران، قرار گرفتن در معرض اذیت و آزار نه تنها برای مردم جایز است، بلکه لازم است، زیرا سبب پاکی قلبهایشان و نابودی نفوسشان میشود، و در تحمل اذیت و آزار و صبر در برابر آن، احترامی بزرگ و خیر زیادی، آمده است، و این سخن درباره کسی است که با زور این وضعیت را پذیرفته است، پس وضعیت دربارهی کسیکه از این امر راضی باشد و با انتخاب خودش در معرض آن قرار گرفته باشد چگونه است، پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم فرمودهاند: آیا کسی از شما میتواند مانند ابو ضمضم باشد؟
گفتند: ای پیامبر خدا ابو ضمضم که بود؟!
ایشان فرمودند: او کسی بود که هنگامیکه صبح میشد و قصد داشت از خانهاش خارج شود میگفت: پروردگارا من با آبرویم به بندگانت صدقه میدهم. (۱۵)
- عدم سرزنش برادران: توصیهی شیخ ابراهیم دسوقی در این مورد چنین است:
« وضعیت و لباس و غذا و نوشیدنی برادرتان را سرزنش و نکوهش نکنید زیرا نکوهش منجر به جدایی و بریدن از خداوند متعال میشود، بجز نکوهش کسیکه مرتکب کار حرامی میشود که دین مطهر به صورت واضح و روشن آن را بیان کرده است، پس مردم یا خاصاند و یا خیلی خاصاند و یا تازهکارند و یا پیشکسوت و یا تقلیدکنندهاند و یا تایید شده، و قوی نمیتواند با ضعیف راه برود چنانچه ضعیف نمیتواند با قوی راه برود و خداوند به وسیلهی برخی به برخی دیگر رحم میکند.»
و سعید بن مسیب فرمود: هیچ فرد شریف صاحب فضیلتی نیست مگر اینکه در او نقصی وجود دارد اما کسیکه فضلش بیشتر از نقصش باشد، فضل او بر نقصش غلبه میکند. (۱۶)
- حقِ دیگرِ برادر بر برادر این است که برای او آرزوی خیر، بخشش و پذیرش توبه داشته باشد اگرچه او مرتکب گناهی در دین اسلام شده باشد برای او طلب بخشش می کند همانطور برای خود امید وار است. (۱۷)
- وظیفهی برادر نسبت به برادر این است که در برابر عیب و نقصهای او خود را به کوری بزند همانطور که بزرگان گفتهاند: هرکس که به عیبهای مردم بنگرد بهرهاش کم میشود و قلبش ویران میگردد.
و گفتهاند: اگر دیدید که وظیفهی دیدنِ عیوب مردم به فردی واگذار شدهاست که از آن عیوب مطلع شود، بدانید که وی فریب خورده است.
و گفتهاند: از نشانههای فریبخوردن بنده نگاهکردن به عیبهای دیگران و کور بودن نسبت به عیبهای خود میباشد.
و گفتهاند: آنچه که باعث باطل شدن اعمال و فاسد شدن قلب و تسریع در نابودی بنده و نزدیک شدن به نفرت و وادارشدن به دورویی و خودپسندی و ریاست میشود، از کم بودن شناخت بنده نسبت به عیبهای خود و نگاه کردن به عیوب مردم سرچشمه میگیرد، و حق برادر بر برادر این است که در حد توانش آنچه را که از او میبیند؛ با تفسیری زیبا تعبیر نماید و اگر تفسیری پیدا نکرد خودش را سرزنش کند. (۱۸)
- و او باید (چون حجابی) پوشانندهی برادران باشد و به لغزشی که قبلاً اتفاق افتاده نگاه نکند، و نقصی از او که پنهان شده را آشکار نکند، و در حدیث آمده است که: هرکس عیب دیگری را بپوشاند همانند کسی است که زنده به گوری را نجات داده است. (۱۹)
و حق برادر بر برادرش این است که هنگامیکه از عیبی که در وجود او میباشد مطلع شود خودش را در این مورد متهم کند و بگوید: آن عیب در وجود من است چرا که مسلمان آینهی مسلمان است و انسان در آینه چیزی جز تصویر خودش را نمیبیند، مردی همنشین ابواسحاق ابراهیم بن ادهم شده بود، هنگامیکه می خواست او را ترک کند به او گفت: مرا از عیبی که در وجودم میباشد باخبر کن، او گفت: ای برادرم من عیبی در تو ندیدم زیرا من با دیدهی دوستی و محبت به تو نگریستم و فقط خوبی از تو دیدم، پس عیبت را از فرد دیگری بپرس و دربارهی معنای این سخن شعری سرود:
«وعین الرضى عن کل عیب کلیله کما أن عین السخط تبدى المساویا:
دیدهی رضایتمندی در دیدنِ هر عیبی به مانند شب است، اما دیدهی نارضایتی عیب و نقصها را آشکار میکند» (۲۰)
بزرگان فرمودهاند: هرکسی که لغزشهایی که از برادرانش میبیند را نپوشاند به اندازهای که آن نقصها را آشکار میکند بابِ آشکار شدن عیب و نقصهای خود را گشوده است. (۲۱)
- نباید برادرش یا فرد دیگری را به خاطر گناهی سرزنش کند زیرا سرزنش کردن محبت و دوستی را از بین میبرد و پاکی و صفای آن را تیره و تار میکند، شیخ حسن بصری قدس سره میفرماید: اگر در مورد لغزش و خطای کسی چیزی شنیدی در حالیکه آن خطا در نزد حاکم ثابت نشده،آن فرد را به خاطر آن خطا سرزنش نکن و کسیکه این خبر را پخش میکند تکذیب کن خصوصاً اگر خود فرد آن خطا را انکار میکند زیرا اصل بیگناهی فقط با ارائهی دلیل و برهان نزد حاکم اثبات میشود، و همچنین اگر بعد از آن، خطا در نزد حاکم ثابت شد از سرزنش کردن او برحذر باش، زیرا ممکن است که خداوند او را عافیت ببخشد و تو را بیازماید، و در حدیث آمده است که: هرکس برادرش را به خاطر گناهی سرزنش کند نمیمیرد تا زمانیکه آن گناه را انجام دهد. (۲۲)
شیخ علی وفا فرموده است: برادرت را به خاطر سختی و بلاهایی که در دنیا به آن دچار شده است سرزنش نکن، زیرا اگر در این زمینه به او ستم شده باشد خداوند او را یاری خواهد کرد، و اگر گناهکار باشد مجازات خواهد شد و خداوند او را پاک میگرداند، پس بیهوده است که به چیزی افتخار کنی که از گرفته شدنِ آن در امان نیستی، یا کسی را به خاطر چیزی سرزنش کنی که برای تو نیز غیرممکن نیست، در حالیکه میدانی آنچه که برای شخصی جایز است برای تو نیز جایز میباشد و بالعکس. (۲۳)
- هرگز با دیدهی حقارت به برادرش نگاه نکند، بزرگان فرمودهاند: هرکس که با دیدهی حقارت به برادرش بنگرد با خواری و رسوایی مجازات میشود، و در حدیث آمده است که: هرکس با دیدهی محبت به برادرش بنگرد خداوند او را میآمرزد. (۲۴)
- و حق برادر بر برادر این است که هنگامیکه به نزد او میآید با خوشامدگویی و گشادهرویی از او استقلال کند و اگر مذکر است او را در آغوش بگیرد و زیراندازی برای او پهن کند که او را از گرد و خاک محافظت کند. (۲۵)
- و حق دیگر برادر بر برادر این است که اگر او را در مجلسی دید، جایی (برای نشستن) برای او باز کند زیرا این کار دوستی و محبت را زیاد میکند.
و در حدیث آمده است که: این حق مسلمان است که اگر برادرش او را دید برای (احترام به) او از جایش برخیزد. (۲۶)، (۲۷)
- و توصیه برخی از بزرگان این است: هنگامیکه برادرت را صدا میزنی او را بزرگ و گرامی بدار تا مهرو محبت او پایدار گردد، و از رفتارهای زشت نسبت به برادر این است که؛ او و همچنین فرزندان و نوادگان او را بدون استفاده از کُنیه و لقب و لفظِ آقا صدا بزنید چه وی حضور داشته باشد چه نداشته باشد. (۲۸)
- دیدار برادران رزق و روزی را زیاد میکند و ترکِ آن رزق و روزی را کم میکند، زیرا دیدار همانندِ بارور شدنِ درخت خرما میباشد.
همانطور که گروهی گفتهاند: هنگامیکه داراییات کم شد به دیدار برادرانت برو، (۲۹)
- و حق برادر بر برادر این است که هر بار که او را میبیند به نیت تبرک و اطاعتِ دستور، با او دست بدهد، و طبرانی روایت کرده است که: هنگامیکه دو مسلمان باهم دست میدهند قبل از اینکه از یکدیگر جدا شوند گناهانشان بخشیده میشود، و ابو شیخ روایت کرده است که: هنگامیکه دو مسلمان یکدیگر را ملاقات میکنند و یکی از آنها اول به دوستش سلام میکند در نزد خداوند محبوبتر و انسانی بهتر نسبت به دوستش میباشد، و هنگامیکه با یکدیگر دست میدهند خداوند صد رحمت بر آن دو نازل میکند.
و حق دیگر برادر بر برادر این است که هنگامیکه با او ملاقات میکند و با او دست میدهد بر پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم درود و سلام فرستد و این را به او یادآوری کند، ابو یعلی روایت کرده است که دوبنده که دوستِ هم میباشند هنگامیکه باهم روبهرو میشوند و بر پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم درود میفرستند قبل از اینکه از هم جدا شوند گناهانی که در گذشته انجام دادهاند و یا در آینده مرتکب میشوند آمرزیده میشود، و حق برادر بر برادر این است که چند روز یکبار او را راهنمایی کند خصوصاً اگر مطلع شود که در موضوعی شک و تردید دارد و در حدیث آمده است که: یکدیگر را راهنمایی کنید و دوست باشید و با هم دست بدهید تا کینه و بغض از وجودتان برود. (۳۰)
- و حق برادر بر برادر این است که راز او را پنهان کند زیرا راز همانند عورت است و آشکار کردن آن و نگاه کردن به آن و صحبت دربارهی آن ممنوع است و در حدیث آمده است که هرکس عیب برادر مسلمانش را بپوشاند خداوند عیب او را در روز قیامت میپوشاند و هرکس عیب برادر مسلمانش را آشکار کند خداوند عیب او را آشکار میکند تا به وسیلهی آن در وطنش رسوا شود. (۳۱)
و توصیهی شیخ ابوالمواهب شاذلی در این مورد این است که فرمود: از فاش کردن راز برادرت برای دیگران بر حذر باش چرا که ممکن است خداوند به خاطر آن با تو دشمن شود و دنیا و آخرتت تباه شود. (۳۲)
- و حق دیگرِ برادر بر برادر این است که هرگز سخن کسی را که دربارهی برادرش سخنچینی میکند باور نکند، حجتالاسلام غزالی ذکر کرده که ۶ کار برای کسیکه در نزد او سخنچینی میکنند واجب است:
اول اینکه: حرفِ سخنچین را باور نکند.
دوم اینکه: او را از این کار (سخنچینی) نهی کند.
سوم اینکه: به خاطر خداوند با او دشمن باشد.
چهارم اینکه: به وسیلهی سخنی که او میگوید گمان بد نکند.
پنجم اینکه: در مورد واقعیت داشتنِ آن سخن کنجکاوی نکند.
ششم اینکه: هرگز سخنی را که نزد او سخنچینی کردهاند در جایی نگوید.
و شیخ ابوالمواهب شاذلی فرموده است: اگر کسی سخنی دربارهی دوستت برای تو نقل کرد به او بگو: ای فلانی من دوست و همنشینِ برادرم هستم و دوستی و محبت او بر یقین استوار است، در حالیکه سخن تو بر حدس و گمان استوار است و کسی یقین را به خاطر حدس و گمان رها نمیکند.
و شیخ افضلالدین فرموده: اگر کسی دربارهی آبروی شما سخنی از زبان کسی نقل کرد او را سرزنش کنید اگرچه جزو عزیزترین برادران شما باشد و به او بگویید: اگر در مورد رازی که آن فرد در مورد ما برای تو گفته اطمینان داری پس وضعیت تو بدتر از اوست زیرا او این سخن را به ما نگفت اما تو آنرا به گوش ما رساندی، اگر هم باور داری که این سخن دروغ است و رخ دادن چنین چیزی در مورد ما دور از انتظار است پس نقل کردن آن برای ما سودی ندارد، و هرکس میخواهد محبت دوست خود را پایدار کند کلام سخنچین دربارهی او را از همان آغاز رد کند.(۳۳)
- و حقِ دیگر برادر بر برادر این است که او را فریب ندهد همانطور که در حدیثی از پیامبر صلیالله تعالی علیه وآله وسلم آمده که فرمودند: دین نصیحت و خیرخواهی است. (۳۴)
و گروهی گفتهاند: برادران مادامی که باهم بحث میکنند خوب هستند اما هنگامیکه صلح کنند هلاک میشوند.
و تفاوت بین چاپلوسی و مدارا کردن این است که مدارا کردن آن چیزی است که به وسیلهی آن خیرِ برادرت را میخواهی و چاپلوسی آن است که قصد تو از آن بهرههای نفسانی میباشد. (۳۵)
- و حق برادر بر برادر این است که نصیحت او را بپذیرد همانطور که گفتهاند: کسیکه تو را به راهی راهنمایی میکند که از خشم حق تعالی رهایی یابی برای تو شفاعت کرده است پس اگر از او اطاعت کنی و نصیحت او را بپذیری شفاعت و یاری او را پذیرفتهای و این به سود و نفع توست. (۳۶)
- و حق برادر بر برادر این است که هنگامیکه به نزد او وارد میشود، بخصوص در مجالس، به احترام او برخیزد اگرچه از او متنفر باشد، در این مورد گفتهاند: برحذر باش از اینکه برخاستن به احترام برادرت در مجالس را ترک کنی چرا که ترک آن موجب به وجود آمدن دشمنی و کینه میشود و سپس نمیتوانی آن را از بین ببری. (۳۷)
- و حق برادر بر برادر این است که هنگامیکه صحبت میکند به چشمان او نگاه کند تا صحبتش تمام شود زیرا این کار خلوص و پاکیِ دوستی و محبت را زیاد میکند، همانطور که بیتوجهی به صحبت برادر یا قطع کردن سخن او قبل از تمام شدن موجب تنفر میشود (۳۸)
- و از آداب آنها این است که اگر از کسی دربارهی شیخش سوال پرسیده شود، میگوید: من خدمتگزار ایشان و از کسانی بودم که پیدرپی به نزد ایشان میرفتم، و نمیگوید من دوست و همراه ایشان بودم چرا که جایگاه همنشینی و دوستی با ارزش است و همنشین و دوستِ انسان کسی است که از دریای دانش و علم او مینوشد. (۳۹)
- و برادران اگر کسی را در تنگنا و گرفتاری دیدند نباید بگویند سزاوار (این بخشش و کمک) نمیباشد و یا سزاوارِ آن هست، زیرا در درجهی اول: ادعای مقامِ رحمت، بالاتر از رحمت کسی میشود که آن گرفتاری را برای آن شخص مقدر کرده و پنهانکاری در آن نیست، و در درجهی دوم: ابراز خوشحالی از ناراحتی و گرفتاریِ برادرِ مسلمان میباشد که ما از انجام آن نهی شدهایم، پس ادب یعنی اینکه خداوند از ما مهربانی نسبت به او و برطرف کردن اندوه او به وسیلهی بخشش و طلب آمرزش برای او را میخواهد و خداوند متعال فقط مجازات عملی که بنده در گذشته مرتکب شده را بر او نازل میکند. (۴۰)
- از آداب آنها این است که: آنها از امور دو جهان چیزی را از خداوند درخواست نمیکنند مگر اینکه آن را به خدای سبحان، واگذار کرده و علم به آن را،کاملا به خدا نسبت بدهند چنانچه خداوند متعال میفرماید: «و عسی أن تکرهوا شیئاً وهو خیر لکم وعسی أن تحبوا شیئاً وهو شر لکم والله یعلم وأنتم لاتعلمون: چهبسا چیزی را خوش نداشته باشید حال آنکه خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید حال آنکه شر شما در آن است و خدا میداند و شما نمیدانید». (۴۱) و تعدادی از آنها هنگام درخواست از خداوند چنین میگویند: خداوندا فلان چیز را به من عطا فرما اگر خیر و مصلحت من در آن است و فلان چیز را از من دور بگردان اگر شر و ضرر من در آن است، و توصیهی شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره این است که فرموده: برحذر باش که چیزی را از خداوند درخواست نکنی مگر با واگذاری و توکل بر او، اما اگر خداوند متعال چیزی را بدون درخواست به تو عطا فرمود پس آن مبارک و فرخنده است و عاقبتِ آن خیر است و اگر خداوند متعال بخواهد در مورد آن محاسبهای برای تو نیست زیرا که بدون پیشبینی و درخواستِ نفس آمده است. (۴۲)
- و از دیگر آداب آنها سرگرم نشدن با نعمتها بدونِ انس با نعمتدهنده است زیرا برای بنده زشت است که بدونِ انس با نعمتدهنده با نعمتها مأنوس شود یا به آنها تمایل پیدا کند، پس تمایل به هر چیزی غیر از خداوند زشت و نکوهیده است اما در مورد حقوق و دستورات خداوند چنین نیست، توصیهی شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره چنین است: برحذر باش که به داراییهایی که خداوند سبحان به تو عطا فرموده مشغول شوی زیرا که آن دارایی تبدیل به مانع و حجابی بین تو و خداوند میشود و چه بسا آن داراییها را برای مجازات از تو بگیرد ولی اگر به وسیلهی آن دارایی به اطاعت او مشغول شوی آن دارایی پسندیده میباشد و دیگر نکوهیده نیست. (۴۳)
- و از دیگر آداب آنها شکایت نکردن نزد مردم از گرفتاری و رنجی است که به آن گرفتار شدهاند، توصیهی شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره در این مورد این است: مبادا از پروردگارت شکایت کنی در حالیکه تندرست و سالم هستی و توانایی این را داری که به وسیلهی نیرویی که تو را قوی کرده آن گرفتاری را تحمل کنی، پس میگویی من توانایی و قدرتی ندارم و از آن، نزد خلق شکایت میکنی، در حالیکه تو نعمتی داری که او آن را به تو عطا کرده است و قصد تو از این شکایت افزایش نعمت است، و تو نسبت به توانایی و سلامتی و نعمتهایی که داری نابینا هستی، پس برحذر باش که به خاطر سعی و تلاش نزد مردم شکایت نکنی؛ گرچه گوشت (بدنت) بریده شود چرا که بیشترِ گرفتاری و رنجی که بر انسان نازل میشود به خاطر گله و شکایتهای اوست، بنده چگونه از کسی شکایت میکند که از مادرِ دلسوزش نسبت به او مهربانتر است. (۴۴)
- از دیگر آداب آنها محبت و دوستی نسبت به برادران مسلمانشان میباشد، محبت و دوستیِ برادرانه و دینی، نه دوستیِ از روی طمع و کمک خواستن، توصیهی شیخ عبدالقادر گیلانی قدس سره در این مورد این است: هنگامیکه در قلبت کینه یا محبت شخصی را یافتی اعمال و رفتار او را به کتاب و سنت عرضه کن (مطابقت بده)، اگر اعمالش ناپسند بود از اون متنفر باش و اگر اعمالش پسندیده بود او را دوست بدار، نه اینکه با معیارها و میل خودت او را دوست بداری یا از او متنفر باشی، همانطور که خداوند متعال میفرماید:« و لاتتبع الهوى فیضلک عن سبیل الله: از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خداوند منحرف میکند». (۴۵)، (۴۶)
آداب مریدان با خودشان
- از آداب آنها این است که بر گناه پافشاری نمیکنند زیرا پافشاری کردن [بر گناه] نابودکننده است و گناهان بزرگ را برای او کوچک جلوه میدهد و برخی بزرگان با پافشاری [بر گناه] را مخالف هستند چرا که باعث میشود شخص توبهاش را از هر نماز به نمازِ بعدی به تاخیر بیندازد. (۴۷)
- از آداب دیگر آنها شدت تنفرشان از خوابیدن برای یک رویداد بزرگ یا کوچک است.
توصیهی شیخ رحمهالله به یاران خاصش این است: مبادا بر حوادث ظاهری یا درونی عشق به دنیا و تمایلات دنیا، بخوابی زیرا شاید خداوند روح تو را در آن شب گرفت و خداوند را ملاقات خواهی کرد در حالیکه به خاطر گناهی که بر آن خوابیدهای بر تو خشمگین است.
و در حدیثی آمده که: هرکس، بر دین و آیین دوست خویش است، پس باید هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی و همنشینی دارد. (۴۸)
و در حدیث دیگری آمده که: خداوند مخلوقی که نزد او مبغوضتر از دنیا باشد نیافریده و از هنگام آفرینش به آن نظر نیفکنده، (۴۹)، یعنی نظر و نگاهی که از دنیا خشنود باشد و از دوستدارانِ آن باشد، زیرا که خداوند متعال همواره با دیدهی اداره کردن و چارهاندیشی به دنیا مینگرد، که اگر اینگونه نبود دنیا در علم خداوند متعال فراموش میشد و وجودی از دنیا باقی نمیماند، پس بدان که هرکس بر دوستی و محبت دنیا بخوابد و در آن خواب بمیرد همراه با چیز مکروهی (دنیا) در نزد خداوند محشور میشود که خداوند از هنگام آفرینش به آن نگاه نکرده، و در این دوران تعداد کسانیکه به این امر توجه میکنند کاهش یافته تا از آن (محبت و دوستی دنیا) توبه کنند و بیشتر مردم (محبت و دوستی) نسبت به دنیا را گناه به حساب نمیآورند، و مالک بن دینار یارانش را جمع میکرد و به آنها میگفت: بیایید از درگاه خداوند طلب آمرزش کنیم به خاطر گناهی که مردم از آن غافل هستند و آن گناه، دوستی و عشق نسبت به دنیا است. (۵۰)
- و از آداب آنها کار (تمرین) برای پاک کردن سینههایشان از کینه و نفرت میباشد تا شایستگیِ پذیرش وجودِ آسمانی که شریفتر و برتر از بهشت است را پیدا کنند، زیرا وارد شدن آن وجود بر قلب کسیکه کینهی فردی در آن است حرام و ممنوع میباشد، و در حدیثی از انس بن مالک رضی الله عنه روایت شده که گفت: رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم به من فرمودند: ای فرزندم اگر میتوانی (در حالتی باشی) که صبح از خواب بیدار شوی و عصر را تمام کنی در حالیکه کینهی کسی در قلب تو نباشد، این کار را انجام بده. (۵۱)
- و از دیگر آداب آنها این است که خودشان را در مجلسی که با مسلمانان و افراد فقیر از لحاظ گناهِ بیشتر همنشین بودهاند، میبینند. (۵۲)
آداب مرید در زیارت تکیه
خداوند متعال میفرماید: «فی بیوت أذن الله أن ترفع ویذکر فیها اسمه: در خانههایی که خدا رخصت داده که آنها رفعت یابند و نامش در آنها یاد شود». (۵۳)
از آنجا که تکیه محل ذکر و دعا میباشد از قداست زیادی برخوردار است، به طوریکه تعدادی از فقیران برای انجام مناسک طریقت به آنجا میآیند، و دوستداران عبادت به آنجا پایبند هستند، و آن مکتبی است که به مریدان آیینها و مناسک مذهبیشان را آموزش میدهد، ابتدا از طهارت و وضو و نماز و آداب ذکر و چگونگی انجام آن، و پس از احکامِ ابتدایی، سلوک همانندِ ریاضت و اجتهاد را میآموزد و احکام و مراتب آن را آشکار میکند، سپس مرید را به عالم قلب برای بیان افکار و روش پاکسازیِ آن و لذتهای معنوی وارد میکند، و اولیای نیکوکار و پرهیزگاران و زاهدانی که به دنیا تمایلی ندارند و جویندگان خشنودیِ خداوندِ متعال و مشتاقانِ به دیدار خداوندِ سبحان از آن خارج میشوند، پس تکیه محلِ اجتماع ارواح اولیا و روحانیون و مکانِ توجه و محبتِ دوستانِ باوفا و فرشتگانِ مقرب است، و محلِ ظهورِ وجودِ الهی بر بندگانِ خداوند است که او را یاد میکنند، همانطور که خداوند عزوجل میفرماید:«أنا جلیس من ذکرنی: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند». (۵۴)
پس آب و نان و نمک آنجا (تکیه) داروی بیماران است، و خاک آن برای اهل اعتقاد و ایمان تبرک است، و بینوایان به آنجا پناه میآورند و به برکتِ اهل آن توسل میجویند و ضرر و مشکلِ آنها برطرف میشود، و بیماران به آنجا میروند و به برکت شیخ آن، صاحبِ ذکر و تلقین و کمک معنوی او بیماری آنها بهبود مییابد، پس این مکان احترام و جایگاه و منزلت بالایی دارد.
از اینرو، زیارت ورود به حریم مقدس آنجا شرایط و آدابی دارد که اگر مرید میخواهد از قداست آن مکان که عبارت از معنویتی پاک است بهره ببرد، شایسته است که این آداب را بداند و ادب حکم میکند که به آنها عمل کند، و این آداب عبارتند از:
- با نیت دریافت برکت و خشنودی خداوند متعال به وسیلهی ذکر و دعا و همنشینی با شیخ طریقت به تکیه وارد شود و کائنات از نظر معنوی همراهِ اوست تا ایمانش را تقویت کند و یقینش را بیفزاید.
- با نیت گوش دادن به راهنمایی و تصمیم به اطاعت از آن به تکیه وارد شود
- نسبت به مناسک و آیینهای تکیه همانندِ دعا و ذکر و اوراد بسیار مشتاق و حریص باشد و همهی وقتش را در آنجا بگذراند و آنجا را ترک نکند.
- مرید به عنوانِ شاگرد (جویندهی علم) به آنجا وارد شود، نه به عنوان عالِم (دانشمند)، چرا که (این کار) سرشت و طبیعت او را تباه میکند و از (علم) اهل آن بهرهای نمیبرد.
- با بدن و لباس پاکیزه و تمیز به تکیه وارد شود و تا زمانیکه در آنجاست وضوی خود را حفظ کند.
- در تکیه در حد توانش به فقیران و بیماران و بندگانی که عبادت برای آنها سنگین و ثقیلتر است یاری کند و و پذیرای مهمانان باشد، چرا که در این خدمت پاداشی بزرگ نهفته است که جز اهل آن کسی برکتِ آن را نمیداند، و به نظافت و پاکیزه بودنِ آنجا توجه کند.
- خودش را از دشمنی و دروغ و دورویی و غیبت و حسادت حفظ کند.
- در حریم آنجا با سخنِ دنیا و اهلِ دنیا صحبت نکند.
- صدایش را جز در هنگام ذکر خداوند متعال بالا نبرد
- در آنجا جز با نیتِ رستگار شدن نخوابد.
- در مکانی خالی بنشیند و مزاحم کسی نشود.
- در آنجا خرید و فروش انجام ندهد و دشمنی ایجاد نکند.
آداب عمومی در طریقت
- برخی از خلفا، بیعت خود را با مریدی که از طرف خلیفهی دیگری که شیخ به وی اجازه داده بوده است، تجدید میکنند و تصور میکنند که با این تجدیدِ بیعت، آن مرید به او میپیوند و جانشین او او میشودریال درحالیکه این ضایع کردنِ آداب پیمان و بیعت است، زیرا خلیفه هیچ ارتباطی با بیعت ندارد بلکه این ارتباط یک ارتباط معنوی بین مرید و شیخ طریقت است، و تجدیدِ آن به دستِ خلیفه به هیچ وجه به معنیِ ارتباط با خلیفه نیست، بنابراین برخی خلفا به خاطر احترام به عهد و پیمان و آدابِ آن از این حالتها برحذر میباشند، اما اگر سستی و بیتفاوتی برای مرید رخ دهد و (فقط) برای شنیدنِ سخنِ او (به تکیه) بیاید، ابتدا به او دستور میدهد که اوراد را تجدید کند و به روشِ طریقت پایبند باشد و او را به ادامه دادنِ راه تشویق میکند و از بریدن و جدایی از طریقت نهی میکند.
- برخی مریدان کتابهای قرآن ( و دعا) را در جیبشان میگذارند و بین مردم مینشینند و با آن کتابها به مکانهای وضو و طهارت وارد میشوند، که ما از انجام این رفتار که شایستهی قداستِ قرآن کریم نیست نهی میکنیم، اما در تکیه و مسجد میتوان کتابهای قرآن و دعا را قرائت کرد.
- واجب است که مرید قرآن کریم را در محلی پاکیزه و بالاتر (از سطح زمین) بگذارد، و همچنین باید هنگام انجامِ اعمالِ شرعیِ زناشویی با همسرش برای احترام به کتابِ خداوندِ متعال رویِ قرآن را بپوشاند.
- و مرید باید سلسلهی نسب شریف و اوراد را با نایلون بپوشاند زیرا حاویِ بعضی آیات قرآن کریم میباشند.
پینوشت:
(۱)- صحیح مسلم- ج۴ ص۱۹۹۹- شمارهی ۲۵۸۶
(۲)- صحیح البخاری- ج۱ ص۱۸۲- شمارهی ۴۶۷
(۳)- المناوی- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر- ج۴ ص۱۲۲
(۴)- امام شعرانی- الطبقات الکبری- ص۱۴۱
(۵)- عبدالقادر عیسی- حقائق عن التصوف- ص ۱۴۱
(۶)- منبع قبلی- ص ۶۸
(۷)- سنن الترمذی- ج۹ ص۳۹- شمارهی ۲۴۲۳
(۸)- الامام القشیری- الرساله القشیریه- ص١٠٧
(٩)- ابو البرکات الغزنی- آداب همنشینی و ذکر دوستی و برادری- از سایت رباط الفقراء
(۱۰)- العراقی- تخریج احادیث الإحیاء- ج۴ ص۴٧٨- صاحب الفردوس آن را از حدیث على بیان کرده است
(۱۱)- مسند ابی یعلی- ج۴ ص۳۲۶- شمارهی ۲۴۳۷
(۱۲)- ابو البرکات الغزنی- آداب همنشینی و ذکر دوستی و برادری- از سایت رباط الفقراء
(۱۳)- النحل: ۹۰
(۱۴)- الامام محمد بن احمد البوذیدی- آداب نیک برای سالک طریقت صوفی- ص ۲۶۸
(۱۵)- همان منبع- ص ۱۳۵
(۱۶)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الانوار فی التصوف- ص ۶
(۱۷)- منبع قبلی- ص ۶
(۱۸)- همان منبع- ص ۶
(۱۹)- ابو داود و نسائی و حاکم آنرا از حدیث عقبه بن عامر گردآوری کردهاند
(۲۰)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الانوار فی التصوف- ص ۷
(۲۱)- منبع خودش- ص۶-۷
(۲۲)- ترمذی آنرا بدون قول<< قد تاب منه>> منتشر کرده و حسن غریب آنرا گفته است
(۲۳)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الانوار فی التصوف- ص٧
(٢۴)- کشف الخفاء- ج٢ ص٢٨٣- شمارهی ۲۶۳۸، حکیم آنرا از ابن عمرو روایت کرده است
(۲۵)- همان منبع- ص۸
(۲۶)- الزهد لهناد- ج۲ ص۴۹۸- شمارهی ۱۰۲۵، با این لفظ آمده است: (إن للمسلم علی المسلم من الحق أن إذا رآه یتزحزح له)
(٢٧)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص٨
(٢٨)- همان منبع- ص٨
(٢٩)- همان منبع- ص٩
(٣٠)- منبع قبلی- ص٩
(٣١)- سنن ابن ماجه- ج٢ ص٨۵٠- شمارهی ۲۵۴۶
(۳۲)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص ١٢
(٣٣)- منبع قبلی- ص١٢
(٣۴)- صحیح مسلم- ج١ ص١٨٢- حدیث٨٢
(٣۵)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص١٢-١٣
(٣۶)- منبع قبلی- ص١٣
(٣٧)- همان منبع- ص١۴
(٣٨)- همان منبع- ص١۴
(٣٩)- همان منبع- ص١٧
(۴٠)- همان منبع- ص١٧
(۴١)- البقره: ٢١۶
(۴٢)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص١٩
(۴٣)- همان منبع- ص١٩
(۴۴)- منبع قبلی- ص٢٠
(۴۵)- سوره ص: ٢۶
(۴۶)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص٢۴
(۴٧)- منبع قبلی- ص٢٧
(۴٨)- المستدرک علی الصحیحین- ج۴ ص١٨٨- شمارهی ۷۳۱۹
(۴۹)- شعب الإیمان از بیهقی- ج٢١ ص۴٣١- شمارهی ۱۰۱۱۰- و آنچه که عاطس میگوید را شرح و تفصیل داده است
(۵۰)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص٣٠-٣١
(۵١)- سنن الترمذی- ج۵ ص۴۶- شمارهی ۲۶۷۸
(۵۲)- الشیخ عبدالوهاب الشعرانی- مخطوطه الأنوار فی التصوف- ص٣۶
(۵٣)- النور: ٣۶
(۵۴)- البیهقی- شعب الإیمان- ج١ ص۴۵٨- شمارهی ۷۰۹